همراه با پیشمرگان مسلمان حسابی گریه کردیم و سرمان را به دیوار می کوبیدیم، بعضی ها روی زمین می غلتیدند، بعضی ها بلند بلند نوحه کردی میخواندند...
یکی از پیشمرگان مسلمان کُرد و فرمانده سابق سپاه سقز میگوید: یکی از نکاتی که بروجردی در سخنرانیها به نیروها تاکید داشت این بود که «شما باید صف ضد انقلاب را از صف مردم کُرد جدا کنید اگر ما مسلمانیم آنها هم مسلمانند.» این جمله را از ته دل میگفت.
وقتی ایشان به مریوان آمدند، صدام فهمیده بود و همان نقطه را بمباران کردند. حضرت آقا در این قضیه توسط پیشمرگان مسلمان کرد از مهلکه نجات پیدا کرد. پیشمرگان کرد دور ایشان زنجیرهای به هم پیوسته ای ایجاد کردند و نگذاشتند که به ایشان آسیب برسد. بنابراین ایشان خودشان از نزدیک قضایا را ...
گفت: بروید آزادش کنید! گفتند: چرا؟ نمی شود! آن پسر با کومله ها همکاری دارد و برایشان بار برده است. گفت: من به مادرش قول داده ام که آزادش می کنم! به ایشان گفتند: نباید به خاطر گریه و زاری یک مادر، احساساتی تصمیم بگیرید! شهید نصراللهی گفت: اتفاقاً آمد و فحشم داد! از نماز که بیرون آمدم ...
داشت حرف می زد که یکی از میان جمعیت بلند شد و به زبان کردی فحشش داد و گفت: ما گول شما جاش (مزدور) ها را نمی خوریم و تا پای جان علیه جمهوری اسلامی می جنگیم! گفتم: ترجمه کنم؟ گفت نه، فهمیدم چی گفت. توهین کرد. بعد خیلی آرام گفت: بیا با هم حرف بزنیم!