ما دست داده ایم به هم، چشممان به اوج.../
ما را به سمت دست خدا نردبان یکی ست /
هم مَسلکیم، قامتمان پیش حق دو تاست /
تا روز حشر، قبله ی ایمانمان یکی ست
گرچه در ظاهر دو تا شاخه است، اما یک ثمر /
موقع چیدن از این نخل تناور می رسد /
دست ما در دست هم وقتی که باشد بی گمان /
آخر این بیعت به دستان پیمبر می رسد
باز خورشید عشق می تابد /
این دعا...نه...یقین قلب من است/
صلح و آزادی و غرور و شرف /
همه در سایه ی یکی شدن است
یکی ست رایحه ربنایمان با هم /
چه فرق می کند آیا خدایمان با هم؟ /
من و تویی که گره خورده است ریشه مان/
گره نخورده چرا شاخه هایمان با هم؟
به رغم فاصله شک نیست هر مسلمانی /
نشسته منتظر آخرین خبر ... که یکی ست /
اگر چه مذهب ها فرق می کند با هم /
پیام عشق که یکسان، پیامبر که یکی ست
اگر تقدیرمان تقدیر اسلام است باور کن/
شریکِ تا ابد هستیم در تقدیر یکدیگر /
نمی بُرید تیغ داعشی ها از همان اول /
اگر هر یک دمی بودیم از شمشیر یکدیگر
من و تو جنگ اُحد را کنار هم بودیم /
چرا سلاح بگیریم رو به سنگر هم؟ /
مگر که جان نسپردیم روی یک دامن؟/
مگر نماز نخواندیم رو به پیکر هم؟
راه بسیار است اما مقصد و رهبر یکی است /
گر چه هفتاد و دو دین داریم، پیغمبر یکی است /
یوسف مصری و بنیامین کنعانی شدیم /
ما برادرهای دور افتاده را مادر یکی است
مسلمانیم اما آه از اینگونه مسلمانی /
نصیب ما نشد غیر از پریشانی پریشانی /
ندانستیم از اسلام جز نفرین و جز نفرت/
نفهمیدیم از دین خدا غیر از رجزخوانی
چون دانه های روشن تسبیح با همیم/
در هم تنیده سلسله ی دانه ها به هم/
اعجاز بی نظیر تو عشق است و عشق تو/
ما را رسانده از دل ویرانه ها به هم...