گروهی بودند که در نتیجه نگرش شان به دین و نسبت آنها با اتفاقات جامعه، با افرادی نظیر آقای خامنه ای دشمنی داشتند!!!
حاج شیخ مرتضی علم الهدی علیه مسجد کرامت و آیت الله خامنه ای سخنرانی کرد. بعد میگوید دوتا حسینیه اضلال که دارند جوان ها را وهابی می کنند و افکار کمونیستی وهابی به ...
در ایرانشهر در میان آنهمه نوجوان و کودک فقط یک نفر دل و روحیهی مبارزه را داشت و آن احمد آتش دست بود، امید من به همین یک نفر بود. او بچه ها را جمع میکرد، مسجد را از حضور پرشور آنها رونق میداد. کتاب از من میگرفت و تقسیم میکرد، سخنرانی میکرد.
از دور خانواده ای بلوچ دیدیم که می آیند. آنها چند زن و یک مرد و یک کودک بودند. کودک در دست مرد خواب بود و زنها گریه و زاری میکردند. وقتی به ما نزدیک شدند، فهمیدیم طفلی که در دست مرد است، مُرده. این تصویر مرا از درون ویران کرد و بلند بلند گریه کردم...
آقا به پیر مردی در انتهای صف اشاره می کند و با لبخند می گوید، سلام... آی سلام را بیش از دو مدِ قاریان می کشد.
آقا جلو پایش نیم خیز می شود و پیرمرد خود را روی سینه آقا می اندازد.
-حاجی رحمان، کجایی؟ حالت چطور است... عبدالرحمان سجادی ...
پیرمرد گریه می کند.
- آقا! ما را یادت هست، خواب می ...