مخاطب مذهبی و بخشی از روحانیون جامعه به دلیل زیست و تربیت سنتی خویش، با بسیاری از احادیثی که مربوط به مساله «وحدت» می باشند نامانوس هستند و مدام از سند آنها سوال می کنند حال آنکه این احادیث صرفا مهجور و مظلوم مانده بوده اند و از حیث سندی اشکالی در آنها نیست!
پس از بالا گرفتن اختلافات میان برخی جریانات اسلامگرا با جریان مقاومتی که در مساله سوریه بر اصلاحات پافشاری می کرد و پس از گسترش خونریزی های جریانات مسلح و تکفیری در عراق و سوریه، جریانی در ایران و نیز شیعیان غیرایرانی شروع به تاکید بر این مساله کرد که اساسا نمی شود با اهل سنت ...
با کمال تاسف، آنچه تاکنون درباره «وحدت اسلامی» گفته و شنیده شده، نوعا برخی منظرهای سیاسی یا نکات فرعی بوده است! با این توضیح که برخی وحدت را فقط از منظر سیاسی – که تصدیق عقلی دارد و نیازی به تصریح شارع نیست- یعنی مراعات یکدیگر در زمان حضور دشمن
ذکر حدیث در خارج از چهارچوب اجتهادی این مشکل را دارد که ممکن است اولا از نظر سندی ضعیف یا جزء جعلیات و اسرائیلیات باشد و نشر آن مصداق دروغ بستن به خدا و پیامبر و اهل بیت علیهم السلام بشود و ثانیا در صورت صحت سند، محتوای مورد برداشت درست فهم نشده یا در تعارض با دیگر احادیث ...
آنچه حزب الله در لبنان تجربه کرده است الگوی خوبی برای این مساله است. شیعه با اینکه از نظر جمعیتی بزرگترین اقلیت این کشور محسوب می شود ولی نمی تواند حائز پنجاه درصد آراء شود و همچنین ساختار قانون اساسی لبنان دست او را بسته است. لذا برای در دست داشتن قدرت و جلوگیری از فشار و تهدید ...
هر مفهومی نیاز به نمادی دارد و اینک نماد امپراطوری ایرانی شیعی را سردار قاسم سلیمانی قرار داده اند که اتفاقا چهره ای نظامی دارد و می تواند بهتر، مفهوم کشورگشایی و اشغالگری را به ذهن مخاطب القاء نماید! پروژه ای که اینک دشمن، زیرکانه روی آن کار می کند گرچه بهره ای از واقعیت داشته ...
آنها که نسبت به بررسی «زمینه های اجتماعی و سیاسی شکل گیری جریانات تکفیری و جهادی» کم توجه هستند یا در عمل حساسیت لازم را به خرج نمی دهند در واقع در ایجاد «بحران امنیتی آینده نزدیک» شریک هستند و به امروز خویش بسنده کرده و فردا را نادیده انگاشته اند.
آنچه در ایران ژاندارم آمریکا رخ داد نشان می دهد که اگر استقلال سیاسی رخ بنماید در ذیل قدرت دینی مردم، با وجود انواع فشارها می توان استقلال اقتصادی و علمی و نظامی و فرهنگی را نیز تا حدود مناسبی تامین کرد لذا «تغییر نظامات سیاسی کشورهای اسلامی» که وابسته به رشد «آگاهی عمومی» است ...
از جمله ویژگی های جریان سنتی موجود در میان
شیعیان، برخورد تاریخی با همه پدیده های دینی است! از همین روست که دشمنان و
دوستان خود را نیز در تاریخ جستجو می کنند و به «امروز» وقعی نمی نهند!
خیلی های این «شیعیان تاریخی» هم مغرض نیستند
و نوعا از جهل
میثم شیروانی پژوهشگر عرصه جهانی در فیس بوک شخصی خود درباره علل ایجاد پدیده داعش؛ بصورت تیتروار چنین نوشت: 1. ابهام مرزهای هویتی2. نظم نامتوازن سیاسی سایکس-پیکویی منطقه3. ناکارآمدی الگوی دولت-ملت در منطقه4. فقدان الگوی موفق اسلام سیاسی همساز با
اگر نگرش اسلامی که به دنبال مجد و عزت مسلمین است غلبه داشت خروجی المصطفی در اندونزی بجای یک میلیون شیعه با قریب به 200 میلیون اندونزیایی همکاری می کرد. تصحیح نگرش در این ارگان می تواند خود به خود افق گشا باشد. آشنایی با اندیشه اسلام ناب امام راهکار اصلی این امر است.
اگر کل نهج البلاغه را بنگریم جز در موارد بسیار معدود مساله اینکه خلافت حق ایشان بوده است را نمی یابیم ولی صدها مورد تاکید بر مساله عدالت و نفی ظلم را می توان دید حال می بینیم که جریان سنتی از علی علیه السلام که نماد عدالت است دم می زند ولی خود دغدغه عدالت طلبی و ظلم ستیزی ندارد!