شادی در قتل خلیفه، به هیچ وجه ریشه تاریخی ندارد و آنچه در قرون نخست اسلامی بوده است ، مراسم «عمرکشان» به مناسبت قتل عمر بن سعد به دست مختار ثقفی است و هیچ ربطی به عمر بن خطاب ندارد.

استاد رضا بابایی عصر صفویه در ایران پایان نپذیرفته است. گفتمان فرهنگی صفویه، همچنان در ایران حاکم است و ما در همان حال و هوا، نشو و نما میکنیم. یکی از میراث های این دوران، مراسمی است که در آن عده ای به بهانه شاد کردن حضرت زهرا(س)، سخنانی تفرقه آمیز می گویند. پیش از صفویه نیز بیش و کم چنین برنامه هایی در میان شیعیان بوده است، ولی همان طور که عبدالجلیل قزوینی در کتاب «نقض»، بیش از صد بار گفته است، این گونه برنامه ها و مراسم در میان شیعیان، بسیار محدود بوده است و اکثر شیعیان نیز از آن تبرا میکردند. گفت وگوی علمی با طرفداران این گونه برنامه ها و مراسم، دو مشکل اساسی دارد: نخست این که این گروه، کتاب هایی در دست دارد که بیش و کم افکار و رفتارشان را تأیید میکند؛ مانند کتابی موسوم به «اسرار آل محمد(ص)»، منسوب به سلیم بن قیس هلالی و «الاقبال لصالح الأعمال» سید بن طاووس. درباره این دو کتاب ، سخن بسیار است و من اکنون بدان سو نمی روم. همین قدر می گویم که روایات و کتاب هایی که رفتار این گروه را نفی و بلکه سب میکند، استوارتر و بسیار بیشتر از منابعی است که در دست ایشان است. تاریخ نیز به نفع مخالفان این عید جعلی گواهی میدهد. شادی در قتل خلیفه، به هیچ وجه ریشه تاریخی ندارد و آنچه در قرون نخست اسلامی بوده است ، مراسم «عمرکشان» به مناسبت قتل عمر بن سعد به دست مختار ثقفی است و هیچ ربطی به عمر بن خطاب ندارد. اما خوی و سنت «مغ کشی» در ایران باستان، به مراسم «عمرکشون» دامن کشید و از عمر بن سعد(که پدرش فاتح ایران بود)، به عمر بن خطاب رسید. مشکل دوم، هزینه ها و عواقب آن است. برخی از آنان، روشهای دیگری را نیز در مواجهه با مخالفانشان به کار می گیرند که تکفیر و تفسیق ، ملایم ترین آن است. برخوردهای بسیار تند و شدید این گروه، بسیاری از عالمان را خاموش کرده و به آغوش تقیه فرستاده است. اعتراض کسانی همچون علامه سید محمد حسین کاشف الغطاء و آیة الله بروجردی نیز که کمتر از دیگران سکوت کردند، پس از آن بود که جایگاهی ویژه و مقتدر در جامعه دینی یافتند. شجاعت ایشان نیز مزید بر علت بود. اکنون در قم عالمان بسیاری با این گونه برنامه ها و افکار به شدت مخالف اند، اما سر در گریبان تقیه برده و عبای مصلحت بر سر کشیده اند. گذشته از همه مباحث تاریخی و دینی، چند مسئله دیگر وجود دارد که ترک این گونه مراسم را واجب می کند: یک. اخبار نهم ربیع، جهان اسلام را به شدت آزرده میکند و به تندروها و خشونت طلبان اهل سنت بهانه میدهد که دست به هر کاری بزنند؛ از جمله شیعه کشی. بنابراین هر خونی که از شیعه در هر جای دنیا ریخته شود، بر گردن گردانندگان این گونه برنامه ها در محیطهای امن شیعی است. دو. در دنیا چیزی به نام «دشمنی با اهل بیت(ع)» وجود خارجی ندارد. هیچ مسلمانی در هیچ کجای دنیا هیچگونه دشمنی و کینه ای با خاندان رسول خدا(ص) در دل ندارد و اگر کسی به جان و مال شیعه در پاکستان و عراق تعرض می کند، بهانه اش رفتارهای دور از عقلانیت ما است. آری؛ اهل سنت درباره اهل بیت(ع) مانند ما نمی اندیشند؛ ولی همه مذاهب فقهی و کلامی و حتی سلفی اهل سنت، دوستداران ایشان اند و ذره ای دشمنی با آنان ندارند؛ بلکه ایشان را ارجمند و والا می شمارند. باید از شاعری که گفته است «به منکر علی بگو، نماز خود قضا کند» پرسید: اکنون کدام مسلمان را می شناسی که «منکر علی» است؟ علی(ع) در میان همه مسلمانان و بلکه دینداران جهان، محبوب است و منکری ندارد. بله، اکثر مسلمانان جهان و همه دینداران عالم، درباره على(ع) مانند ما نمی اندیشند، اما همان کسی که على را خلیفه اول نمیداند، منکر مقامات معنوی و جایگاه سیاسی و حتی فضایل بیشمار ایشان نیست؛ بلکه آنچه امروز ما از فضایل ایشان برمی شماریم، بیشتر در کتب همان کسانی آمده است که شاعر، آنان را «منکر علی» خوانده است! در واقع آنچه باعث دشمنی میان مسلمانان شده است، حب اهل بیت(ع) نیست؛ سب و نفرین برخی از اصحاب پیامبر(ص) است. [حتى قصه هایی که درباره ناصبی بودن فلسطینی ها می گویند، پوچ و به احتمال زیاد ساخته کسانی است که دنبال راهی برای نقد سیاست های جمهوری اسلامی اند. اگر فلسطینی ها ناصبی بودند، شاعران مهم و معاصر آنان برای امام حسین(ع) شعر نمی گفتند؛ شاعرانی همچون محمود درویش، احمد دحبور، فدوی طوغان. همچنین بسیاری از سرشناسان فلسطینی، نام های شیعی دارند؛ همچون شیخ محمد حسین (مفتی بزرگ فلسطین)، هانی الحسن (سیاست مدار)، محمود عباس (سیاست مدار)].   سه. گروهی که روز قتل کسی را جشن می گیرند(بگذریم از اینکه طبق منابع معتبر سنی و حتی شیعی، مانند آثار شیخ مفید، خلیفه دوم در ۲۶ ذی حجه ترور شد، نه در ماه ربیع)، چرا به این مسئله انسانی و اسلامی نمی اندیشند که آن شخص نزد یک میلیارد انسان، محترم و مقدس است و در باور اکثر مسلمانان جهان از مقام و جایگاهی شبیه جایگاه علی(ع) در نزد شیعیان، برخوردار است؟ این باور، خطا باشد یا صواب، صورت مسئله را تغییر نمی دهد. اگر دوستی اهل بیت(ع) این اندازه به ما رسم و آیین جوانمردی را نیاموخته باشد، از اخلاق و آموزه های آنان چه نصیبی برده ایم؟ اگر در این شادی به برخی روایات استناد می کنند، بدانند که روایاتی دیگر هم هست که این گونه رفتارها را زشت می شمارند؛ همچون روایتی که در آن پیامبر اسلام فرموده است: «بزرگان هر قومی را محترم بشمارید: اکرموا کریم کل قوم.»[1] امام علی (ع) در جنگ صفین، وقتی دید همراهانشان دهان به دشنام عمرو عاص و معاویه گشوده اند، گفت: من دوست ندارم که شما سباب (دشنامگو) باشید. همچنین آیات و روایات بسیاری در مدح اصحاب پیامبر(ص) وجود دارد.[2] افزون بر این، اگر در کتاب های متفرقه چند روایت را می توان یافت که اعلان جنگ و اجازه لعن داده اند، سیره علی(ع) و جانشینان ایشان، سخنی دیگر دارند؛ مگر اینکه آن همه نصوص و سیره را فدای چند روایت ضعیف کرده و همه را در جعبه تقیه بریزیم! چهار. تنها دست آویز صفوی زدگان برای برگزاری مجالس عید الزهراء، روایتی در بحارالانوار است که به تفصیل به قتل خلیفه و فضایل این روز به عنوان عید اشاره کرده است. این روایت در اصل، برگرفته از کتاب مجموع الاعیاد (ص۱۳۲ و ۱۴۸)، اثر میمون بن قاسم طبرانی (۳۵۸- ۴۲۶ق)، از عالمان بزرگ فرقه نُصَیریه (غالیان و معتقدان به الوهیت امامان) است.[3] این کتاب، مشتمل بر باورها و گزارش هایی عجیب است؛ از جمله اعتقاد به برگزاری جشن در «عید عاشورا» به مناسبت عروج امام حسین(ع) به آسمان ها. در این کتاب آمده است: «در روز عاشورا، امام حسین(ع) کشته نشد؛ بلکه مانند عیسی مسیح به آسمان رفت و به جای او، ابن اسعد شبامی که روح عمر در او حلول کرده بود، کشته شد.»[4] حدیث «رفع القلم» نیز در همین کتاب آمده است.[5] منبع: دیانت و عقلانیت، صص 277-280   [1] بحارالانوار، ج۴۵، ص۳۳۰ وج۲۶، ص۱۵ [2] تفسیر راهنما و فرهنگ قرآن، ذیل «صحابی» [3] میمون بن قاسم طبرانی، مؤلف مجموع الأعیاد، شاگرد خصیبی (مؤلف هدایة الکبرى) و او شاگرد محمد بن نُصیر(رئیس فرقه نصیریه) است. هدایة الکبری، نخستین منبعی است که «نهم ربیع» را روز قتل خلیفه دوم و روز عید خوانده است. [4] مجموع الاعیاد، ص۱۰۷-۱۰۸ [5] همان، ص ۱۳۳-۱۴۵. مطابق این حدیث، اعمال خلاف و گناهانی که از شیعیان در روز نهم ربیع سر می زند و دلیل آن شادی در چنین روزی است، در کتاب اعمال آنان ثبت نمی شود!