یکی از اسباب و زمینه های اختلاف و ناسازگاری مذهبی، غلو و زیاده گویی در باب پیشوایان است؛ چنانکه قصور و نادیده انگاری فضایل و مناقب نیز یکی دیگر از اسباب نزاع و دشمنیست. عالمان شیعه در عصر غیبت به پیروی از پیشوایان خود از غالیان تبری جسته و آنها را لعن و طرد میکردند.

حجت الاسلام مهدی مهریزی عالمان شیعی بر پایه آموزه هایی که از مکتب اهلبیت(ع) داشتند، خط تقریب را در مراکز اصلی شیعی حفظ کردند. اگر به حوزه های مهم شیعی پس از غیبت، یعنی بغداد، ری، حله، قم، جبل عامل، تا استقرار حکومت صفویه در ایران بنگریم خط تفاهم مذهبی را البته با شدت و ضعف مشاهده میکنیم. بگذریم از وجود غلات و تندروهای اعتقادی که در هر جامعه ای وجود دارند. در ادامه نمونه هایی از این تعامل و تفاهم مذهبی را ذکر میکنیم. مبارزه با غلو یکی از اسباب و زمینه های اختلاف و ناسازگاری مذهبی، غلو و زیاده گویی در باب پیشوایان است؛ چنانکه قصور و نادیده انگاری فضایل و مناقب نیز یکی دیگر از اسباب نزاع و دشمنیست. عالمان شیعه در عصر غیبت به پیروی از پیشوایان خود از غالیان تبری جسته و آنها را لعن و طرد میکردند. احمدبن محمد بن عیسی اشعری، احمدبن ابی عبدالله برقی و ابو سمینه را به اتهام غلو از قم اخراج کرد(مکتب حدیثی قم،ص383و387) شیخ صدوق در آثارش بارها غلات و مفوضه را لعن میکند که بر دین چیزهایی افزودند: «ان الغلات و المفوضه لعنهم الله...»(من لا یحضره الفقیه،ج1ص234و290) وی همچنین اعتقاد به کفر غلات دارد: «اعتقادنا فی الغلات و المفوضه انهم کفار بالله...»(الاعتقادات،ص97) کتابهای عدیده ای توسط قمیان در رد غلات تالیف شده است، از قبیل: -کتاب الرد علی الغلاۀ... حسین بن حسن بن فرّوح صفار قمی - کتاب الرد علی الغلاۀ... حسین بن سعید اهوازی(ساکن قم) -کتاب التوحید و نفی التشبیه... حسین بن علب بن بابویه قمی -کتاب الضیاء فی الرد علی المحمدیۀ و الجعفریۀ... سعد بن عبدالله بن ابی خلف قمی - کتاب الرد علی الغلاۀ... همان - کتاب الرد علی المجبِّرۀ... همان - کتاب الرد علی الزیدیه... حسین بن اشکیب قمی - کتاب الرد علی الغلاۀ... یونس بن عبد الرحمن قمی -کتاب الرد علی الغلاۀ... محمد بن اورمۀ قمی -کتاب ابطال الغلو و التقصیر... شیخ صدوق (مکتب حدیثی قم،ص393-394) پرهیز از دشنام و دشمنی عالمان شیعی خود از سب و دشنام و نیز نزاع و دشمنی پرهیز می‌کردند؛ چنان که شیعیان را بدان دستور می‌دادند. وقتی ابن حجاج، شاعر نامی شیعه در حضور عضد الدوله دیلمی اشعاری را در مدح امیر المؤمنین می‌خواند که چنین آغاز می‌شود: «یا صاحب القبه البیضاء على النجف...» چون به انتقاد و نکوهش از خلفا می‌رسد، سید مرتضی جلوی او را می‌گیرد و نمی‌گذارد بقیه اشعار را بخواند.(الغدیر،ج4،ص88) مبارزه با تعصب ابن ادریس (م ۵۹۸ق) از فقیهان بزرگ شیعه در قرن ششم در مقدمه «سرائر» می‌گوید: «فمن العدل أن یذکر الحسن ولو جاء من مَن جاء ویثبت للاتی به کائنا مِن مَن کان؛ عدالت اقتضا می‌کند نیکی و زیبایی از هر که باشد، بازگو گردد و به آورنده اش نسبت داده شود، هر که باشد. وی بر اساس همین نظریه در کتاب سرائر در مواردی به روایت عایشه(السرائر، ج ۳، ص ۱۸۳)، ابو هریره(همان، ج ۲، ص ۶۶۲ ) و کلام عمر ابن خطاب(همان، ص ۱۵۶) تمسک می‌کند. بی تعصبی او به حدی است که گاه با نقد آرای فقهای شیعه رأی برخی از فقهای غیر شیعه را که به نظرش مستدل بوده، پذیرفته است؛ برای نمونه، در مبحث رضاع، در موردی که مادر کودک مطلقه باشد و برای شیر دادن فرزند طلب اجرت کند و دایه ای نیز بدون اجرت حاضر به شیر دادن باشد، در این جا شیخ طوسی معتقد است که باید فرزند را از مادر گرفت و به دایه داد. در مقابل، ابو حامد از فقهای عامه قائل است که باید مادر به او شیر دهد و بر پدر واجب است اجرت وی را بپردازد. ابن ادریس در این مسئله رأی ابو حامد را قوی دانسته و آن را بر قول فقیه شیعی چون شیخ طوسی ترجیح می‌دهد و می‌نویسد: «ما تَمَسَّک بِه ابو حامد قویٌ و به اَفتی و علیه اَعمل؛ آنچه ابوحامد بدان تمسک کرده قوی است و من به همان فتوا میدهم و عمل میکنم»(همان،ص661) «قوامی رازی» از شاعران شیعه در نیمه اول قرن ششم هجری است. وی با نکوهش تعصب مذهبی -که نه جنبه فکری، بلکه صرفا جنبه سیاسی دارد- تلاش می‌کند موانع عملی و عاطفی وحدت را بردارد. وی در اشعارش بیان می‌دارد که این گونه تعصبات در گذشته‌ها ‌سابقه نداشته و بعدها پدید آمده است. به نمونه‌هایی ‌از اشعارش بنگرید:  هر که غواص بحر شرع نبی است صدفش جملۀ لؤلؤ لا لاست خاص درگاه کبریاست علی و این سخن مخلص حقیقت راست آن دو گلزار دین حسین و حسن زیور عرش و زینت زهراست  بر روان مهاجر و انصار بی نهایت زما سلام و دعاست(دیوان،ص163) *** خلافی نکردی علی با عمر  تو اندر میانه تعصب میار *** چه باشد که باشند امامان حق بدین دم مرا نص تو را اختیار  چو باغی است دین و پیمبر درخت شریعت چو شاخ و امامان چو بار  خلافی مکن گر بود میل طبع یکی را به سیب و یکی را به نار(دیوان،ص143) *** پیرایه مردان خدا حیدر کرار آن هم نسب و هم نفس احمد مختار  آن حاجب بار درِ اسرار پیغمبر آن میر دلیر سپه دین جهاندار از جان و روان سوخته آل رسولم و اصحاب نبی را به دل و دیده خریدار  آن را که بود دوستی آل پیمبر یاران نبی را به دل و دیده بود بار(دیوان،ص167) ابن میثم بحرانی (م ۶۷۹ق) عالم شیعی برجسته در قرن هفتم هجری در شرح نهج البلاغه خود -که آن را در حوزه ایران و عراق نگاشته است- ذیل خطبه شقشقیه نکاتی را مطرح کرده که قابل توجه است. او از یک سو کسانی را که مدعی تواتر خطبه شقشقیه اند، انکار می‌کند و آن را متواتر نمی‌داند و البته به صراحت آن را می‌پذیرد. از سوی دیگر، به این واقعیت توجه کرده که انکار مصلحتی آن برای ایجاد تفاهم و وحدت مانعی ندارد. وی منکرین این خطبه را مورد خطاب قرار داده و می‌گوید که انکار این خطبه گاه برای از بین بردن فتنه میان مسلمانان است، و گاه به عنوان آن که اساسا سندی ندارد. وی بر این باور است که اگر انگیزه آنها رفع کدورت میان مسلمانان است، انکار آنها قابل تحمل است. وی این مطلب را چنین اظهار کرده است: «و اما المنکرون لوقوع هذا الکلام منه فیحتمل انکارهم وجهین: أحدهما ان یقصدوا بذلک توطیه العوام، و تسکین خواطرهم عن اثارۀ الفتن و التعصبات الفاسده لیستقیم امر الدین و یکون الکل على نهج واحد فیظهروا لهم انه لم یکن بین الصحابه الذین هم اشراف المسلمین و ساداتهم خلاف و لا نزاع لیقتدی بحالهم من سمع ذلک، و هذا مقصد حسن و نظر لطیف لو قصد، و الثانی أن ینکروا ذلک عن اعتقاد أنه لم یکن هناک خلاف من الصحابه ولا مناقشه فی امر الخلافه، و الانکار على هذا الوجه ظاهر البطلان لا یعتقده الا جاهل؛ کسانی که این سخن را از امیرالمؤمنین(ع) انکار می‌کنند، انکارشان دو گونه است: یا این که قصد آرام کردن عموم مردم و جلوگیری از فتنه دارند تا امور دینی سامان یابد و مردم چنان پندارند که بزرگان صحابه و مسلمانان نزاع و اختلافی نداشتند تا روش آنان الگو شود، چنین انکاری با این انگیزه امری پسندیده و نیکوست. اما در صورتی که مقصودشان انکار کلی است و این که هیچ منازعه ای بر سر خلافت در میان صحابه نبود، این خلاف است و جز جاهلان کسی آن را معتقد نشود.»(شرح نهج البلاغه،ابن میثم بحرانی،ج1ص251)   علامه حلی در گفتگوهایی که با اهل سنت دارد، به شهادت عالمان اهل سنت، ضمن حفظ حرمت صحابه از تعصب دوری کرده است. در باره مباحثات او با اهل سنت گفته اند: «و میان جمال الدین بن المطهر و مولانا نظام الدین عبد الملک مناظرات بسیار واقع شد و مولانا نظام الدین احترام او عظیم کردی و در تعظیم او مبالغت نمودی و مباحثات ایشان از جهت استفادت و افادت بودی؛ نه بر طریق جدل و لجاج و عناد و شیخ جمال الدین حسن بن المطهر هرگز بر طریق تعصب بحث نکردی و در توقیر و تعظیم صحابه -رضوان الله علیهم- مبالغت فرمودی. و اگر کسی در حق صحابه کلمه ای بد بگفتی، منع تمام فرمودی و رنجش کردی. و با سلطان سعید خلوات داشتی و پسرش نیز در مجالس حاضر شدی و سلطان را بر محبت صحابه و تعظیم ایشان تحریص فرمودی و کلماتی را که شیعیان متعصب گویند، بغایت منکر بودی و منع کردی و به انواع عاطفت و مرحمت از ادارات و مرسومات و مسامحات در ولایت حله مخصوص شد.(تاریخ تشیع در ایران، ج ۲، ص ۵۷۵) منبع: کتاب «اندیشه های تقریبی ابوالفتوح رازی» صص38-45