من عقیده دارم برای اولین بار در ایران یک آزمایشگاه برای اسلام بوجود آمده که درآن ما مسلمانان میتوانیم فرضیه هائی در مورد حل مشکلات خود ارائه دهیم و آن را در این آزمایشگاه که جمهوری اسلامی ایران است بر طبق موازین اسلام مورد آزمایش قرار دهیم.

دکتر کلیم صدیقی، اندیشمند و نویسنده اسلامی معاصر در انگلیس، مؤسس "پارلمان مسلمانان انگلستان" و نیز "بنیانگذار شورای مسلمانان بریتانیا" بوده ‌است. استاد صدیقی از مروّجان وحدت جهانی اسلام بوده و همراه جمعی از همفکرانش در مؤسسه اسلامی پژوهش و برنامه‌ریزی، فعالیت‌های مؤثری در جهت نیل به پایه‌ریزی دوباره تمدن اسلامی بر مبنای عدالت جهانی انجام می‌داد. وی که تاثیر عمیقی از انقلاب اسلامی و اندیشه امام خمینی گرفته بود، به سال ۱۹۹۶ میلادی وفات یافت. بسم الله الرحمن الرحیم من از نقطه ای از دنیا، به کشور شما آمده ام، که از همه نقاط عالم، از اسلام دورتر است و مع هذا سرزمین من، مورد توجه و علاقه گروه کثیری از مسلمانان سراسر دنیاست. در اروپای غربی و آمریکای شمالی، عده زیادی از مسلمانان زندگی میکنند. او در جوامع ما در سراسر دنیا آموزش و پرورش، فرهنگ، عادات و معیارهای مشابهی از طریق دانشگاهها و سیستم های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی متداول شده است که برای دو قرن اخیر درجهان حاکم بوده اند. بنابراین، فرقی نمیکند که انسان در کوالالامپور، کراچی، قاهره، تورانتو و یا در واشنگتن زندگی کند. آیت الله جنتی لطف فرموده و این موضوع را تذکر داده اند که ما روزنامه ای بنام «کرزنت اینترنشنال» منتشر میکنیم. اجازه بدهید عرض کنم بنده ناشر این روزنامه نیستم، بلکه سرپرست سازمان بین المللی مسلمانان در لندن هستم. اما این سازمان را چندین سال قبل از انقلاب اسلامی ایران تأسیس کردیم. بحث من امروز بر این عقیده استوار است که نظیر انقلاب اسلامی ایران تا کنون در تاریخ دیده نشده است. برای بوجود آمدن یک چنین انقلابی زمینه ها، روندها کشش های بخصوصی می باید بوجود بیاید و بحد کمال برسد و این روندها و کشش ها اغلب بطور جداگانه در نقاط مختلف دنیا بوجود آمده و بعد ناچار، در جهت انقلابی که در ایران بوقوع پیوست جریان پیدا کند. البته این سئوال مهم پیش میاید که چرا این انقلاب در ایران بوقوع پیوست ونه درجای دیگر؟ وخیلی مایل بودم فرصت داشتم به بررسی این مسئله بپردازم. انشاءا... سعی خواهم کرد که در موقعیت دیگری، شاید در کنفرانس سال آینده در ایران این سؤال را مورد بررسی قرار دهم. به هر حال نکته ای که بنده میخواهم عنوان کنم این است که عده کثیری از مسلمانان آنقدر تحت نفوذ تمدن غربی از اسلام دور شده اند که بطور غیر قابل اجتناب، هرچه به تمدن غربی نزدیکتر میشوند، علاقه شان نسبت به اسلام کمتر میشود. اوایل آنها، بخاطر این به تمدن غربی روی آوردند، که شنیده بودند در تمدن غربی جنبه های مثبتی وجود دارد. این اشتباهی بود که روشنفکران ما در دویست سال قبل مرتکب شدند. زمانی که تمدن غرب بصورت قدرتمندی جلوه گر شد، روشنفکران ما آن را بعنوان یک تمدن مسیحی شناختند. آنها تصور میکردند که همانطور که حضرت عیسی (ع) یک پیامبر بود، همانطور هم تمدن غربی یک تمدن مسیحی و نیمه تضعیف شده از اسلام است و میتوانند این تمدن رو به زوال را قبول کنند و آن را به یک تمدن اسلامی تبدیل کنند، همانطور که حضرت محمد(ص) آئین حضرت مسیح (ع) را تکمیل فرمودند. آنها چنین تصور میکردند که همانطور که دین مسیحی توسط اسلام تکمیل شده، ما هم میتوانیم تمدن مسیحی را تکمیل کنیم. پس از یک یا دو قرن کار کردن روی این فرضیه ناچار شدند این نتیجه را بگیرند که تمدن غربی نه بخشی از مسیحیت است و نه بخشی از اسلام، بلکه کاملا پلید و زشت است و آن عده از مسلمانان که از همه بیشتر با تمدن غربی تماس داشته اند، از همه بیشتر از آن متنفر شده اند. سازمان کوچکی که ما در لندن تأسیس کردیم، یکی از اهدافش جذب نیروهای متنفر از تمدن غربی بود. ما باطنا عقیده داشتیم، که این گردهمایی‌ها در لندن، یک اقدام فرهنگی است که بخواست خدا روزی به یک انقلاب اسلامی منجر میشود و خداوند با به ثمر رساندن انقلاب اسلامی ایران بگونه ای به خواست های ما پاسخ مثبت داد. این عوامل در واقع تازگی دارد. در یکی دو سال اخیر در این سازمان، در لندن کاری جز، مطالعه و بررسی انقلاب اسلامی ایران، تاریخ انقلاب ، تاریخ عقاید شیعه در ایران، علمای ایران، مدارس علمیه و اصول فکری آن، فلسفه توحیدی مجتهدین و نحوه بقدرت رسیدن آنها در ایران انجام داده ایم. اتفاقا ایران جزو نقاطی بود که در آن فرهنگ غرب عمیقا ریشه دوانیده بود و بنابراین این حقیقت، که ترکیب و ادغام عوامل انقلاب در ایران بوقوع پیوست جای تعجبی ندارد. شاید بتوان گفت ما اهل سنت در خارج از ایران آنقدر مشغول اصول مسلم مسائل بوده ایم که کمتر نگران جنبه های درازمدت قضیه شده ایم. شما و بخصوص علماء ایران، این تمایل، فرصت و بصیرت را داشته اید که عمق مسئله را درک کنید و عمق مسئله این بود که دنیای امروز کلا تحت سلطه فرهنگ و تمدن غرب قرار گرفته که این تمدن از هرلحاظ پلید و منحرف است. بنده حاضرم با هر کسی که معتقد است نقطه مثبتی در تمدن غرب وجود دارد بحث کنم، به این دلیل این عقیده در من بوجود آمده که حدود ۳۰ سال در قلب لندن زندگی کرده ام و اگر این طور هم نبود وظیفه ماست این موضع را اتخاذ کنیم. زیرا در غیر این صورت نمیتوانیم اسلام را آنطور که باید و شاید عرضه کنیم. من فکر میکنم علمای ایران بخصوص این موضوع را بخوبی در یافته اند ولی علمای ایران نقش مخصوص خود را بنحو احسن ایفاء کرده اند. تاکنون هرگز مسلمین از نعمت داشتن این همه افراد عالم متقی، آماده فداکاری و ایثار و این قشر ملت که همه چیزش را حاضر است در راه اسلام فدا کند برخوردار نبوده اند. این کمک ایران به تاریخ اسلام بی نظیر است. من عقیده دارم این تجربه بخصوص و یا این نوع تجربه به سراسر دنیای اسلام و به سراسر جهان سرایت خواهد کرد و منتشر خواهد شد. بنده قبل از انقلاب چند بار به ایران آمده ام و وقتی خواستم برای نماز جمعه به مسجد بروم به من گفته شد در ایران نماز جمعه وجود ندارد. در آن زمان در ایران کسانی بودند که بکلی با اسلام بیگانه بودند این جوانان که ما امروز اینجا می بینیم، جوانانی که نیروی انسانی این انقلاب راتشکیل میدهند؛ آنها که در سپاه، جهاد، نیروهای زمینی، هوایی، دریائی هستند و نیروهائی که این انقلاب را تحت رهبری علمای اعلام به ثمر رسانده اند، این جوانان و خانواده های آنها نسل متقی نبودند! این تأثیر انقلاب بود که عملا در ظرف مدت بسیار کوتاهی نسل را به یک نسل متقی تبدیل کرد. این بزرگترین ترکیب و ادغامی است که در تاریخ میتواند وجود داشته باشد؛ یک رهبری متقی و یک امت متقی، این فرمولی است که حضرت محمد (ص) برای ما تکمیل کرد و ارائه فرمود. از آیات قرآن کریم میتوان در یافت که خداوند تعالی قادر بود همه مارا حافظ قرآن بدنیا بیاورد ولی خداوند به این موضوعات علاقه ای ندارد. روش وحی قرآن کریم به پیامبر اکرم (ص) یک مرحله تاریخی است. روشی که به آن خداوند تبارک وتعالی خواسته لطف خود را بر ما به منتها درجه برساند، پیام خود را به ما بدهد و نوع جامعه را تکامل بخشد او میخواهد برای بندگانش قانون وضع کند و در این مرحله است که سنت پیامبر اکرم (ص) شکل میگیرد و مبارزاتی که در مکه و مدینه روی می دهد قسمتی از پیامی است که به ما میرسد. و اگر کسی خیال کند میتواند اسلام را با روش دیگری عرضه کند مثلا از طریق تشویق طاغوتیان به قبول اسلام که متأسفانه نسل های قبل از انقلاب اسلامی ایران سعی داشته اند از همین طریق اسلام را پیاده کنند، باید بگویم در اشتباه محض هستند زیرا انقلاب، اسلامی ایران اولین الگویش روش رسول الله (ص) است و آن روش، این است که، با دشمنان اسلام باید مبارزه کرد و قبل از این که آنها ما را شکست بدهند ما باید آنها را شکست بدهیم. ما با شیاطین و افراد پلید هیچ نوع دوستی و سازش نمیتوانیم داشته باشیم، حتی نمیتوانیم با آنها زندگی کنیم و به حکم اسلام وظیفه ما است که با هر گونه پلیدی در زمین مبارزه، کنیم واین بنظر من پیام اسلام است و بعد از پیام اسلام و وحی که تکمیل گردید و ختم شد، پیامبر دیگری نخواهد آمد. تاریخ ادامه خواهد یافت و تاریخ ساخته خواهد شد و همین روش تغییر ناپذیر خدا است که تاریخ را می سازد. بنابراین دیگر پیامبری نخواهد آمد و اکنون میبینیم که بجای پیامبران، انقلاب ها خواهند آمد. این انقلاب و انقلابهائی که بعد از آن صورت خواهند گرفت، این انقلابهائی که اکنون در حال قوت گرفتن هستند و رهبری آنها، جای پیامبرانی را خواهند گرفت که پیش از پیامبر اسلام(ص) به پیامبری مبعوث شدند این یک مرحله جدید و یک سبک جدید در تاریخ ماست. این یک نقطه برگشت نیست زیرا، نقطه برگشت جائی است که انسان در یک مسیر یا به این سو یا به آن سو میرود. در این موقعیت ما در یک مسیر روی خود را به این سو یا آن سو نمیکنیم بلکه خود را از یک سطح خفت و خواری به یک سطح بسیار بالا رسانده ایم و انشاء الله مسیر تاریخ خود را کاملا تغییر خواهیم داد و سرنوشت تاریخ خود را تغییر کلی میدهیم. موضوع بحث من در این جا همین است و این امری است که ما در تشکیلات اسلامی خود سعی داشته ایم آن را به پیش ببریم. گرچه از نظر دانش و علوم سعی کرده ایم از غربیها عقب نمانیم ولی چون زبان عربی را خوب نمیدانستیم و به منابع عربی هم دسترسی کافی نداشتیم به سطح علمای اعلام نرسیده ایم و با وجود این، کوشش ما براین بوده که دانش مان کمتر از غربیهای تحصیل کرده نباشد و خوشحالیم از این که مقدار زیادی از نوشته های مابه زبانهای فارسی، عربی و بسیاری زبانهای دیگر ترجمه و در سراسر دنیا عرضه میشود. اما سعی میکنیم درک خود را از انقلاب اسلامی ایران بعنوان آغاز مرحله جدیدی درتاریخ اسلام برای امت اسلام بازگو کنیم. زیرا دیگر مسلمانان به اصلاحات جزئی قانع نیستند. ما میخواهیم اصلاحات همه جانبه و کلی در همه ابعاد صورت گیرد. ما کوشش کرده ایم ابعاد انقلاب اسلامی ایران را تعیین و توصیف کنیم، سعی کرده ایم عناصر تشکیل دهنده انقلاب اسلامی ایران را مشخص کنیم، و آن را به سنت پیامبر اکرم (ص) نسبت دهیم، کوشش کرده ایم عوامل ثابت، عوامل محرک، و حتی نقاط ضعف انقلاب اسلامی را مشخص کنیم. بیائید خجالت را کنار بگذاریم! زیرا کاری را که ما الان داریم انجام میدهیم مدت هاست انجام نشده و وقتی انسان میخواهد کار جدیدی را که مدتهای مدید است انجام نشده انجام دهد، باید قبول کند که نمیتواند راه را بدون دردسر و لغزش طی کند ما خواهیم لغزید، به زمین خواهیم خورد، ولی از جای بلند میشویم و دو باره به راه خود ادامه میدهیم. زیرا خداوند تبارک و تعالی راهنمای ماست و ما از قرآن و سنت پیامبر اکرم (ص) الهام میگیریم. «والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا». به نظر من انقلاب اسلامی بزرگترین مظهر فرهنگ سیاسی اسلام است که در طی مدت مدیدی شکل گرفته است. فرهنگ اسلامی در برگیرنده همه گروههای امت میشود امت امروز توسط دو منبع اساسی هدایت میشود قرآن و سنت. ما همیشه منابع ثانوی هم داریم و از مکتب های فکری کمک میگیریم. همه این مکتبهای فکری، بخشی از اسلام هستند و در اسلام در این انقلاب و در هر انقلاب دیگری دارای اعتبار مساوی هستند این ظهور و تجلی فرهنگ سیاسی، و شخصیت امت باید در ایران صورت گیرد و بواسطه اوضاع اسلامی که اکنون شکل گرفته و در حال شکل گرفتن است گسترش یابد. از حالا به بعد قطعا ضروری است که جهان بینی اسلام را به سراسر دنیا معرفی کنیم و همه را به سطحی برسانیم که آن را درک کنند. البته جهان بینی اسلام آن جهانبینی است که از طریق اعمال و رفتار ما، به امت ابراز میشود. ولی جهان بینی اسلام در برگیرنده همه قسمتهای تاریخ میشود، نه فقط تاریخ اسلام بلکه تاریخ بشریت ونه فقط توصیف کننده موقعیت ما، بلکه توصیف کننده وضعیت همه کسانی است که در رابطه با ما هستند. باید مطمئن شویم که جهان بینی اسلام را نه فقط علماء تحصیل کرده اند، افراد فعال در نهضت اسلامی، بلکه همه سطوح جامعه درک میکنند. همه زنها، مردها و بچه ها باید جهان بینی اسلام را درک کنند. دنیای اسلام فقط دنیای علماء نیست. متاسفانه قسمت عظیمی از ادبیات ما به صورتی نوشته شده که برای عده قلیلی قابل درک است من فکر میکنم این اولین باری است که این امر در ایران صورت گرفته و البته انقلاب جنبه جهانی دارد زیرا هیچ چیز را نفهمیده نمیتوان عمل کرد و این حقیقت در مورد قرآن کریم و سنت نیز صدق میکند. سخنرانی های مفصل و مکرر در مورد معانی حقیقی قرآن و سنت هم به فهم مردم کمک زیادی نمیکند زیرا معنای واقعی زمانی نمایان میشود که مبارزاتی که براساس تعالیم قرآن کریم و سنت است جلوه گر شود و من عقیده دارم برای اولین بار در ایران یک آزمایشگاه برای اسلام بوجود آمده که درآن ما مسلمانان میتوانیم فرضیه هائی در مورد حل مشکلات خود ارائه دهیم و آن را در این آزمایشگاه که جمهوری اسلامی ایران است بر طبق موازین اسلام مورد آزمایش قرار دهیم. بتدریج با گذشت زمان و با بدست آوردن تجربیات گوناگون میفهمیم کدامیک از فرضیاتمان برای وضعیت وحل مشکلاتمان مناسبتر است. بعضی از راه حلهایی که در ایران بکار میرود ممکن است برای جاهای دیگر مثل مراکش یا اندونزی ضروری نباشد. ممکن است در اسلام فرضیه های مشابهی وجود داشته باشد که بتوان مورد استفاده قرار داد. ولی مهم این است که ما دیگر در یک فضای خالی مشغول نوشتن یا سخنرانی کردن نیستیم. ما اکنون در رابطه با یک واقعیت عملی که وجود دارد، قدرت دارد، محرک است، در حال رشد است و تحت کنترل خود ماست، مینویسیم، فکر میکنیم و آزمایش انجام میدهیم. هیچکس از خارج، بما دستور نمیدهد چه کنیم، ما در کنترل سرنوشت خودمان هستیم. اسلام به هیچ وجه نمیتواند به چیزی که خارج از اسلام است خدمت کند، اسلام باید حاکم باشد و امت اسلام باید در محیط خود حاکم باشند. پس به این نکته پی میبریم که مسلمانان خودشان سلطه خارجی ها را قبول کرده اند و شاید فکر کرده اند اسلام میتواند در کنار آئین دیگری حکومت کند. بنظر من اساس همه مبارزات از همان اول براین مسئله حاکمیت«سلطه» بوده است و اگر اسلام جویای حاکمیت نبود، قریش بآسانی آن را میپذیرفت مسئله این بود که آیا میخواستیم فرهنگ ما مسلط و حاکم باشد یا تحت سلطه و نوکر؟ در مکه، قریش به حضرت محمد(ص) پیشنهاد ظاهرا پر منفعتی کردند که اگر حضرت آن را میپذیرفتند زحمات زیادی از دوششان برداشته میشد ولی این حقیقت که ایشان آن، پیشنهاد را رد کردند و این که تاریخ، آن مسیر بخصوص را طی کرد، دقیقا همان نکته است که میگوید فرهنگ اسلام نمیتواند فرهنگ وابسته یا تحت سلطه دیگران باشد و هیچ فرهنگ و تمدن غیر اسلامی را نمیتوان شریک فرهنگ و تمدن اسلامی قرار داد. اسلام باید در محیط اسلامی و در محیط خارج مسلط و حاکم باشد و این همان معناست که ما خواسته ایم برحسب آن انقلاب اسلامی را درک کنیم و سپس  از نتایج ادراک خود بهره برداری نمائیم. بنظر من انقلاب اسلامی ایران یک موقعیت جدید بوجود آورده که البته در مقایسه ۶۰ میلیون مسلمان ایرانی با یک میلیارد مسلمان دنیا از لحاظ کمیت عظیم نیست. بنابراین وظیفه بزرگی که به عهده ماست این است که بین جمهوری اسلامی ایران و امت اسلام در خارج از ایران رابطه و همکاری برقرار سازیم و وقتی این رابطه و همکاری را بوجود آوردیم انشاء الله به پیش خواهیم رفت و به همه اهداف امت اسلامی جامه عمل خواهیم پوشاند. والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته منبع:کتاب مقالات نخستین کنفرانس اندیشه اسلامی، صص 27 الی 34