علی اکبری
باید ها و نباید های تعامل با اتباع
در این نوشته، علی اکبری میکوشد تبیینی پیرامون مسئلهٔ ساماندهی اتباع به دست دهد. او با آسیبشناسی فعالیتهای صورتگرفته تاکنون تلاش میکند راهکارهایی برای ساماندهی بهتر اتباع ساکن ایران به مخاطب بدهد.
اتباع از دهه هفتاد تاکنون در کشور ما مهمان بوده و زندگی میکنند. در این سالها شاهد وجود دو آسیب جدی در مواجهه با اتباع افغانستانی بودهایم که این یادداشت، مختصر اشارهای است به آسیبها و بیان چند راهکار.
1- سردرگمی سیاستی و عدم پایبندی به لوازم اجتماعی پذیرش اتباع و تامین حقوق آنها
متأسفانه مسولین مرتبط، هیچ سیاست واحدی که برگرفته از گفتمان انقلاب اسلامی در تعامل با اتباع باشد را ندارند. نه در پذیرش آنان، که شاهد ورود غیر قانونیشان بدون هیچ سختگیری در برهههایی هستیم و نه در برخوردهای شهری و مرزی که برخی اوقات تصاویری از آن منتشر میشود که نیروهای انتظامی با رفتارهای خشن، احساسات افغانستانیها را جریحهدار کردهاند.
چه بخواهیم یا نخواهیم، حضور اتباع فرصت و ظرفیتی برای رشد و پیشرفت کشور ما به شمار میرود. چه از حیث نیروی انسانی و سرمایهگذاری اقتصادی و چه از جهت فرهنگی که بیشترین اشتراکات را با این ملتِ اغلب فارسزبان داریم. حالا چرا مسئولین با اتباع مانند گوشت قربانی عمل کرده و هر از گاهی برای نشان دادن اقتدارشان، رفتار تهاجمی با آنها دارند را نمیدانیم.
نگارنده نیز معتقد است باید با ورود اتباع غیرقانونی مخالفت و با ساکنین غیرمجاز هم محترمانه برخورد کرد تا از کشور خارج شوند، اما ظاهراً صاحبان تریبون سیاسی به تبعات رسانهایِ اظهاراتشان هیچ آگاهیای ندارند که متأسفانه بخشی از این موج افغانیستیزی به اظهارات آنان برمیگردد.
2- عدم درک فرهنگی ایرانیها در پذیرش و تعامل با افغانستانیها
حتماً شما نیز شاهد برخوردهای بعضاً زشت و ناشایست در مواجهه با افغانستانیها از جمله کتک زدن، توهین کردن، سوءاستفادهٔ مالی و... بودهاید. وقتی که آموزشوپرورش ما با ارزشهای هویتیمان همخوانی نداشته باشند و نهادهای فرهنگسازی عمومی و تربیت همگانی نیز هیچ دغدغهای برای تبیین منطق و روش تعامل با اتباع را نداشته باشد، نباید توقع داشت که چرا مردم مهماندوست ایرانی در برخورد با مهاجرین بعضاً خوب رفتار نمیکنند؟!
چه باید کرد؟
منطق انسانی و اسلامی اقتضا میکند تا در قبال اتباع افغانستانی بیتفاوت نباشیم. منطقی که نبیّ مکرم اسلام، حضرت محمد (ص) فرمودند: «کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته»[1] و نیز در جایی دیگر از ایشان نقل شده که: «ارحموا من فی الارض یرحمکم من فی السماء»[2]
مبتنی بر همین نگاه باید گروههای مردم نهاد فرهنگی-مذهبی، گروههای جهادی، و... پا به عرصهٔ میدان گذاشته و بدون اینکه معطل نهادهای متولی باشند، به اقدامات سازنده در قبال اتباع افغانستانی بپردازند. به عنوان نمونه باید:
1- نسبت به خروج اتباع غیر قانونی تسهیلگری کنند. مثلاً در مرزها با ایجاد موکبهای متعدد خدماترسانی، شرایط انتقال به خارج از کشور را آسان کنند تا بدون خاطرهٔ تلخ و ناراحتی کمتری کشور را ترک کنند.
2- در خدماتدهی و ساماندهی اتباع قانونی ورود کرده و کمک کنند تا آنان از حیث هویتی به وطن خودشان، افغانستان، علقه پیدا کرده و نیز از جهت مهارتی توانمند شوند که هم در ایران و هم در افغانستان، بتوانند به خدمات اجتماعی بپردازند تا علاوه بر تأمین معاش، شأن و منزلت اجتماعی آنان نیز تا حدودی بازسازی شود.
3- نسبت به دانشجویان و طلاب افغانستانی باید بیش از گذشته مراقبت کرد تا درگیر نگاههای سکولار غربی و یا سنتیهای متحجر نشوند که در بلندمدت، ناخودآگاه از پیادهنظامهای مروج غرب و یا تحجر مذهبی در کشورشان خواهند شد. قطعاً نخبگان فکری در ارتباطگیری و تأمین خوراک فکری این قشر جوان از اتباع میتواند مؤثر واقع شود. متأسفانه در سالهای اخیر شاهد جذب و حضور اتباع در محافل غربزده با عناوین کوچینگ، توسعهٔ مهارتهای فردی و... هستیم که سکولار شدن و ناامیدی از آینده و آبادانی افغانستان، از نتایج عملی این برنامه و دورههاست. از طرفی هم طلاب و روحانیون افغانی نیز با شرکت در درسها و جلسات سنتیهای متحجر یا خاماندیشان دور از آگاهی سیاسی، به عنصر ضدتسنن مدافع تشیع تبدیل شدهاند که در واقع پوششی است برای فعالیتهای قومیشان تا دلسوزی برای وطن.
خلاصه اینکه باید کاری کرد تا تبعهٔ قانونی بهراحتی عنوان مهاجر را برای خودش نپذیرد. عنوانی که ترس، ناامیدی، عدم ریسکپذیری و خلاقیت را در او نهادینه کرده و در نتیجه آخرین سنگر هویتی او را که وطن باشد، خواهد گرفت. اینجاست که تبعهٔ افغانستانی به مهاجری ظلمپذیر و گاهی هنجارشکن تبدیل میگردد که دیگر هیچ سودی و ظرفیتی نه برای وطن خودش خواهد داشت و نه برای کشور میزبان.