مسایلی که مربوط به انقلاب و حکومت داری هستند دو بخشی اند که منشور روحانیت در مقابل متحجرین و متجددن به آنها پرداخته. این دو گروه که با اعلام نظریه ولایت فقیه از سوی امام به مخالفت پرداختند, دارای دو طیف بودند: 1.طیف اول که با اصل قیام در زمان غیبت مشکل داشتند و بعد از انقلاب هم شروع به خرده گیری میکردند. 2.طیف بعدی هم شرایط را برای قیام محیا نمی دیدند. تحجر یا در بستر قوای ادراکی یا شوقی شکل می گیرد. اجتهاد نباید حصر شود ولی اگر شخص از خطا به گناه رسید باید برخورد شود. انقلاب اما کسانی که خلاف گفتمان انقلاب پیش می روند نباید استفاده کرد و تساهل معنایی ندارد. دوران صفویه, دوران ترویج شیعی مناسکی بود نه حکومتی. یعنی از نماز امیرالمومین می گویند اما از حکومت داریش هرگز! همین جاست که ما شاهد شکل گیری نفاق بین شیعه و سنی هستیم.
بازخوانی منشور روحانیت
نکاتی از سخنان حجت الاسلام والمسلمین قنبریان[1]
1- منشور روحانیت یک متن سهل ممتنع است و به دو بخش میتوان آن را تقسیم کرد :
- مسائل مربوط به دوران قیام و نهضت در ایران
- مسائل مربوط به ادراه کشور و حکومت داری
2- هر کدام از این مسائل ناظر به دو گروه مطرح میشود : متحجرین و متجددین
3- امام خمینی ایده و طرحی را مطرح کردند که دو جریان مذکور در مقابل آن به اقداماتی پرداختند. این ایده عبارت بود از : اقامه دین نه صرف اکتفا به دین پژوهی و فقه پژوهی، مبتنی بر نظریه ولایت فقیه. امام در نظریه ولایت فقیه قایل به ولایت بر احکام است نه در احکام. یعنی بتواند موقتا تشریع کند.
4- ولایت فقیه به معنای اجرای رساله عملیه نیست. ولایت فقیه رساله ساز است نه مجری صرف رساله های عملیه.
5- امام خمینی در مبنا، زمان شناسی و مردم شناسی با بقیه متفاوت است. لذا مرحوم امام برای فقه قیام اینگونه استدلال میکنند :« در شرایطی که اساس اسلام به خطر افتاده است نهی از منکر و قیام واجب است. در عصر کنونی نیز، اساس دین در خطر است لذا باید قیام کرد.«
6- در مقابل نظر امام دو گروه به مخالفت پرداختند: گروهی که با اصل قیام در زمان غیبت مخالف بودند و بعد از پیروزی انقلاب هم، به خرده گیری از انقلاب پرداختند درحالیکه در زمان پهلوی سکوت کرده بودند. گروهی نیز بر این باور بودند که الان شرایط قیام فراهم نیست و یا شاه شیعه است و یا چه کسی پاسخ گوی خون های ریخته شده خواهد بود؟
7- بستر شکل گیری تحجر در انسانها یا در قوای ادراکی است و یا در قوای شوقی. در مرحله قیام خیلی ها شبهه داشتند و در اداره حکومت پس از قیام خیلی ها غرض داشتند.
8- طبق نظر امام (ره) کسانی که اجتهاد دیگری دارند در مسائل نباید حصر شوند. اما اگر از قوای ادراکی به قوای تحریکی رسید و از خطا به گناه رسید، باید برخورد شود.
9- منطق امام این است که در اجتهاد دیگری را حصر نکنیم اما در مرحله حکمرانی تساهل به خرج ندهیم و از افرادی که خلاف گفتمان انقلاب اسلامی، اجتهاد دیگری دارند نباید استفاده کنیم. اینجا تساهل معنی ندارد.
10- دوران صفویه ایران را با هویت شیعی مناسکی ترویج میدهند نه شیعی سیاسی. مدح امام علی (علیه السلام) میکنند اما از شیوه حکومت داری او سخنی در میان نیست. اینجاست که شاهد شکل گیری شیعه قالتاق هستیم. یعنی شیعه ای که در مقام حرف و منبر جنگ شیعی و سنی را تامین میکند اما در شان سیاسی، در قامت شیعه علوی ظهور ندارد بلکه شان سیاسی اموی را ترویج میکند.
11- فقه امام ناظر به عینیت صحنه است. امام فقط نمی گوید اگر تبدل موضوع پیدا شدپس حکم نیز تغییر کند. خیر فقط این نیست، بلکه فرا تر است. بدین معنا که گاهی موضوع همان است و تغییری نکرده اما حکم آن تغییر میکند. این همان ولایت بر احکام است نه ولایت در احکام.
12- بعد از مدرنیته شاهد شکل گیری نظم جدیدی در دنیا هستیم که اساسا خیلی از مفاهیم را تغییر داده است. مانند خانواده که یک مشترک لفطی شده و آن معنای سابق از آن برداشت نمیشود. در این نظم جدید فقه نمی تواند مانند گذشته به مسائل نگاه کند و نسخه عرضه کند. اینجاست که میگوییم امام فقه را ناظر به عینیت جامعه مطرح میکند.
میتوانید برای مطالعه متن کامل جسله به قسمت ضمیمه ها رجوع کنید.
[1]. 5 و 6 خرداد 1403 ارائه شده در دفتر امت واحده قم