با نگاه راهبردی باید سراغ سخنان رهبری رفت
گفتگو با حجت الاسلام محمودی
ما در کتاب منشور وحدت، با نگاه بین المللی و راهبردی سراغ سخنان رهبری رفتیم. یعنی سعی کردیم در یک نگاه کلانتری به بحث بپردازیم. لذا سطح مباحث یک مقدار بالاتر است. یعنی ما فقط به فرمایشات و توصیههای رهبری که ناظر به همزیستی مسالمتآمیز است، بسنده نکردیم.
رهبر انقلاب در دی ماه سال 1372 جمله ای دارند که بسیار مهم و قابل توجه است. ایشان می فرمایند : آرزویم این است که حیاتم در راه وحدت مسلمین باشد، مماتم هم در راه وحدت مسلمین باشد.این سخنان باید سرلوحه فعالیت های دغدغه مندان انقلابی باشد تا بتوانند مسیر جهاد خودشان را با آگاهی و دقت بیشتری طی کنند. حجت الاسلام محمودی از طلبه های فاضل دهه هفتادی حوزه علمیه قم است، که براساس دغدغه هایی که در تعاملات اجتماعی برای او شکل گرفته است، سراغ بیانات رهبری رفته تا بتواند به منظومه فکری ایشان در مساله وحدت و برادری با اهل سنت دست پیدا کند. منشور وحدت حاصل تلاش های او و برخی دوستانش در قم است که اخیرا هم در جشنواره علامه حلی در حوزه علمیه قم برگزیده شده و مورد تقدیر قرار گرفته است. کتابی که لازم است فعالین حوزه جهان اسلام و مبلغین مناطق تلفیقی حتما آن را مطالعه کنند.
در ادامه مصاحبه ای کوتاه با حجت الاسلام محمودی را تقدیم شما خوانندگان محترم خواهیم کرد. در این گفتگو بیشتر دنبال این بودیم تا ماجرا و حواشی چاپ کتاب منشور وحدت را بدانیم و از طرفی هم در خصوص خود کتاب و ایده اصلی آن کمی گفتگو کنیم.
س – سلام و خسته نباشید. لطفا بیوگرافی کوتاهی از خودتان بفرمایید.
امیرحسین محمودی هستم. متولد1377. از سال یازدهم دبیرستان وارد حوزه شدم، مدرسه علمیه حقانی. دانش آموز گیلان بودم. البته تهران متولد شدم، بزرگ شدم. منتها تقریبا از دبستان دیگر گیلان بودیم. همانجا ازدواج کردم و بالاخره منتسب به گیلان شدیم. الان هم درس خارج آیت الله شبزندهدار را توفیق دارم که شرکت کنم. موسسه امام خمینی هم در مقطع کارشناسی مشغول تحصیل هستم.
س – در گیلان تجربه تعامل و ارتباط با اهل سنت هم داشتید؟
ببینید ما یازده استان سنینشین به شکل قومیتی داریم. تعدادش بیش از اینهاست. منتها یازده استان در یک نگاه جغرافیایی درصد قابل توجهی است. در گیلان منطقه غرب گیلان؛ تالش، آستارا اینها اهل سنت هستند و والده ما مدیر حوزههای علمیه تالش و آستاراست. یعنی عملاً زیست با اهل سنت و اتفاقاتی که آنجا میافتد برای ما طبیعی بوده است.
س –در مدارس آنها که اهل سنت نمیآیند ولی ارتباط دارند؟
نه. مدیر حوزه مدارس شیعه هستند، منتها در شهری که سنینشین هستند و البته برخی از مسئولینشان هم از اهل سنت اند. یعنی فضا بالاخره این شکلی است. بحث وحدت در خانواده ما به صورت خانوادگی مطرح است. با آنها زیست میکنیم. البته فارغ از اینکه اهل گیلان هستیم و تجربه زیست داریم، از دوره دانش آموزی هم دغدغه وحدت و ارتباط با آنها را داشتم.
س- توضیح بیشتری میدهید؟
ما در اتحادیه انجمن اسلامی دانشآموزان بودیم. انجمن اتحادیه انجمن دانشآموزان یک مرکزی، مجمعی دارد به اسم قرارگاه ملی که از هر استانی یک نماینده دارد. یکی از دغدغههایم آن موقع این بود که چرا اهل سنت نماینده ندارند و شیعیان نماینده دارند؟! این مساله را در قالب نامه مطرح کرده و خدمت دفتر حجت الاسلام والمسلمین حاج علیاکبری برده بودیم. خلاصه آن موقع محل بحث بود.
س – خب نتیجه آن چه شد؟ اتفاق خاصی افتاد؟
بله. حاجآقا بحث انجمنهای اهل سنت را ابلاغ کرد.
س- در چه سالی این اتفاق افتاد؟
سال ۹۰ است. بعد هم که دیگر در محیط کار یک مدتی همکاری میکردیم، کمک میکردیم به صورت پروژهای با دفتر حفظ و نشر حضرت آقا درتهران؛ یک مدت توفیق داشتیم در پروژه عصرهای کریسکان همکاری کنم و رفت و آمدی به کردستان داشته باشم. کتابی که در مورد یکی از مجاهدین کردستان است و رهبری نیز برآن تقریظ زدند. به مناسبت آن کتاب با تعدادی از نخبگان آنجا مصاحبه داشتیم.
س – این سفر چه مدت طول کشید؟
یک ماهی شد به نظرم. با حدود ۱۰۰ نفر از نخبگان کردستان مصاحبه کردم که ۹۰ درصدشان سنی بودند. همین کار بود که برایم ایجاد انگیزه کرد که به سمت جمع بندی و ارائه مطالب رهبری پیرامون وحدت بروم.
س – قبل از تالیف کتاب چه تصویری از اهل سنت داشتید؟
یک تصویر اهل سنتی که در ذهن ماست خصوصا قمیها، یعنی در حوزه علمیه قم که میرویم خیلی متفاوت است با میدان. یعنی ما گمان میکنیم در یک نقطه مبارزه جدی مثلاً فرض بفرمایید دعوای وسط میدان هستیمف که همه دارند زور میزنند تا اینها را شیعه بکنند، آنها هم دارند زور میزنند از عقایدشان و بزرگترهایشان دفاع بکنند. در حالیکه همچین چیزی نیست. یک زندگی مسالمتآمیزی است که چه بسا خودشان هم پذیرفتهاند بسیاری از واقعیتها را به صورت تاریخی و از حیث سیاسی التزام به وضعیت حاکمیت ما، نگاه ما. یعنی ما عمدتاً وقتی در مناطق سنینشین زندگی میکنیم آن جنبههای مثبت همزیستی با اهل سنت را مشاهده میکنیم، که خلاف تصوراتمان است. بیشتر گفتگوهای ما ناظر به محبت اهل سنت درباره اهل بیت (س) و دفاع آنها از انقلاب بود که برای ما جذاب می آمد. مثلاً فرض بفرمایید نسبت به یک اتفاقی که در طول روز افتاده خلاف فقهشان بوده مثلاً سر ماه مبارک رمضان، به احترام ما صبر می کرد تا مغرب افطار کند. ببینید اینها مظاهری است که اینها را وقتی میبینی و میشنوی که با آنها زندگی کنید نه دور از میدان که برعکس آنچه که در مناطق اتفاق می افتد روایت میکنند. البته خب منطقه به منطقه هم تفاوت هایی دارد. من تبلیغ محرم سال پیش توفیق داشتم سیستان و بلوچستان بودم. اما حتی در سیستان و بلوچستان هم تصویری که ارائه میدهیم از اهل سنت هم اشتباه است. حتی در آنجا هم که از حیث مذهبی برخی میگویند بسیار متعصب اند، آنچه که روایت میکنند با آنچه که اتفاق می افتد متفاوت است.
س – خاطره ای از دوران دانش آموزی و ارتباط با اهل سنت دارید؟
یک سفر حج در دوران دانش آموزی رفتیم که بخشی از همراهان ما اهل سنت بودند. در آن سفر در مورد احکام اختلافی بین ما و آنها و شیوه انجام اعمالشان زیاد سوال میپرسیدم. تفاوت هایمان در اجنمام مناسک برایم جالب بود. بعد از سفر هم ارتباطمان حفظ شد و الان در گیلان دانشجو هستند.
س- هیچ وقت به ذهنتان نرسید آنها را دعوت به تشیع کنید؟
همین دیگر! مشکل این است که از اول ما با این فکر میرویم سراغ اینها. در حالیکه کسی که آنجا زندگی میکند به این نقطه میرسد که میفهمد این تصور غلط است. یعنی تصور اینکه ما بیاییم اینها را شیعه بکنیم آن هم با چه تصوری؟ مثلاً محبت اهل بیت ندارند، در حالیکه محبت دارند و از دشمنانشان هم بیزارند. یعنی در یک بستر خانوادگی عنوان حالا سنی دارد، دست بسته نماز میخواند والا بسیاری از عقایدش طابقاً نعل به نعل است. نمیفهمم شیعه شدنشان یعنی چی؟! ولی چرا دروغ است بگویم نه. یعنی ما هم اصلاً با همین نگاه بزرگ شدیم. همه همین هستیم. اولین چیزی که اهل سنت را میبینیم دنبال این هستیم که اصلاحش بکنیم، هدایتش بکنیم ولی اینطوری نیست. یعنی جلوتر که بروی میفهمی از این خبرها نیست.
س- بعد از سفر کردستان به این نتیجه رسیدید که باید کتابی را با موضوع وحدت اسلامی تالیف کنید؟
آره باید کتاب تالیف بشود. یعنی از نگاه حضرت آقا یک دور اهل سنت را بازخوانی بکنیم.
س- چرا از نگاه رهبر انقلاب؟
چون نقطه مشترکی است که ما را سر یک میز مینشاند. قبل از آنکه حالا خدمتتان بگویم مظاهری که بین ما مشترک است مثل قبله، قرآن ولی آن نقطهای که در مقام عمل و میدان واقعاً تمسک جمعی و تمسک دقیقی است که آنها را قانع میکند با هم به گفتگو بنشینیم، رهبر انقلاب آیت الله خامنه ای است. کردستان که بودیم و مصاحبه میگرفتیم، شما نمیدانید با چه کیفیت و نشاطی از رهبری تعریف میکردند! ما توجهمان برخی مراتب کم است. گلهمند بودند از دولت ولی اسم آقا میآمد سفر آقا به کردستان را ذکر میکردند که : چقدر آقا محبت داشت! چه نکاتی فرمودند! یعنی جریان امتداد عملی میدانش آقاست. ما میگوییم مشترکاتی داریم. میدان عملی الانش آقاست و رهبری است که دارد اینها را کنار هم مینشاند. نگاه رهبری، نگاهی است که حجت را بر ما تمام میکند. کمتر کسی داریم اینطوری فهم کرده باشد. علتش هم حالا قابلیت تحلیل دارد. ما یک مقاله دیگری یک زمانی نوشتیم راجع به نوع نگاه آقا از کجا نشئت میگیرد؟! حالا بحثهای مختلفی کردیم مثلاً یک بخشش تاریخی است که خب آقا در سیستان زندگی کرده است. یک بخشی از فکر آقا مربوط به استادشان است. با این حال همه اینها در شخصیت رهبری جمعه شده و توانسته اند که مساله را بسیار خوب بفهمند و ما را در کنار آنها قرار بدهند.
س- قبل از کتاب شما، آثار دیگری در این زمینه منتشر شده بود. کار شما با آنها چه تفاوتی دارد؟
بله. کتابهای دیگری کار شده است. کتابهای خوبی هم هستند بعضاً. حالا بعد راجع به کتاب بیشتر صحبت میکنیم. زاویه ورود به مباحث مربوط به وحدت در کتابهای مختلف متفاوت است. یعنی اینکه جمعآوری بیانات و کتاب را که حاوی صحبتهای رهبری باشد از یک زاویه مخصوصی طراحی میکند. مثلاً کتابهایی که پیش از این نوشته شده آن زاویهای که عمدتاً تمرکز داشتند فضای داخلی و فضای وحدت مردم ما بوده که ما باید کنار هم بنشینیم. ما در کتاب منشور وحدت، با نگاه بین المللی و راهبردی سراغ سخنان رهبری رفتیم. یعنی سعی کردیم در یک نگاه کلانتری به بحث بپردازیم. لذا سطح مباحث یک مقدار بالاتر است. یعنی ما فقط به فرمایشات و توصیههای رهبری که ناظر به همزیستی مسالمتآمیز است، بسنده نکردیم. بحث را یک مقدار آوردیم بالاتر که در یک منطق راهبردی و کلی این یک عقیده راسخ است و ناگزیر شما امروز با آن مواجه هستید. یک وقتی این را ما به عنوان مثلاً در قم این را به عنوان تقیهآمیز مطرح میکنیم حالا دیگر خیلی هنر بکنیم میبینیم نه تقیه هم نیست. ولی جدای از اینها از این دوگانهها عبور بکنیم سطح بالاتر سطح راهبردیاش است. سعی کردیم کتاب را با این زاویه بنویسیم. لذا توجهی که به کتاب شد به نسبت کتابهای دیگر خیلی بیشتر بود.
س- دنبال این بودید که بالاخره رهبری برای حوزه میدان چه حرف عملیاتی دارد؟
دقیقا، چه حرف عملیاتی داریم. احسنت! بعداً هم که یک سری از جملات در کتاب آمده بود مانند خاطره ایشان درباره معاویه که در قم خیلی هم واکنشهای منفی داشت.
س- خاطره رهبری چه بود؟
مرحوم امام یک جایی نسبت به معاویه موضعگیری میکند. آقا خدمت امام میرسند که یک عده قابل توجهی در سیستان، معاویه را خالالمومنین میدانند. شما اینجوری میگویید حساسیت ایجاد میشود. امام میفرماید من نمیدانستم لذا دیگر نمیگویم و از آن به بعد هم امام راجع به معاویه واکنش خیلی تندی نشان نداد. خب این دوتا معنی الان میشود قابل تصحیح. وقتی فقط همین متن منتشر میشود خب شاید دچار چالش میشود ولی کسی که کتاب را خوانده باشد این سوال برایش ایجاد نمیشود. چون مطلب را دیگر از زاویه اعتقادی کشیده بیرون و دارد با یک سطح راهبردی نگاه میکند. روی معاویه یا روی هر شخصیت دیگر از اینها گیر نکرده است. این مهم است یعنی مقدماتی که ما بیان میکنیم برای اینکه دیگران را سر سفره وحدت بنشانیم، خیلی اهمیت دارد. ما سعی کردیم در این کتاب از یک نگاه راهبردی و یک نگاه بین المللی به این قصه نگاه بکنیم. یک دور نگاه کن در چه موقعیتی هستی بعد حالا دیگر نسبت به معاویه باشد، نسبت به خلفا باشد یا نسبت به دیگر شخصیت های ایشان باشد.
س- آیا متهم به عقب نشینی از عقاید بخاطر رعایت برخی مصلحت ها نشدید؟
چرا متهم شدیم.دروغ نگوییم خیلی اذیت شدیم. این را نوشته بودیم، ما را تا مرز تکفیر بردند.
س- خود شما با توجه به سخنان رهبری، آیا دچار عقب نشینی شدید؟
عرض میکنم که اصلا اگر با این مقدماتی که در کتاب مطرح شده سراغ این موضوع بیایید سوال مطرح میشود. یعنی اوج قدرت استراتژیک ماست نه عقبنشینی ما. یک وقتی اینقدر بد بیان میکنی که در یک قدرتی ایستادی و یک نفری حالا نظر مخالفی دارد، حالا با او باید راه بیایید.
در یک سطحی اقتضای جامعه به همزیستی اجباری هست البته با یک مقدمه ای. وقتی یک نگاهی از بالا به قصه داری که داری پدری میکنی قصه را مجبور نیستی. تو اصلاً در یک نقطة استراتژیک داری او را سر سفره میآوری. این مطلب را در کتاب بحث کرده ایم.
س- سر چه سفره ای او را می آوریم؟
سر سفره انقلاب که اندیشة انقلابی تو، نگاه معارفی تو دارد در جزئیترین عقاید او رسوخ میکند.
س – یعنی قرار نیست تغییر مذهب بدهیم اما میخواهیم به یک گفتمان واحد انقلابی برسیم.
بله. آقا هم میگوید ما نمیخواهیم چنین کاری بکنیم. یعنی نسبت به استکبارستیز، استکبارستیز هست، نسبت به فهم مشکلات داخلی دقیق است، تلاشگر است، نسبت به احترام مظاهر کاملاً توجیه است. بله یک نام اهل سنتی دارد و به مناسک مذهب خودش و عقایدش پایبند است اما از حیث تفکرانقلابی با شما همسواست. هیچ فضایی شما متناسب با تصویری از اینها پیدا نمیکنی که مثلاً او دارد عناد میورزد برای تغییر عقایدش و شما داری تحملش میکنید. اصلاً این نیست. یعنی یک دنیای دیگری است. خب این دنیای دیگر مقدماتی میخواهد. به نظرم یکی از ضعفهای مروجین بحثهای وحدث شاید همین ذکر نکردن مقدمات بحث است. خب مطلب جا نمیافتد.
س – مثلا چه مقدماتی ؟
یکی از مقدمات جایگاه جمهوری اسلامی و اندیشه امام در وضعیت فعلی جهان اسلام است. این خیلی مهم است. حالا من در خصوص ضرورت رفتن سراغ این بحث خواستم خدمت شما بگویم که ما در سه برهه تاریخی میتوانیم وحدت را بحث بکنیم. برهه اهل زمان خود اهل بیت و علمای ماست که شما میبینید توصیه به وحدت و همیزیستی کرده اند. خب اینها را باید بحث کرد و احادیث را جمع کرد. برهة دوم بعد از انقلاب اسلامی است. خب یک رنگ و بوی جدیدی میگیرد. اما برهه سوم این چند سال اخیر است که ما در اوج نظریهپردازی خودمان در انقلاب اسلامی هستیم. این برهه خیلی مهم است. وقتی شما جایگاه جمهوری اسلامی و تفکر انقلاب اسلامی را در منطقه میبینید یعنی شما باید نسبت به همه اهل سنت یک واکنش دقیقی داشته باشید، سازماندهی شده باشد. نگاه کنید انقلاب تا کجا نفوذ کرده! تا کجا رسوخ کرده! یعنی وقتی خوب میبینی، خوب تماشا میکنی، متوجه میشوی اصلاً مساله انقلاب و اهل سنت یک مسئلهای است که مبتنی بر یک مرز جغرافیایی به اسم جمهوری اسلامی نیست. ما داریم وسط میدان تا فرض بفرمایید فلسطین، افغانستان و... گفتمان انقلاب و مقاومت را گسترش میدهیم. حتی در کشورهای آفریقایی. در سوریه و لبنان... خب من توفیق دارم سوریه و لبنان زیاد میروم. در سوریه و لبنان خدمت شما بگویم که یکی از سوالات جدی که رفت و برگشت میشود درعقاید اینقدر تکثر مذهبی دارند به جای اینکه سر ممناسک ما گیر بکنند دارند از حاج قاسم و حضرت آقا میپرسند. این تفکر است. مدافع این تفکر هستیم، حالا سنی، مسیحی، راشدی، دروزی اینها اصلاً موضوعیت ندارد.
س- سفر تبلیغی به آن مناطق دارید؟
آره تبلیغ. ما توفیق داریم زیاد میرویم. این ایامی که رفتم. برای کتاب هم حتی یک دور رفتیم لبنان و خدمت برخی از علمای اهل سنتشان رسیدیم و کتاب را تقدیم کردیم. اصلاً این دایره تفکر انقلاب اسلامی، خیلی پیشران است، خیلی جلو است و گیرکردن ما در عقیدتی کردن بحث اشتباه استراتژیکی است.
س-گاهی میبینم در حوزه علمیه، برخی طیف ها اعتقاد دارند که انقلاب اسلامی ایران یک انقلاب شیعی است؟ اصلا انقلاب مذهبی است و شناسنامه تک مذهبی برای آن صادر میکنند. لذا از این خاستگاه دنبال کنشگری های هستند که عملا به شکاف اجتماعی می انجامد تا بیداری و اتحاد مسلمان جهان و همگامی در یک مسیر و ترویج گفتمان مقاومت.
باید برای انفاقات میدان پاسخ داشته باشیم. یعنی من کاری ندارم به برچسبهایی که به طیف انقلابیون میزنند ولی خیلی صریح و رک بگویم : پاسخ شما چیست؟ پاسخ شما در مقابل این بیدرای منطقه و ضدیت صهیونیست و جهانی چیست؟ یعنی طیف خاندان شیرازی ها با همة اشکالاتش، ما با هم بنشینیم ببینیم که پاسخ شما چیست؟! چرا پاسخی دیده نمیشود؟! چرا فهم شما از یهودستیزی کیلومترها، فرسنگها با منطق اسلام فاصله دارد. این را که دیگر مورد داریم. اصلاً کاری نداریم. اصلا فرض میگیریم که شما درست میگویید. پاسخت را برای مساله امروز بگو. پاسخ میدانیات را بگو. کسی که در میدان فعالیت میکند ناخودآگاه پاسخهایی شبیه همین میدهند. در یکی از همین موکبها یکبار یک مسیحی و یهودی آمده بودند، یکبار هم یک اهل سنتی آمده بود. این مهربان برخورد میکرد، جذب میکرد. در مواجهت با یک نفر اهل سنت اینطور رفتار کردی، انقلاب اسلامی مواجهاش با میلیاردها اهل سنت است. یعنی خودت هم چارهای نداری. میخواهی چکار بکنی؟ کسی که به تو رجوع کرد. یعنی وقتی شما داری میگویی من دارم التماسش میکنم ولی این به تو رجوع کرده است، دارد از فرهنگ تو وام میگیرد. چکارش میخواهی بکنی؟! پاسخ عملیاتیات را بگو. پس میخواهم عرض بکنم بسیاری از برچسبها به علت فاصله از میدان است. فاصلة ما با متن جامعة اسلام به صورت کلی خیلی فاصلة طبیعی شده متاسفانه. یعنی درس و بحثهایمان در فضای علمی حوزة علمیة قم، مشهد با آن چیزی که دارد اتفاق میافتد در منطقه، فاصله دارد. روحانیونی که یک بار یا دوبار تبلیغ میروند. حالا عراق هم میروند مواجهه پیدا میکنند با اهل سنت، یکدفعه میبینی با یک نگاه دیگری میآیند. تعریف میکند. یعنی من مبلغینی میشناسم که سر کتاب ما را توبیخ میکردند. رفته بود یکبار سوریه و برگشته بود میگفت که با فلانی نشستیم، با فلانی نشستیم. میگفتم به شما نمی آید که با فلانی بنشینی! قاعدتاً وقتی او نزدیک منطقة سکونت شما شد، شما باید با دوشکا میزدیش. چی شد؟ چارهای نداری. میخواهی چکار کنی وسط میدان؟! مخصوصا الان که همه در جهان اسلام بابت مساله فلسطین، نگاه دیگری به ایران دارند.
س- مقداری از بازخورد هایی که بعد از انتشار کتاب داشتید را برایمان تعریف کنید.
ببینید برخی از بزرگوارانی که در حوزة علمیة قم هستند حقیقتاً مدافع قصه هستند. البته شاید بخواهیم یکی از ویژگیهای مشترک قصه را بگوییم باز همین ارتباطشان با فضای بینالملل و فهمشان از محیط اسلام، مثل همین آیتالله اراکی خیلی حمایت کرد. جلسة شخصی دو نفره دعوتم کردند. رفتیم یک چای خوردیم. از فضا گفتند. قبل از این طراحی جلد یک جلد دیگری داشتیم. حاجآقا نگاه کرد گفت: «نه. عوض کنید. برا من بفرست من بگم کدوم رو انتخاب کنید. چندتا طراحی جلد انجام بدهید. عنوانش این بشود.» عنوانش منشور وحدت بود از دیدگاه رهبر معظم انقلاب. عوض کردیم. پیشنهاد آقای اراکی بود. برای من خیلی ارزشمند بود. من کاری به کارهای ژورنالیستی رسانهایاش نداشتم. این توجه برای من خیلی ارزشمند است. از آن طرف به موازاتش اساتید خارج داشتیم در جلسه گفتند : طلبه علوم اهل بیت را رها کرده، آمده عنوان بنویسد در تعریف و در تمجید اهل سنت.
حالا با یک بیان بدی نسبت به اهل نست میگفتند. یا ما در عراق، محیط عراق که تلاش میکردیم خب برای جمعآوری کتاب خیلی جاها می رفتیم که ببینم چه خبر است. یک عدهای کمر همت بسته بودند که چه کسی گفته آقای سیستانی گفته است : لا تقولوا اخواننا بل قولوا أنفسنا. کی گفته؟! گفتم این تلاشی که تو داری برای تکذیب این قصه میگذاری برای چیز دیگر میگذاشتی الان مشکل حل بود.
یعنی واقعاً میدیدیم، تلاش خیلی عمدهای که : چه کسی گفته این رفتارها را انجام بدهید؟! کدام یک از علما این مطلب را تایید میکنند؟ مثلاً از آقای وحید مطلب داریم درباره تایید وحدت، که آن را هم با این ادبیات انکار میکردند که، به ایشان فشار آوردند تا این حرفها را بزند.
خلاصه این دو طیف کاملاً در حوزههای ما هنوز هست. ما حتی در بین شاگردهایمان، خب در حوزه دروس مقدمات را تدریس میکنیم. شاگردهایمان بخش قابل توجهی ازآنان به تمسخر هر از گاهی ما را یاد میکنند که بله شما هم کتاب نوشتید در تعریف اهل سنت.
س- پس کتاب که چاپ شد واکنش برخی ها تندتر شد؟
تندتر شد. یعنی بدتر شد. اصلاً این شکلی نیست که محیط تهران، محیط دانشجویی اینطوری نیست. وقتی به خروجی میرسی یک حمایتی میکنند. اینجا وقتی به خروجی میرسی، آنهایی که حمایت میکردند، قول میدادند یک پله عقبنشینی کردند.
یعنی ما توقعمان این بود که یکی از اهداف اصلیمان حوزه علمیه قم بود. یعنی گفتیم این نگاه راهبردی است که حوزه نیاز دارد و با این جامعه مخاطب نوشتیم. توقعمان این بود در انتشار کتاب، در حمایت از کتاب، به صورت جدی یک مجموعههایی که ادعای انقلابیگری دارند خدمت شما بگویم که در ایام مختلف تبلیغی هفته وحدت یعنی شما میخواهی یک هدیه بدهید. یک هدیه قابل توجهی هم میدهید. این کتاب رابط شاید یک دو نقطه از آن خواندند. هم نمیخواهد به ما بدهید. یعنی من به دوتا مجموعه گفتم آقا شما با ناشر ببند. هیچی هم ناشر به من نمیدهد. شما با ناشر ببند حداقل ۱۰۰ تا هدیه میخواهی بدهی این را هدیه بده یعنی بگذار از لحاظ معرفتی و اندیشهای هم یک قدم بروند جلو. یعنی کتاب در یک سکوت خبری و رسانهای قرار دارد. ما تکلیفمان را انجام دادیم ولی خب برای ناشر که در تهران است هم عجیب بود. حوزوی نیست یک ناشری است که چند تا کتاب در حوزه صحبتهای آقا چاپ کرده، مواجهه قمی ها برایش عجیب بود. برای ما طبیعی بود ولی خب توقع هم نداشت.
س- انگار سنی ستیزی در برخی افراد در قم مشاهده میشود؟ شاید شما هم از ترس آنها برخی مطالب را در کتاب نیاورده باشید؟
نمیخواهم بگویم ترس ولی میخواهم بگویم کشش حوزه علمیه قم اشاره به برخی از مطا لب نبود. همچنانکه عرض کردم بابت نقل خاطره رهبری و تذکر ایشان به امام سرمساله معاویه که در کتاب برای اولین بار خیلی پردازش شده بود، دیدید چه واکنشهایی داشت. بینید ما متهم شدیم به اینکه از خلیفه حلال ما رسیدهاند به معاویه و یزید. متاسفانه در قم کرسی های آزاد اندیشی که درخصوص برخی چالش ها داشته باشیم و گفتگوی جدی کنیم، نداریم. مثلا ماجرای نهم ربیع. حتی در مدارس انقلابی قم هم شاهد کنشگری خاصی در این زمینه نیستیم بغیر از برگزاری یک نمایشگاه آن هم در یک مدرسه. خب تصور این است که این کارها برخلاف دفاع از مکتب اهل بیت است درحالیکه اینگونه نیست. در کلمات رهبری هم این مشهود است.
س- کجا متهم شدید به دفاع از معاویه و یزید؟
حالا سر درسهای خارج که میگفتند هیچ. مفصل به من پیغام و پسخوان میفرستادند.
س- چه میگفتند؟
که مثلاً شما چهجوری میخواهید جواب خدا را بدهید؟! عمامه گذاشتی روی سرت داری چی میگویی. دیگر اینها تف سربالاست.
س- تهدید هم میکردند؟
حالا تهدید نه به معنای اینکه بتوانند کاری بکنند ولی فعالیت های ما را پیگیری میکردند، به صیانت حوزه ما را تهدید میکردند. ولی خب دیگر اعتبار کتاب، حرفهایش، منابعش، مصادیقش معلوم است.
س- سخنان رهبری را تحت چه عناوینی تجمیع و تدوین کرده اید؟
ما در چهار فصل تنظیم کردیم و تقریبا سعی کردیم مهمترین و چالش برانگیزترین کلمات آقا را در آن بیاید. بخش آخر کتاب راجع به همین اعلام مشترک است. یکسری ویژگیها هستند که مشترک بین ما هستند. مثلاً یکی از آن مشترکات تاکیدات بر امیرالمومنین و غدیر است. من یادم هست این کتاب را وقتی بردم پیش یکی از علما وقتی این را دید گفت: «این از کجاست؟!» گفتم: «بابا شهید مطهری سالها پیش این را گفته که کتب مرحوم علامه امینی وحدتآفرین است. اصلا این جمله شهید شهید مطهری است.» بعد ایشان نشنیده بود اصلاً. از علمای تراز ما. کتاب شریف الغدیر را به عنوان شمشیر بران بین شیعه و سنی در طول تاریخ میشناسند. این نیست. آقا میآورد، ما آوردیم درکتاب که روز عید غدیر عامل وحدت است. حالا چگونه میتواند باشد، باید کتاب را بخوانید. عامل وحدت امیرالمومنین است. عامل وحدت! اصلاً پروژه نبی مکرم اسلام به سمت امیرالمومنین سوق میدادند بابت وحدت است و برخورد امیرالمومنین هم همیشه میبینیم وحدتآفرین است. اما برخی تقریرها به عنوان دفاع از مکتب اهل بیت است که مطلوب نیست.
س- برخی ها منطق دفاع از اهل بیتی که میگویند نتیجه اش میشود اختلاف.
امیرحسینمحمودی: بله. متاسفانه منطق دفاعی که ارائه میدهند است که این اختلافها را رقم به وجود آورده است.
س- به چه ابعاد دیگری پرداختید؟
خدمت شما بگوییم که یکی از سعیهایمان در ابتدای کتاب این بوده که همین مقدماتی که عرض کردم شروع کنیم. یک تصویر جدیدی از عنوان وحدت بدهیم. بلکه جلوتر آمدیم، شروع کردیم بالاخره یادآوری کردن یک سری اصول وحدت و بعدش حتی موانع، اقتضائات، در مرحله آخر هم آن نقاطی که به اشتراک رسیدیم را اشاره کردیم. خب البته اهداف ما در کتاب خیلی محقق شد اما با موانعی هم مواجه شدیم که میتوانست بهتر از اینها کتاب را تقدیم مخاطب کنیم.
س- چه موانعی؟
دستمان واقعا بسته بود. یعنی بیش از این حاشیهای و جنجالی میشد بیتعارف حداقل برای طلبگی خودمان مشکل ایجاد میشد.
س-بدلیل آوردن برخی اطلاعات دیگر؟
بله دیگر. هم داده ها، هم اطلاعات، هم پرداختها. ببینید یکی از مهمترین ویژگیهای کتاب که میخواستم بگویم تقسیم بندی خاص مطالب است. کسی که میخواند از ابتدا تا انتهای مجموعه، منظومه فکری آقا در موضوع وحدت را متوجه خواهد شد. به نظرم این مطلب محقق شده است. تقریبا شش ماه بابت تقسیم بندی، عنوان گذاری و فصل بندی مطالب وقت گذاشتیم و با افراد مختلفی همچون آیت الله مبلغی و آقایان تقریبی دیگر مشورت گرفتیم و گفتگو کردیم.
س- مطلب خاصی که قصد داشتید در کتاب بیاورید ولی منصرف شدید چه بود؟
برخی حرفها را میشنیدیم که قابلیت اینکه سند هم برایش باشد، موجود بود. برخی از نقل قولهای آقا و بقیه علما. خب من میتوانستم این را بیاورم و عیبی هم ندارد چون آن شخص بالاخره شخص امینی است، معتمد است. اما خب به سمت آن نرفتیم. نقل قولهایی که مشهور نیستند. من خیلی دوست داشتم یک بخش از کتاب این باشد .مثلاً فرض بفرمایید خاطرهای که آقا هم یک موقعیتی ازایشان درباره وحدت سوال پرسیدند فرمودند : که من حاضرم این عقایدم را روی کفنم بنویسید.
س- آقا هم یک بیانی دارند که من آرزو میکنم مماتم و حیاتم در همین راه وحدت شود.
در همین راه وحدت باشد. بله این را هم آوردیم.
س- در مورد مناظره نظر شما چیست؟
حقیقتاً من مناظره طرفینی را می پسندم. تا بحال شده است یک وقتی مناظره میگذاریم آن نفری هم که مدافع است خودش از ماست ولی به او گفتیم، آنجا بنشین و این حرفها را بزن. من میپسندم واقعاً فضای علمی حتی فضای مناظرهای حوزه به این سمت برود. تحلیلم این نیست که حوزه به صورت حقیقی به این سمت میرود. یعنی ما بسیاری از طلاب را مواجه میشویم، میگویند آقا شما چرا اینطور رفتار کردید. میگوییم خود آقا فرمودند در بحث علمی، در بحث تاریخی، در بحث روضه خوانی اینگونه عمل کنید. بعد تعجب میکنند که واقعا حضرت آقا فرمودند؟
البته اینجا باید بگویم که این مطلب در حوزه های علمیه فعلی ما غیر واقعی است. مناظره ها گفتگو نیست بیشتر گفتگویی جهت اسکات خصم و شکست طرف مقابل است. جدل است.
س- گفتگو و مناظره کجا باید برگزار شود؟ بین عموم مردم ؟ رهبری تاکید دارند مناظره در منظر مردم و کف خیابان ها نباشد.
بله. اینها همه اقتضائات محیط علمی است. میگوییم کجا، اگر محیط علمی باشد. وقتی توجه نداریم به حقیقی بودن این مباحثات یعنی همین که تحمل نمی کنند بحث های مختلف را. این مناظره اگر واقعاً به نقطه مطلوب خودش برسد عیبی ندارد در محیط علمی میشود، در فضای علمی میشود. ولی خب این نیست. در این مرحله نیستیم. لذا من عرضم این نیست که مناظره علمی تعطیل بشود.
س- آنچه که در مناظرات شبکه های ماهواره ی می بینیم عملا جدل و دعواست تا گفتگوی علمی.
نگاهم این است که ما داریم دست و پا میزنیم برای اثبات عقایدمان. علمی اش بکنیم. یعنی بجای اینکه دائما شبکه ماهواره ای و رسانه ای تولید کنیم، برای علمی شدن آن فکری برداریم.
س- برداشتم از شیوه مناظرات فعلی این است که میخواهیم عقایدمان را به دیگران بقبولانیم؟
بله بقبولانیم. اگر بحث علمی داریم، بیایم قشنگ بنشینیم در یک محیط علمی، نسبت به مخاطب مشخصی گفتگو بکنیم. الان آن چیزی که دارد مشاهده میشود این نیست. یعنی میخواهم بگویم ما هر چقدر از فضای واقعی دور بشویم مشکلات به وجود میآید. شاید هم هنرمندی میخواهد. یعنی ما که فعال حوزه وحدت هستیم، اگر روی این تاکید بکنیم که بابا الان اینها را کلا رها کن، به نظرم این هوشمندی نیست.
س- البته که این حرف را نمی زنیم، اما مساله ما هم این است که روش بحث و مساله ای که داری روی آن انرژی میگذاری را عوض کن؟ چرا بحث هایی که به شکاف اجتماعی کمک میکند را با ادبیات های زننده بین عموم مردم مطرح و ترویج میکنید.
ما میگوییم بله این را اگر محیط علمی است، به الزامات محیط علمی پایبند باشند. اولاً رسانهای کردن آن به صورت زنده دیگر معنا ندارد. مخاطبت خاص است. ثانیاً آدمهایی که میآوری باید مشخص باشند. ثالثاً فهم فضا باید مشخص باشد. مسئلهای هم که میخواهی بحث بکنی مشخص باشد. مثلاً اشاعه میکنیم فلان عملی که فلان شخص انجام داده، بعد هم تازه استناد از خود کتاب اهل سنت است. عجیب است. یکی نیست بگوید شما تا دیروز کتاب اهل سنت را تماما رد میکردی و از اعتبار ساقط میدانستی، امروز چی شد که به آن استناد میدهید؟ می گویند اقرار عقلاست، خب این چه اقرار عقلایی است که تا قبلش معتبر نبود و حالا معتبر شد؟ میگفتی اصلاً کتاب را دور بیندازید، حالا به آن استناد میدهید؟ خب این کتاب را بنداز دور همهش را باید بندازی دور، این اقرار عقلا نیست. حالا شما یک حادثه تاریخی را برمیداری، این اصلاً ذبح فهمت از دفاع از مکتب است. یعنی میخواهی ضدسنی هم باشی خوب ضدسنی باش. بفهم چه میگویی و آنهم در کجا.
حالا ما برداشتیم این خاطره، آن خاطره، این مطلب و آن مطلب را از کتاب های آنها عینا نقل میکنیم. خب در کتابهای ما هم متاسفانه برخی مطالب غیرقابل توجیه وجود دارد و قابل دفاع نیست. طرف مقابل شما هم همین کار را با مطالب شما انجام میدهد. ببین سطح کار چقدر تنزل پیدا میکند. دیگر نمیشود بحث علمی. بحث علمی بکنید، بحث علمی هر چقدر میخواهید بحث بکنید اما بحث علمی، علمی باشد.