داستان اسرائیل صرفا داستان گرفتن یک سرزمین فلسطین نیست، بلکه مسئله ی حمله به اسلام و ایجاد خطر برای اسلام در منطقه است؛ یعنی اسرائیل فقط دشمن مردم فلسطین نیست، بلکه دشمن اسلام است.
شهید دکتر محمدجواد باهنر
پیدایش صهیونیسم
بعد تشکیلاتی به نام صهیونیسم در دنیا درست شد که صهیونیسم دقیقا مساوی با یهودیگری نیست. درست است که یک عده از یهودیها را زیر بال خود گرفت ولی صهیونیسم یک دستگاه سیاسی نژادی است که به وجود آمد و شعارش این بود که بایستی قوم یهود، تمام دنیا را قبضه کند و این نژاد، عالی ترین و برترین نژاد است.
صهیونیسم با یک سیستم فلسفی و فکری و سیاسی و اجتماعی خاص در دنیا به وجود آمد. آنها تصمیم گرفتند یک دولت تشکیل بدهند. دولتهای استعماری هم مطالعه کردند و پیرامون جاهای مختلفی در دنیا فکر کردند که یهودی ها را که على الظاهر آواره هستند، در یک نقطه جمع کنند و یک دولت برای آنها تشکیل دهند. بالاخره به این نتیجه رسیدند که مناسب ترین نقطه برای آنها سرزمین فلسطین است.
اولا بهانه شان این بود که ۲۵۰۰ سال قبل مثلا اینجا به دست آنها بوده است و یا مثلا وقتی که حضرت موسی(ع) قوم بنی اسرائیل را از مصر حرکت داده وارد آنجا کرده، پس این سرزمین مال آنهاست. در حالی که همان اقوام ساکن سرزمین فلسطین چندین نوبت دست به دست گشته اند و بالاخره خود مردم ساکن فلسطین، مسلمان شده اند و اما یهودی فرانسوی، یهودی چشم زاغ آلمانی، یهودی ای که چندین قرن در کشورهای اروپا یا در امریکا یا در جاهای دیگر زندگی کرده است، از کجا که وطن این شخص فلسطین باشد و از کجا او وارث سرزمین فلسطین شده که چهارده قرن به دست مسلمان های فلسطینی بوده است؛ آن هم فلسطینی هایی که قبلا ساکن آنجا بودند؟ گفتند بهانه ی خوبی است؛ چون یک روزی در قرنها قبل موسی(ع) و بنی اسرائیل آنجا آمده اند ما می گوییم این وطن، مال ماست؛ و مقدمات را فراهم کردند.
نقطه ی آغاز
اولین کار این بود که به سرعت شروع به خریدن اراضی و مستغلات و ساختمان های آنجا برای یهودیها کردند. عربهای ساده دل هم متوجه نبودند، می دیدند پول خوبی به آنها می دهند و می گفتند چرا نفروشیم. مزارع، کارخانه ها، خانه ها و زمین های شان را پشت سرهم می خریدند. یک وقت نگاه می کردید می دیدید که در یک خیابان دو ثلثش متعلق به یهودیهاست؛ در حالی که تعداد یهودیها بسیار کم بود. اصولا در سرزمین فلسطین عدهای یهود و عده ای مسیحی هم ساکن بودند، ولی اکثریت قاطع مطلق متعلق به مسلمانها بود و دیگران انگشت شمار بودند. از همه ی دنیا یهودی ها را تشویق به مهاجرت کردند و شروع به سرمایه گذاری و خریدن سرزمین ها نمودند و بعد هم دول ضعیف النفس و خود فروخته ی آن روز عرب، معمولا زیر بار استعمار انگلیس و بیگانگان و آلت دست آنها و مثل موم در دست ابرقدرتها و در دست استعمارگران بودند. آنها هم طرح میریختند و یهودیها را وارد می کردند و سرزمینها را هم می خریدند.
تشکیل دولت اسرائیل
تا اینکه یک وقت اعلام کردند که این سرزمین مال ماست و دولت یهود تشکیل شد. بعد هجوم آوردند و مسلمان ها را از سرزمین فلسطین در طی یک جنگ بسیار ساده و با یک خونریزی، بدون آنکه مقاومتی وسیع انجام شود، بیرون کردند و این سرزمین را از دست مسلمانها گرفتند. ابتدا خانه ها و زمین ها را می خریدند، اما بعد از آنکه دولت یهود را اعلام کردند، به این ملت حمله بردند و شروع به غارت کردند. بانکها، تجارتخانه ها، ثروتها، املاک، خانه ها، اثاثیه ها و همه ی وسایل مسلمانها را به یغما بردند و این مسلمان ها را با یک کوله پشتی ساده روانه و آواره ساختند. به تدریج بیش از یکی دو میلیون نفر از این ملت فلسطین آواره ی شهرها و کشورهای اطراف و مجاور شدند.
از آن طرف هم به سرعت، جمع آوری یهودی ها از این نقطه و از آن نقطه ی دنیا آغاز شد. و عجیب است، یهودی ای که از دو هزار فرسخ آن طرف تر آمده و قرنها ساکن اروپا با آمریکا بوده است، وارث و مالک این سرزمین شد و ملتی که قرنها در آنجا ساکن و حداقل چهارده قرن آنجا مسلمان بوده و ساکن بوده است، سرزمین مال او نیست! یکی زبان اسپانیایی حرف می زند و یکی فرانسوی تکلم می کند و دیگری آلمانی صحبت می کند. کشکولی از ملیتها و از سرزمینها و زبانهای مختلف به آن سرزمین ریختند و ملت مسلمان هم در خواب عمیق بودند.
یادم نمی رود برای اعتراض به تشکیل دولت اسرائیل حداکثر مقاومتی که در ایران شد، این بود که مثلا یک جلسه ی ساده ای تشکیل شد و یک بیانیه ی ساده ای منتشر شد، همین و همین. گویا که اصلا خبری نیست. بعدها یکدفعه مردم و مسلمان ها از خواب بیدار شدند و دیدند ای داد و بیداد، میلیاردها ثروتشان غارت شده؛ عده ی زیادی از عزیزانشان در جریان جنگ و حمله ی دشمن کشته و شهید شده اند و میلیون ها نفر از افرادشان آواره و دربه در بیابان ها گشته اند و دولت غاصب اسرائیل هم در سرزمین فلسطین ساکن است و ادعای قیمومت وادعای مالکیت دارد.
ادعاهای بزرگ تر
بعد کم کم زمزمه ی اسرائیل بزرگ را بلند می کند و ادعای مالکیت از نیل تا فرات را دارد. اول کوچک بود، بعد ادعا را بزرگتر کرد. گفت تمام کشور عراق و از آن طرف شامات و از آن طرف بخشی از مصر همه ی اینها مال ماست، برای اینکه یک روزی قافله ی بنی اسرائیل از اینجاها عبور کرده است! چون کاروان مردم بنی اسرائیل از این طرف حرکت کرده و به هزار فرسخ آن طرف تر رسیده، تمام این فاصله مال ماست! و فلسطین بزرگ اینجاست. این هوس و آرزو را در سر می پرورانند.
ایجاد التهاب
بعد ای کاش این سرزمین را گرفته و این ملت را غارت و آواره کرده بودند، اما به این قناعت می کردند. نه، یک نقطه خطر و توطئه و غده سرطانی در درون پیکر جامعه ی اسلامی به وجود آمد. غده سرطانی چگونه است؟ مرتب ریشه میدواند و جلو می رود و تمام بدن را ملتهب و در رنج می دارد و بالاخره تمام پیکر را از پا در می آورد.
از آن به بعد در طی این چند دهه، میلیاردها دلار از ثروت کشورهای اسلامی عربی فقط برای مقابلهی با اسرائیل صرف شده است. مجموع آنچه که مصر به عنوان تجهیزات و وسایل جنگی برای مقابله و آمادگی رزمی در برابر اسرائیل خرج کرده است، اگر صرف کشاورزی و عمران میشد سراسر مصر یکپارچه گلستان بود. اگر آنچه را که اردن، سوریه و دیگران برای مقابلهی با اسرائیل خرج کرده اند، خرج عمران و آبادی می کردند، این سرزمینها نمونه ی آبادی و عمران بود. در تمام این مدت، قسمت عمدهی هم وغم و پول و بیت المال و زحمت و تجهیزات و سرگرمی کشورهای عربی یعنی صدها میلیون مسلمان عرب فقط صرف مسئلهی فلسطین شده است
. می خواهم بگویم ای کاش فلسطین را گرفته بود و بعد، خفه میشد و دیگر اذیت و آزار نمی کرد. خیر، اصلا درست شده است برای اینکه این جامعه و این امت را ملتهب و ناراحت نگه بدارد.
زمینه ی فروش اسلحه و استفاده ی قدرت
لذا از این به بعد استعمار امریکا و اروپا و شوروی زمینه ی بسیار بسیار مساعدی پیدا کردند. شما آیا فکر می کنید که فقط امریکا حامی اسرائیل است؟ آیا کشورهای بزرگ اروپایی که می خواهند تانکها، هواپیماها و تجهیزات جنگی خود را به فروش برسانند حامی اسرائیل نیستند؟ آیا فکر می کنید برای شوروی صرف دارد که ملت عرب و مسلمان پیروز شود و بتواند اسرائیل را شکست بدهد و یا مردم فلسطین بتوانند برای خود دولت تشکیل بدهند؟ خیر، برای شوروی هم صرف ندارد. شوروی مادامی که این جنگ برقرار باشد و این حالت التهاب وجود داشته باشد، برایش صرف دارد؛ چون میگها و تانک هایش فروخته می شود؛ مستشاران نظامی اش بازار کار پیدا می کنند؛ جای پای قدرت و بازار اقتصاد دارد. بنابراین، بایستی این سرزمین را به این حال بحرانی نگه بدارند تا این ابرقدرتها و دیگران از این بازی استفاده کنند.
گاهی مصر بیاید به این یکی التماس کند، گاهی برود و به آن یکی التماس کند؛ گاهی سوریه این طرف نگاه کند، گاهی آن طرف نگاه کند و دائما کشورهای منطقه بین دو ابرقدرت امریکا و شوروی تقسیم شوند. گروهی به دامن این و گروهی به دامن آن بیفتند، گروهی از این اسلحه بخرند، گروهی از آن اسلحه بخرند، گروهی به او امتیاز بدهند، از او کارخانه بگیرند، از او وام بگیرند، از او مستشار بگیرند و گروهی دیگر از دیگری بگیرند؛ یعنی اسرائیل یک مرکز برای ایجاد بحران و زمینه برای فروش اسلحه و استفاده ی قدرت و استفاده ی سیاسی و نظامی برای منطقه و اعراب شده است، و لذا شما عظمت مسئله را درک کنید.
روابط رژیم گذشته ی ایران با اسرائیل
در رژیم گذشته اصلا طرح مسئله ی اسرائیل و فلسطین یکی از بزرگترین جرمها بود. شما میدانید که در تمام طول حکومت آریامهری حتی یک دفتر ساده برای فلسطینی ها در این کشور باز نشد، در حالی که در تمام کشورهای منطقه این دفتر باز شده بود. در ایام حج که ما می رفتیم میدیدیم دفاتر فلسطینی ها بسیار فعال است و همه کمک می کنند، اما در ایران کسی جرأت نداشت اسم فلسطین و یا رهبران و مبارزان فلسطینی را ببرد، برای اینکه رژیم اینجا، یکپارچه در چنگال اسرائیل بود. در جنگ هایی که بین اسرائیل و کشورهای عربی مسلمان اتفاق می افتاد، در جنگ ۱۹۵۷، در جنگ ۱۹۶۳، فانتومهایی که از پول من و شما خریداری شده بود و تغذیه می شد از کشور به اصطلاح اسلامی ایران در زمان آریامهر، برای بمباران مسلمان ها و اعراب می رفت. هواپیماهای اسرائیل بنزین و کمکشان را از ایران می گرفتند. اصلا ایران در خدمت اسرائیل بود و چقدر برای ما شرمندگی داشت. حق داشتند وقتی بعضی از ما ایرانی ها را در کشورهای عربی می دیدند بگویند اینها یهودی هستند؛ به مسلمان های ایرانی می گفتند یهودی هستند. دولت آریامهری اینچنین برای ما رسوایی ایجاد کرده بود.
نقطه ی خطر
عظمت مسئله ی اسرائیل را درک کنید. قضیه، قضیه ی ساده ای نیست. اسرائیل منبع توطئه، جاسوسی، شایعه پراکنی، بازی در آوردن، سمپاشی، حمله و ایجاد بحران در منطقه است.
شما فکر می کنید بعضی از این گروهکها در داخل ایران که علیه انقلاب اسلامی توطئه می کنند از کجا تغذیه می شوند؟ خط حمله را کارشناسان اسرائیل برای آنها ترسیم می کنند، اسلحه را هم آنها برایشان می فرستند و پشتوانه شان هم آنها هستند. امریکا هم می خواهد نقشهی خود را به وسیلهی اسرائیل علیه انقلاب ما پیاده کند. می دانید که در این توطئه ی کودتا نیز اسرائیل و مستشاران و کارشناسان و اسلحه ی او نقش مؤثر داشت و طراح بود و قصد داشتند در این حمله انقلاب اسلامی را تار و مار کنند. بنابراین، اسرائیل نقطهی خطر برای همه کشورهای منطقه است.
هدف اصلی
علاوه بر این، داستان اسرائیل صرفا داستان گرفتن یک سرزمین فلسطین نیست، بلکه مسئله ی حمله به اسلام و ایجاد خطر برای اسلام در منطقه است؛ یعنی اسرائیل فقط دشمن مردم فلسطین نیست، بلکه دشمن اسلام است. برای اینکه اسلام را بالقوه بزرگترین قدرتی می یابد که پشت او را خواهد لرزاند و سنگرهای او را در هم خواهد شکست.
بزرگ ترین ضربه
وقتی انقلاب اسلامی در ایران پا گرفته بود، بعضی از این گروهها و رهبران فلسطینی که اینجا آمدند علنا اعتراف کردند که در تمام طول این سالهایی که از اشغال فلسطین به وسیله ی اسرائیل می گذرد و ما شاهد چند جنگ بزرگ و حملات هستیم، گاهی برای ما پیروزی هایی دست داده است و گاهی شکستها و رنجها و مصیبت هایی، اما اسرائیل به اندازه ای که از انقلاب اسلامی ایران ضربه خورد، از هیچ حمله ای ضربه نخورده است. حتی آن روزی که مردم مسلمان خط بارلو را شکستند و توانستند آن سد سکندر عظیم را فتح کنند و اسرائیل را چندین کیلومتر به عقب برانند و یا آن روزی که صدها تانک اسرائیلی به وسیله ی تانکها و حملات رزمندگان سوری و فلسطینی در «تپه های جولان» منهدم شد و شکست خورد، نتوانست چنین ضربه ای را به اسرائیل بزند.
و بعد می گوید هیچگاه پیروزی و سربلندی هم، برای ما فلسطینی ها در طول مدت گذشته، به اندازه ی پیروزی و سربلندی و عزتی که در سایه ی انقلاب اسلامی ایران پیدا کردیم نداشته ایم. بنابراین، انقلاب اسلامی ایران پشت اسرائیل را شکست و پایگاه عظیم سیاسی و نظامی و جاسوسی اسرائیل در منطقه را از او گرفت. شما با مشتهای گره کرده ی خود وقتی که امریکا را از این منطقه راندید به دنبالش اسرائیل و مستشاران و کارشناسان و ابواب جمعی و همه ی تفاله های قدرتشان را راندید؛ بعد از ضربه ای که از نظر نظامی و سیاسی خوردند، بازار تجاری و بازرگانی و زمینه برای فعالیت مستشاران اجتماعی و اقتصادی و غیر ذلک آنها را از بین بردید.
نقش اسلام در مقابله با اسرائیل
پس اسلام در تجربه ی این چند دهه، بزرگ ترین عامل برای کوباندن مشت محکم به دهان اسرائیل است. ما انقلاب را با تکیه بر اسلام و با اعتماد به خدا انجام دادیم. آن قدرت شهید پروری که سینه ها را در برابر لوله های مسلسل نگاه می داشت، اسلام، ایمان به خدا و فریاد تکبیر جمعیت بود. اگر انقلاب ما هویت مکتبی اسلامی اش را از دست بدهد، بزرگترین منبع قدرتش را از دست داده است و این بزرگترین خیانت از طرف آن گروهها و جناحهایی است که سعی دارند انقلاب ما را به جناحهای ملی گرایانه، یا مکتب ها و ایدئولوژی های الحادی شرق و غرب بکشانند و هویت اسلامی را از درون انقلاب ما بگیرند. این بزرگترین خیانت است. نه، ما جدا در برابر این مسئله می ایستیم؛ مجلس ما می ایستد؛ نهادهای انقلابی حکومت ما می ایستند؛ قانون اساسی ما هم به ما نوید و دستور داده که در برابر این مسئله بایستیم و مجدانه بکوشیم که اسلام را در درون انقلابمان پاس داریم و عزیز و گرامی بشماریم.
رئیس جمهور، وزرا و مسئولان آینده ی کشورمان از افراد مؤمن، انقلابی، مکتبی، از بطن ملت بپاخاسته ی رزمنده و انقلابی، که صادقانه جان دادند و مبارزه کردند و آسیب دیدند، باشند و حکومت به دست این ها اداره شود. بیشترین سهم برای اداره ی کشور به همین افراد و جوانان مکتبی و اسلامی و انقلابی داده شود و در رأس حکومت هم اینچنین افرادی باشند. بعد ما بتوانیم ان شاء الله با آن نیروی پرتپش و پرجاذبه ی آزادی بخش اسلام عزیزمان، انقلاب خود را به ثمر برسانیم، کشور خود را آباد و عدالت اسلامی را اجرا و مستقر و احیا کنیم و به دنبال آن هم انقلاب خود را با دیگر نهضت های آزادی بخش دنیا و حرکت های مسلمانان رزمندهی پاکباخته در کشورهای اسلامی پیوند دهیم و ان شاء الله به یاری خدا این رسالت عظیم اسلام را در قرن معاصر پاس داریم و این پرچم را از درون این کشور تشیع و کشور اسلامی، در دنیا به اهتزاز در آوریم.
پروردگارا! به عظمت اولیایت همه ی ما را از هواداران جدی اسلام قرار بده؛ روزگار عزت و سربلندی اسلام و مسلمین را برسان؛ هرچه زودتر روزی را که جمعیت های میلیونی مسلمانان پاکباخته، بتوانند نماز جمعه ی خود را در سرزمین قدس برگزار کنند، برسان. خداوندا! برادران و خواهران عزیز فلسطینی ما را از چنگال طاغوت اسرائیل نجات بده. پروردگارا! انقلاب اسلامی ما را پشتوانه ی حرکت مستضعفان جهان قرار بده.
مباحثی پیرامون فرهنگ انقلاب اسلامی، محمدجواد باهنر، صص327-336