در حال بارگذاری ...

حدیث منقول در کتاب کافی از پیامبر مبنی بر دستورایشان به تهمت زدن، فحاشی کردن، غیبت کردن و بدگویی کردن افراد اهل بدعت و شک و شبهه، دارای سند صحیح در کتاب کافی است. اما محتوای آن مبنی بر تهمت زدن به مخالفین و اهل بدعت به یقین باطل است و با قرآن، سنت قطعی امامان و حکم قطعی عقل در تعارض بین است و جمع ناشدنی است.

مهدی سیمایی

حدیث «مباهته» و تهمت به مخالفان

 متأسفانه بیماری خطرناکی در جامعه متدینان درحال شیوع است، که به مخالف خود بدین بهانه که اهل بدعت در دین است میتوان تهمت زد، دروغ گفت و افترا بست! مستند این جنون خطرناک و توأم با نتایج فاسد فراوان را هم سخنی از پیامبر اکرم صل الله علیه وآله قرار میدهند که ایشان فرمودند:

إِذَا رَأَیْتُمْ أَهْلَ الرَّیبِ وَالْبِدَعِ مِنْ بَعْدِی فَأَظْهِرُوا الْبَرَاءَةَ مِنْهُمْ وَأَکْثِرُوا مِنْ سَبِّهِمْ وَالْقَوْلَ فِیهِمْ وَالْوَقِیعَةَ وَ بَاهِتُوهُمْ کیلا یطْمَعُوا فِی الْفَسَادِ فِی الْإِسْلَامِ وَیَحْذَرَهُمُ النَّاسُ وَلَا یَتَعَلَّمُوا مِنْ بِدَعِهِمْ یکتب الله لکمْ بِذَلِکَ الْحَسَنَاتِ وَ یَرْفَعُ لَکُمْ بِهِ الدَّرَجَاتِ فِی الْآخِرَةِ.[1]

و چنین ترجمه میکنند:

 هنگامی که اهل بدعت و فساد را دیدید از آنها تبری بجویید و به آنها توهین کنید، عیب گویی کنید، غیبت کنید و «تهمت» بزنید تا برای فاسد و تباه کردن اسلام طمع نکنند و مردم از ایشان پرهیز و دوری کنند. خداوند درقبال این عمل برای شما بهشت درنظر گرفته است و جایگاه شما در آخرت بالاتر می رود.

حدیث فوق به دلایل متعددی نامعتبر و حتی ساختگی است:

 ۱. تعارض با آیات قرآن؛ حدیث فوق که به تهمت زدن و دروغ گفتن به مخالفان اهل شک و بدعت دستور میدهد، با آیات فراوانی که به رعایت عدل و انصاف درمقابل همهٔ افراد دستور میدهد، مخالف است.

حدیث فوق که به تهمت زدن و دروغ گفتن به مخالفان اهل شک و بدعت دستور میدهد، با آیات فراوانی که به رعایت عدل و انصاف درمقابل همهٔ افراد دستور میدهد، مخالف است.

به ویژه آیه: (وَلَا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ)[2] به مقتضای آیه فوق، دشمنی مؤمنان با گروهی، مجوز خارج شدن ازمسیرعدالت و ازبین بردن قواعد مسلم عدالت نیست؛ و در صورت خارج شدن از مسیرعدالت دررفتار با دشمنان، خداوند خارج شدگان از راه عدل را مجازات خواهد کرد.

یا در آیات دیگری می فرماید:

(ادْعُ إِلَى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ)[3]

(وَلَا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ)[4]

(قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا)[5]

(وَیْلٌ لِکُلِ أَفَاکٍ أَثِیمٍ)[6]

به نظر می رسد آیات فوق دستوری همگانی و همیشگی است و آبی از تقیید و تخصیص هستند.

۲ . تعارض با عقل: حدیث فوق متضاد با حسن و قبح ذاتی و عقلی است که درشیعه اختلافی نیست.

دیگر آنکه، حدیث مباهته، قاعده ماکیاولی «الغایات تبرر المبادی» را اثبات میکند. یعنی هدف وسیله را توجیه میکند و برای تحقق نیات خوب و اهداف نیکو هرفعل زشت و ناپسندی را میتوان انجام داد. در حالی که دراسلام چنین چیزی جایز نیست.

دیگر آنکه، حدیث مباهته، قاعده ماکیاولی «الغایات تبرر المبادی» را اثبات میکند. یعنی هدف وسیله را توجیه میکند و برای تحقق نیات خوب و اهداف نیکو هرفعل زشت و ناپسندی را میتوان انجام داد. در حالی که دراسلام چنین چیزی جایز نیست.

مطهری، اسلام شناس متبحر، در این باره میگوید:

برای حق باید از حق استفاده کرد. معنای این حرف این است: اگر من بدانم چنانچه یک حرف ناحق و نادرست، یک دروغ بگویم یا یک حدیث ضعیف، حدیثی که خودم میدانم دروغ است برای شما بخوانم، همین امشب همه گنهکاران شما توبه میکنند و همه شما نماز شب خوان میشوید، در [عین حال] اسلام به من چنین کاری را اجازه نمیدهد... یکی از راه هایی که از آن راه بر دین از جنبه های مختلف ضربه وارد شده است، رعایت نکردن این اصل است که ما همان طور که هدفمان باید مقدس باشد، وسایلی که برای این هدف مقدس استخدام میکنیم باید مقدس باشد. مثلاً ما نباید دروغ بگوییم، نباید غیبت کنیم، نباید تهمت بزنیم؛ نه فقط برای خودمان نباید دروغ بگوییم، به نفع دین هم نباید دروغ بگوییم، یعنی به نفع دین هم نباید بی دینی کنیم چون دروغ گفتن بی دینی است. به نفع دین دروغ گفتن، به نفع دین بی دینی کردن است. به نفع دین تهمت زدن، به نفع دین بی دینی کردن است. به نفع دین غیبت کردن، به نفع دین بی دینی کردن است. دین اجازه نمیدهد ولو به نفع خودش ما بی دینی کنیم.[7]

3. به عقیده برخی دانشوران، اصطلاح «اهل البدع» و «بدعت» ازاصطلاحات قرن دوم قمری به بعد است و در زمان پیامبر استعمال نمی شده است. روایاتی هم که اهل سنت نقل کرده اند و از پیامبر و مشتمل بر این کلمات است، از روایات نامعتبر آنها است.[8]

۴. نقد محتوایی و تاریخی حدیث: معنای «بدعت»، پیش تر، درمفهوم امروزی آن (امری مذموم در مقابل سنت و به معناى إدخال ما لیس من الدین فی الدین) نبوده است، بلکه در معنای لغوی اش، یعنی آغاز کردن و نوآوردن و ساخت جدید، به کار میرفته است.[9] چنانچه در قرآن کریم واژه «بدعت» و مشتقات آن فقط در چهارآیه به کاررفته و به استثنای یک کاربست آن که اختلافی است. در باقی معنای منفی و مذمومی ندارد.[10]

یک آیه باقی مانده، آیه ۲۷ سوره حدید است که در آن واژه «ابتدعوها» در توصیف رهبانیت اهل کتاب به کار رفته است. درباره مراد آیه فوق نیز اتفاق نظری وجود ندارد و برخی مفسران در این آیه نیز معنای بدعت را مذموم نمی دانند.[11] حتی شیخ طوسی معتقد است رهبانیت بعد از آنکه مسیحیان به استحباب عمل کردند برآنها واجب شد. آیت الله مکارم شیرازی نیز معتقد است رهبانیت مسیحیان، نیکو بود و حتی ذیل آیه که میگوید: (فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَایَتِهَا) شاهد سنت حسنه بودن آن است.[12]

۵. حدیث مزبور با روایات فراوان و دارای تواتر معنوی درباره شیوه مواجهه با مخالفان و دشمنان و رعایت اخلاق و عدالت در خصوص ایشان در تعارض بین و آشکار است. تعارض بین یک خبر واحد، با روایات قطعی الصدور و متواتر باعث می شود حدیث مذکور از حجیت ساقط شود.

حدیث مزبور با روایات فراوان و دارای تواتر معنوی درباره شیوه مواجهه با مخالفان و دشمنان و رعایت اخلاق و عدالت در خصوص ایشان در تعارض بین و آشکار است. تعارض بین یک خبر واحد، با روایات قطعی الصدور و متواتر باعث می شود حدیث مذکور از حجیت ساقط شود.

ازباب نمونه، گفته حضرت علی در میانه جنگ صفین را، که شیعیان و لشکریانشان درحال توهین و ناسزاگویی به لشکریان شام و معاویه بودند، یادآوری میکنیم. امام با مشاهده این رفتار نکوهیده و قبیح از خیمه بیرون آمد و فرمود:

إِنِّی أَکْرَهُ لَکُمْ أَنْ تَکُونُوا سَبَّابِین لَکُنَّکُمْ لَوْ وَصَفْتُمْ أَعْمَالَهُمْ وَذَکَرْتُمْ حَالهُمْ کَانَ أَصْوَبَ فِی الْقَوْلِ وَأَبْلَغَ فِی الْعُذْرِ وَ قُلْتُمْ مَکانَ سَبِّکُمْ إِیَّاهُمُ اللَّهُمَّ احْقِنُ دِمَاءَنَا وَ دِمَاءَهُمْ وَأَصْلِحْ ذَاتَ بَینِنَا وَبَینِهِمْ وَاهْدِهِمْ مِنْ ضَلَالَتِهِمْ.[13]

من بدم می آید که شما دشنام دهنده باشید. ولی اگر شما اعمال آنان را بگویید و چگونگی حالشان را بیان نمایید به گفتار صواب و راست، نزدیک تر و درعذر رساتر است. شما به جای دشنام درباره ایشان بگویید: «خداوندا، خون های ما و خون های ایشان را حفظ کن، بین ما و آنان اصلاح کن و آنها را از گمراهی نجات بده».

شاهد دیگراینکه، درکتب حدیثی ابوابی به زبان، گناهان زبان، غیبت و تهمت اختصاص داده شده است. در کتاب شریف کافی، باب البذاء صرفاً به فحش و توهین مربوط است که اطلاق و عموم روایات آن تقیید و تخصیص برنمی دارد، مانند: «إن الله حرَّم الجنة على کل فحاش؛ البذاء من الجفاء، والجفاء فی النار؛ ان الله یبغض الفاحش المتفحش؛ فَإِنَّکَ إِنْ فَتَشْتَهُ لَمْ تَجِدْهُ إِلَّا لِغَیَةٍ أَوْ شِرْکَ شَیْطَان».[14]

۶. نقد تاریخی دیگر بر صحت صدور این حدیث ازمعصوم آنکه، اگرچنین دستوری صحیح و معتبر بود و پیامبر آن را بیان کرده بود، امامان شیعه خود به آن عمل میکردند یا در طول تاریخ زندگانی شان در بیش از ۲۵۰ سال به شیعیان و پیروان و اصحاب خود، این دستور را منتشر و تکرار میکردند. یا دست کم ازاصحاب امامان دیده میشد که افعال شنیع و ناپسند را به مخالفان اهل بدعتی چون ابوحنیفه نسبت می دادند. در حالی که هیچ کدام از اینها دیده نشد و یک مرتبه هم نقل نشد، حتی به جعل و دسیسه!

باید توجه داشت گرچه سند حدیث مباهته صحیح است، صحت سند تلازمی با قطعیت صدور حدیث ازمعصوم ندارد. همچنان که ضعف سند حدیث مساوی کذب و جعل آن نیست به عبارت دیگر، حدیث صحیح، قطعى الصدورنیست و حدیث ضعیف قطعى الکذب نیست! بلکه سندشناسی یکی از راه ها برای تصحیح و اعتبار سنجی حدیث است.

باید توجه داشت گرچه سند حدیث مباهته صحیح است، صحت سند تلازمی با قطعیت صدور حدیث ازمعصوم ندارد. همچنان که ضعف سند حدیث مساوی کذب و جعل آن نیست به عبارت دیگر، حدیث صحیح، قطعى الصدورنیست و حدیث ضعیف قطعى الکذب نیست! بلکه سندشناسی یکی از راه ها برای تصحیح و اعتبار سنجی حدیث است.

حتی هنگامی که نگارنده از آیت الله العظمی شبیری زنجانی، که دقت، تتبع، احاطه و احتیاط علمی ایشان مشهور است، درباره حدیث «باهتوهم» پرسید. ایشان بعد ازبیان اینکه تنها معنای صحیح همین مبهوت کردن با استدلال میتواند باشد ادامه دادند: «اگر بخواهیم معنای تهمت و بهتان برداشت کنیم باید تمام روایات اخلاقی و آیات آمره به رعایت عدل را دور بریزیم».

 7. غالب روایاتی که از حضرت رسول الله(ص) با عبارت «من بعدی» نقل شده و عموماً محل توجه و عنایت اصحاب حدیث و حنابله است، مشکل سندی و تاریخی دارد و معتبر نیست.[15]

حدیث باهتوهم در منابع و گفتار عالمان شیعه

محدثان و فقیهان بزرگ اسلامی تا قرن دوازدهم معنای مبهوت کردن با استدلال را از حدیث استنباط کرده اند؛ و خلاف گویی و بی اخلاقی را در حق مخالفان قسم خورده دین نیز جایز نمی دانستند.

محدثان و فقیهان بزرگ اسلامی تا قرن دوازدهم معنای مبهوت کردن با استدلال را از حدیث استنباط کرده اند؛ و خلاف گویی و بی اخلاقی را در حق مخالفان قسم خورده دین نیز جایز نمی دانستند.
[16]

•علامه حلّی میگوید: «اگر کسی شایسته خوار شمردن باشد برای سخنانی که باعث ایذاء وی شود، تعزیر ثابت نمیشود الا اینکه نسبت های دروغی به وی داده شود که در این فرض تعزیر ثابت است».[17]

• ملامحسن فیض کاشانی میگوید با آنان چنان سخن بگویید که ساکت شوند و حرفی برای گفتن نداشته باشند.[18]

• ملاصالح مازندرانی هم روایت را همینگونه معنا میکند و توضیح که «بهت» به معنای «تحیّر» است، پس معنای روایت چنین میشود که با «حجت قاطع» و دلیل محکم، راه ها را به روی بدعت گذاران ببندید تا آنها مبهوت شوند.[19]

•علامه مجلسی نیز می نویسد: ظاهر آن است که مراد مباهته در روایت این است که با دلایل محکم اهل بدعت را مجاب کنید و آنها را متحیرکنید.[20]

• مجلسی در یکی ازنوشته های فارسی خود هم، روایت را چنین ترجمه کرده است: «بر ایشان حجت را تمام کنید تا ایشان طغیان نکنند در فسادکردن دین اسلام».[21]

• شهید ثانی می گوید: در مقابله با اهل بدعت نمی توان نسبت ناروا و دروغ به ایشان داد.

• صاحب ریاض هم پس از نقل همان روایت میگوید جایز نیست در مواجهه با آنان دروغ گفته شود. زیرا دروغ حرام است.[22]

• صاحب جواهر این روایت را نقل میکند و می گوید: بدگویی راجع به اهل بدعت به معنای آن نیست که نسبت های ناروا به آنها داده شود و به آنچه انجام نداده اند متهم شوند.[23]

• مقدس اردبیلی میگوید: مسلمانی که عقیده کافری را نقد و به آن اعتراض میکند، فقط می تواند از «دلیل منطقی» علیه او استفاده کند، و حق ندارد به او نسبت ناروا دهد و او را قذف کند. حتی اجازه ندارد زشتی های ظاهری یا عیوب باطنی اش را موجب ناسزا قرار دهد و به او خطاب کند: «ای جزامی»، ولو در واقع هم جزامی باشد، یا او را کودن و پست بنامد! مسلمان حق ندارد به دین و آیین کفر او دروغ ببندد و زشتی ها و ایراداتی که در آن واقعا وجود ندارد؛ به آن نسبت دهد.

مقدس اردبیلی میگوید: مسلمانی که عقیده کافری را نقد و به آن اعتراض میکند، فقط می تواند از «دلیل منطقی» علیه او استفاده کند، و حق ندارد به او نسبت ناروا دهد و او را قذف کند. حتی اجازه ندارد زشتی های ظاهری یا عیوب باطنی اش را موجب ناسزا قرار دهد و به او خطاب کند: «ای جزامی»، ولو در واقع هم جزامی باشد، یا او را کودن و پست بنامد! مسلمان حق ندارد به دین و آیین کفر او دروغ ببندد و زشتی ها و ایراداتی که در آن واقعا وجود ندارد؛ به آن نسبت دهد.

از قواعد شهید هم همین طوراستفاده می شود.[24]

• علامه میرزا ابوالحسن شعرانی می نویسد: «بعضی عوام براهل بدعت افترا می بندند و جملات کفرآمیز را به دروغ به آنها نسبت میدهند تا آنها را از چشم مردم ساقط کنند. ولی این کار غلط است و تهمت، حرام است».[25]

آیت الله خویی در پاسخ به این پرسش که «آیا میتوان مخالفان و اهل بدعت را با نسبت های ناروا و عیب و ایرادهایی که در آنها نیست «هجو» کرد؟»، گفت: «هرچند دروغ حرام است ولی گاه «مصلحت» اقتضا میکند که به آنها «تهمت» زده شود و برای بی آبرو شدنشان، کارهای زشتی که نکرده اند به آنها نسبت داده شود تا مردم متدین عوام، از آنها فاصله بگیرند و تحت تأثیر آنان واقع نشوند!!».[26]

 اسلام شناس ممتاز معاصر، علامه شهید مطهری نیز در این باره بسیار سخن گفته و تلاش چشمگیری در مبارزه با این بی اخلاقی به نام دین کرده است:

بعضی آدمهای «بی سواد» این «باهتوهم» را این طور معنا کرده اند که به آنها تهمت بزنید و دروغ ببندید، و بعد میگویند: اهل بدعت دشمن خدا هستند و من دروغ علیه او جعل میکنم. با هر کسی هم که دشمنی شخصی داشته باشد، میگوید: این ملعون اهل بدعت است، صغری و کبری تشکیل میدهد، بعد هم شروع میکند دروغ جعل کردن علیه او، آن وقت است که شما میبینید، دروغ اندر دروغ جعل می شود.[27]

بعضی مردم که دنبال بهانه اند برای بدمستی و هرزگی‌اند گفته اند: اجازه هست هر دروغی که دلمان میخواهد برای اهل بدعت جعل کنیم، بعد با هرکسی که کینه شخصی پیدا میکنند، فوراً یک تهمتی میزنند و میگویند: او اهل بدعت است و شروع میکنند به جعل کردن و تهمت زدن! آن وقت ببینید بر سر دین، چه می آید؟[28]

آیت الله گلپایگانی نیز با معنا کردن «باهتوهم» به «آنها را متهم کنید» نتیجه گرفت که به اقتضای این روایت، باید گفت در چنین مواضعی دروغ جایز است. چون با این دروغ مصلحت مهمتری استیفا میشود، و آن مصلحت، «بی آبرو کردن» بدعت گذار در میان مردم است.[29]

آیت الله مکارم شیرازی نیز صراحتاً معنای بهتان و تهمت را برای این روایت و به صورت کلی برای مواجهه با اهل بدعت قبول ندارد و معتقد است مباهته و عمل به حدیث فوق مفاسد عظیمی دارد و جماعت فاسدی بدین بهانه مخالفان خود را به هر عمل و صفتی متصف خواهند کرد و چهره اسلام در جهان کریه خواهد شد.[30]

همان گونه که می نگرید؛ تا قرن دوازدهم عالمان نیک اندیش شیعه باهتوهم را به معنی بهتان نگرفته و با دروغ گویی و نسبت خلاف واقع دادن به مخالفان، مخالفت می کردند اما از قرن دوازدهم به بعد به یک باره ورق چرخید و به تعبیر استاد سروش محلاتی:

ابتدا «یک احتمال» مطرح شد ولی «خلاف ظاهر» تلقی گردید، ولی بعد همان احتمال، به عنوان «ظاهر روایت»، مورد تأیید واقع شد، و سپس «فلسفه ای» برای آن بیان گردید که با وجود این فلسفه، اصلاً نیازی به دلالت روایت هم نیست، و آن فلسفه آن است که در تزاحم، با صرف نظر از یک حکم مهم، باید از رعایت «حکم اهم» که مصلحت بیشتر و قوی تری دارد، مراقبت کرد.[31]

معنای «باهتوهم» در حدیث: مبهوت کردن با استدلال یا بهتان زدن؟

همان طور که گذشت در ترجمه این حدیث، به عقیده برخی از عالمان، مانند شهید مطهری اشتباهی رخ داده است. این گروه معتقدند معنای واژه «باهتوهم»، مبهوت کردن است نه بهتان زدن. یعنی به قدری با قوّت با آنان بحث کنید و دلیل محکم و قاطع عرضه کنید که اهل بدعت را «متحیر و مبهوت» کنید و از پاسخ دادن ناتوان شوند. چه اینکه حضرت ابراهیم هم، چنان منطقی و مستحکم با کافر بت پرست احتجاج کرد که او را مبهوت کرد: «فبهت الذى کفر». منابع اصیل لغت عرب، همین معنا را برای این ریشه ذکر کرده اند.[32]

گرچه سخن فوق تلاشی در توجیه عقلانی و معنا کردن بهتر حدیث مباهته است، اما بنا به نظر راقم این سطور، معنای «مباهته» در این خبر همان بهتان و تهمت زدن است. اولاً لغوی ها همان طور که اصل معنای «بهت» را حیرت و سرگردانی دانسته اند، معنای «مباهته» بر وزن مفاعله از «بهت» را، تهمت و بهتان میدانند نه مبهوتی از استدلال یا چیزهای دیگر.[33] دلیل دوم بر تأیید معنای «بهتان»، وحدت سیاق است. یعنی همان طور که در قبل و بعد لفظ «باهتوهم»، امر به توهین و غیبت و دروغ گفتن شده است، پس «باهتوهم» هم درهمان فضا معنا می شود.

تأملی در معنای اهل ریب و بدعت

بعد ازنقدهای تاریخی، قرآنی، حدیثی و عقلی بر روایت باهتوهم باید اندیشید که اساساً اهل ریب و بدعت چه کسانی هستند. آیا مراد از اهل بدعت، هر انسانی است که معتقد به بدعتهای در دین است؟ اگر جواب مثبت باشد حداقل تمام مسلمانان غیر شیعه و تمام غیرمسلمانان معتقد به ادیان الاهی را دربرمیگیرد! آنگاه بنگرید که چه هرج و مرجی رخ میدهد و چه جامعه بی اخلاقی شکل میگیرد که زندگی در آن ناممکن خواهد شد! زیرا موظفیم به چندین میلیارد انسانی که شیعه نیستند تهمت بزنیم و دروغ ببندیم.

اساساً اهل ریب و بدعت چه کسانی هستند. آیا مراد از اهل بدعت، هر انسانی است که معتقد به بدعتهای در دین است؟ اگر جواب مثبت باشد حداقل تمام مسلمانان غیر شیعه و تمام غیرمسلمانان معتقد به ادیان الاهی را دربرمیگیرد! آنگاه بنگرید که چه هرج و مرجی رخ میدهد و چه جامعه بی اخلاقی شکل میگیرد که زندگی در آن ناممکن خواهد شد! زیرا موظفیم به چندین میلیارد انسانی که شیعه نیستند تهمت بزنیم و دروغ ببندیم.

احتمال دوم این است که مراد، مسلمانانی است که به بدعت های در دین اعتقاد دارند، یعنی آن بدعتها را جزء دین می دانند. دراین صورت حداقل تمام غیرشیعه دوازده امامی را در بر میگیرد. چون هر کدام به بدعت هایی مانند تکتف در نماز و... پای بند و معتقدند!

 احتمال سوم راجع به مراد ازاهل بدعت، شیعیانی است که به بدعت معتقد باشند. در تبیین این قسم باید معلوم شود که بدعت چیست. با تعاریف کلی ای که برای بدعت شده است، عنوان «اهل بدعت» تمام شیعیان را در بر میگیرد. طبق حدیث فوق، همه باید به هم تهمت بزنند و افترا ببندند. زیرا معنایى بدعت «إدخال ما لیس من الدین فی الدین» است؛ وتعریف دقیق تر: «إدخال ما لم یعلم أنه من الدین فی الدین». یعنی داخل کردن چیزی در دین که معلوم نیست جزء دین باشد. بر این اساس، حتى جشن گرفتن برای میلاد ائمه السلام یا اقامه عزا برای غیر امام حسین(ع) را هم عده ای میتوانند بدعت بدانند زیرا خود ائمه چنین مراسم هایی برگزار نکردند.

اساساً چه کسی است که با اعتقاد به اینکه مسئله ای جزء دین نیست و با علم به این مسئله که نسبت دادن آن به دین حرام است و عقاب الاهی در پی دارد، بازهم آن کار را به دین نسبت دهد و انجام دهد! هر چه هست ناشی از جهل و ناآگاهی از بدعت بودن بدعت است (جز در مواضع بسیار نادر و اندک)، و الا بعد ازآنکه فرد مسلمان فهمید خداوند راضی به انجام دادن کاری یا ترک آن به نام دین نیست، حتماً اقدام مقتضی علمش را انجام می دهد.

بدین ترتیب آیا خدا و رسول امر میکنند که به این جاهلان و ناآگاهان تهمت بزنید؟

احتمال چهارم مراد از اهل بدعت، پایه گذاران بدعت است. آن هم کسانی که با علم به حرمت و ابداعی بودن و به قصد افساد در دین، بدعت گذاری میکنند. اگر مراد این افراد باشند، چه نیازی به تهمت و دروغ است؟ بیان حقیقت عمل ایشان و اقامه برهان و استدلال علیه اقدامات آنان برای از بین بردن اعتبارشان و مقبول نیفتادن سخن ایشان کافی است! و برعکس مفاد حدیث وارۀ فوق، اگر معلوم شود که سخنان و افعالی که به این بدعت گذاران نسبت داده می شد دروغ و تهمت بوده است، یا عموم و توده های مردم ببینند که مؤمنان برای مبارزه با آنها بداخلاقی میکنند، بیشتر و بهتر به سمت آن بدعت گذار جذب میشوند، در حالی که براساس این حدیث با تهمت قصد داریم مانع جذب مؤمنان به ایشان و تأثیرگذاری آنها شویم!

نتیجه: حدیث منقول در کتاب کافی از پیامبر مبنی بر دستورایشان به تهمت زدن، فحاشی کردن، غیبت کردن و بدگویی کردن افراد اهل بدعت و شک و شبهه، دارای سند صحیح در کتاب کافی است. اما محتوای آن مبنی بر تهمت زدن به مخالفین و اهل بدعت به یقین باطل است و با قرآن، سنت قطعی امامان و حکم قطعی عقل در تعارض بین است و جمع ناشدنی است. علاوه آن، نقدهایی تاریخی و محتوایی به الفاظ موجود درمتن حدیث وارد است که حتی نشان میدهد جعل و ساخت حدیث، مربوط به زمانی طولانی بعد از پیامبربوده است.

در نتیجه، حدیث فوق معتبر نیست و متن آن ساختگی است.

 

منبع: مشهورات بی اعتبار در تاریخ و حدیث، دفتر اول، مهدی سیمایی، صص172-182

[1] . کلینی، الکافی، ج ۲، ص ۳۷۵ .

[2] . مائده : ۸.

[3] . نحل: ۱۲۵.

[4] . انعام: ۱۰۸.

[5] . بقره: ۸۳.

[6] . جاثیه : ۷ .

[7] . مطهری مجموعه آثار شهید مطهری (سیری در سیره نبوی)، ج ۱۶، ص ۱۱۰-۱۱۱.

[8] . سایت کاتبان، یادداشت دکتر حسن انصاری.

[9] . راغب اصفهانی، مفردات ص ۳۹-۳۸؛ ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج ۱، ص ۲۰۹؛

ابن منظور، لسان العرب، ج ۸، ص ۶.

[10] . بقره: ۱۱۷؛ انعام: ۱۰۱؛ احقاف: ۹؛ حدید: ۲۷ .

[11] . برای نمونه نک.: طبرسی، مجمع البیان، ج ۲، ص ۲۵۲ که بدعت مسیحیان را در خور تحسین می داند. همچنین زمخشری، الکشاف، ج ۴، ص ۴۸۲؛ فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج ۲۹ ، ص۴۷۴ ؛ طوسی، التبیان، ج ۹، ص ۵۳۷ .

[12] . مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج ۲۳، ص ۳۸۳ .

[13] . . نهج البلاغه، صبحی صالح، ص ۳۲۳.

[14] . . نهج البلاغه، صبحی صالح، ص ۳۲۳.

[15] . نک.: یادداشت دکتر حسن انصاری، در: www.kateban.com.

[16] . غالب نقل آرا و اقوال علما در این بخش برگرفته از یادداشت استاد سروش محلاتی با عنوان «تهمت در خدمت دیانت» است.

[17] . حلّی، قواعد الأحکام ، ج ۳، ص ۰۵۰۴

[18] . فیض کاشانی، الوافی، ج ۱، ص ۲۴۵ .

[19] . مازندرانی، شرح اصول کافی، ج ۱۰، ص ۴۳.

[20] . مجلسی، مرآة العقول، ج ۱۱، ص ۸۱.

[21] . مجلسی، رساله حدود و قصاص و دیات، ص ۲۸ .

[22] . الطباطبایی، ریاض المسائل، ج ۱۶، ص ۴۲ .

[23] . النجفی، جواهر الکلام، ج ۴۱، ص ۴۱۳ .

[24] . . اردبیلی، مجمع الفائدة والبرهان، ج ۱۳ ،ص ۱۶۴.

[25] . شعرانی، تعلیقه بر شرح ملاصالح بر کافی، ج ۱۰، ص ۴۳ .

[26] . الخوئی، مصباح الفقاهة، ج ۱، ص۴۵۸.

[27] . مطهری، مجموعه آثار، ج ۲۶ ، ص ۴۱۷ .

[28] . . همان، ج ۱۶ ، ص۱۰۴ .

[29] . الگلپایگانی، الدر المنضود، ج ۲، ص ۱۴۸ ، البته مقرّر (آیت الله علی کریمی جهرمی) در این باره بر استاد خود اعتراض کرده است، به نقل از سروش محلاتی، «تهمت درخدمت دیانت»، در http://soroosh-mahallati.com.

[30] . مکارم شیرازى، أنوار الفقاهة، ص۴۰۸.

[31]. سروش محلاتی، «تهمت در خدمت دیانت»، در: http://soroosh-mahallati.com.

[32] . همان.

[33] . ابن منظور، لسان العرب، ج ۲، ص ۱۲؛ زبیدی، تاج العروس، ج ۳، ص ۱۹.

 




نظرات کاربران