ایشان در رفتار و گفتار خود راه کارهای مناسبی برای این مهم ارائه کرده اند؛ مهم ترین آنها عبارتند از: استدلال بر اصول و تعالیم مشترک میان مسلمانان مانند قرآن و سیره نبوی؛ احترام به مخالفان و عقاید و باورهای مخاطبان؛ تحمل دیدگاه های مخالفان و گوش دادن به نظر آنان.
حمیدرضا مطهری[1] ابوالقاسم عسکری[2]
مقدمه
ایجاد وحدت و همگرایی در جامعه، به ویژه بین مسلمانان، یکی از دست آوردهای مهم رسالت پیامبر(ص) بوده است. این نکته به عنوان یکی از مهمترین دست آوردهای پیامبر(ص) مطرح شده و در قرآن به آن اشاره شده است؛ «واعتصموا بحبل الله جمیعاً ولا تفرقوا و اذکروا نعمه الله علیکم إذ کنتم اعداءا فالف بین قلوبکم فاصبحتم بنعمته اخوانا»؛(سوره آل عمران، آیه 103) و در جای دیگر میفرماید: «و اطیعوا الله و رسوله و لا تنازعوا».(سوره انفال، آیه46)
پیامبر اکرم(ص) همواره بر وحدت و یکپارچگی مسلمانان تأکید داشتند و از اقدامات ایشان در این زمینه میتوان به پیمان برادری(ابن هشام، ج1: 505) و نیز اقدامات آن حضرت برای خنثی کردن اهداف و اقدامات بر هم زنندگان اتحاد مسلمانان اشاره کرد.[3] ایشان در موارد متعددی جدایی از جماعت را سبب خروج از اسلام و مرگ جاهلی معرفی کرده و فرمودند: « مَنْ فَارَقَ الْجَمَاعَةَ قِیدَ شِبْرٍ فَقَدْ خَلَعَ رِبْقَة الْإِسْلَامِ عَنْ عُنُقِه»(مجلسی، ج 26: 73-67) و نیز فرمودند: «مَنْ فَارَقَ الْجَمَاعَةَ شِبْراً فَمَاتَ فَمِیتَتُهُ جَاهِلِیَّة».(مجلسی، ج29 :331) بنابراین، وحدت اسلامی یکی از دغدغه های مهم و مورد توجه بوده است. البته توجه به این نکته لازم است برخلاف تصور برخی، وحدت اسلامی نه تنها باعث کتمان حقایق و دست کشیدن از عقاید حقه نمیشود؛ بلکه یکی از وظایف ایجادکنندگان وحدت اصیل اسلامی در نگاه شرع، ایجاد زمینه مناسب برای گفتمان و بیدارسازی عقول خفته ای است که از روی ناآگاهی از معارف اصیل اسلامی غافل شده اند.
وحدت اسلامی علاوه بر سیره نبوی دغدغه امامان شیعه نیز بوده است و همواره به طرق گوناگون بر آن تأکید میکردند. امیرمؤمنان(ع) نیز همواره بر آن تأکید میکردند، لذا فرمودند:«الْزَمُوا الْجَمَاعَةَ وَ اجْتَنِبُوا الْفُرْقَة »؛(تمیمی آمدی ،1410: ح 2488) ایشان در برابر مخالفان حتی دشمنان مسلح و شمشیر کشیده را دعوت به کنار گذاشتن عناد و دشمنی کردند. ایشان با فرستادن نمایندگانی نزد اصحاب جمل آنها را به رفع اختلاف و پایبندی به عهد و بیعت فراخوانده و تلاش کردند از وقوع جنگ داخلی جلوگیری کنند. (مفید ،1413: 313 – 319) ایشان در برابر خوارج نیز ضمن دعوت آنان به ترک مخاصمه و بر زمین نهادن سلاح و پیوسِتن به جامعه، جداشدگاَن از جماعت را خوراک شیطان مَعرفی کرده و میفرمایند: «وَ إِیَّاکُمْ وَالْفُرْقَةَ فَإِنَّ الشَّاذّ مِنَ النَّاسِ لِلشَّیْطَانِ کَمَا أنَّ الشَّاذّ مِنَ الْغَنَمِ لِلذِّئْب» ؛(صبحی صالح، خطبه 127: 184) از تفرقه دوری کنید! زیرا کسانی که از جماعت دوری کنند طعمه شیطان خواهند بود. چنانکه گوسفندی که از گله جدا می افتد خوراک گرگ میگردد.
امام صادق(ع) نیز این مهم را مورد تأکید قرار داده و می فرمایند: «و تواصلوا و تباروا و تراحموا و کونوا إخوۀً ابراراً کما امرکم الله عزوجل»؛ با یکدیگر پیوند داشته باشید و نسبت به هم مهربانی کنید و برادرانی نیکوکار باشید همانگونه که خداوند امر فرموده است. (کلینی، ج 2، ح 2: 175)
امام جواد(ع) نیز مانند اجداد بزرگوارش، بر این مهم توجه داشته و بر آن تأکید میکردند. ایشان در یکی از دعاهای خود از خداوند می خواهد تا اختلاف را از بین برده و اتحاد را جایگزین آن کند و چنین خدا را می خوانند:
الهی... یمُوتَ الِاخْتِلَافُ وَ یحْیا الِایتِلَافُ وَ یعْلُوَ الْعِلْمُ وَ یشْمَلَ السِّلْمُ وَ تَجْمُلَ النِّیاتُ وَ یجْمَعَ الشَّتَاتُ وَ یقْوَی الْإِیمَانُ وَ یتْلَی الْقُرْآن. (ابن طاووس: ص 263)
این بخشی از مناجات امام جواد(ع) برای برطرف شدن ظلم است. ایشان بعد از شکایت از ظلم برخی بندگان و پر شدن شهرها از ظلم آنها و درخواست از خداوند برای کم کردن شر آنها از سر بندگان، از خداوند میخواهد تا اختلاف را از بین برده و اتحاد و ائتلاف را زنده کند.
ادامه خواسته های امام جواد(ع) نیز در همین راستا است و لذا چنین خدا را میخواند: خدایا ... علم را برتری ببخش و تندرستی را فراگیر کن و نیتها را زیبا گردان و پراکندگی هارا به اجتماع تبدیل کن و ایمانها را قوی گردان و تلاوت قرآن را فراگیرکن.
ایشان در رفتار و گفتار خود راه کارهای مناسبی برای این مهم ارائه کرده اند؛ مهم ترین آنها عبارتند از: استدلال بر اصول و تعالیم مشترک میان مسلمانان مانند قرآن و سیره نبوی؛ احترام به مخالفان و عقاید و باورهای مخاطبان؛ تحمل دیدگاه های مخالفان و گوش دادن به نظر آنان.
احترام به مخاطب
یکی از راههای تحقق وحدت اسلامی و زدودن اختلافات، احترام به مخاطبان به ویژه مخالفان در مناظرات و گفتگوهای علمی و مذهبی است که نقش مهمی در همراه کردن مخالفان دارد. احترامی برخواسته از مکارم اخلاق نبوی که زمینه جذب حداکثری مخالفان را نیز فراهم می آورد؛ شاید برخی از این احترامها متوقع نبوده اند؛ به این معنا که اگر هم بیان نشود، حمل بر بی احترامی نمیگردد. مانند اینکه در مناظره معروف امام با یحیی بن اکثم و پس از پاسخ امام به پرسش فقهی او، وقتی مأمون درخواست میکند که امام جواد(ع) نیز از یحیی سؤال بپرسد، باز حضرت از یحیی سؤال میکند: «آیا سؤال کنم؟» این شاید به خاطر رعایت حال او با توجه به شکستش در جواب دادن سؤالات قبلی است. البته جواب احترام یحیی هم هست که او نیز بعد از اجازه از مأمون، باز از حضرت اجازه میگیرد. زمانی که یحیی جواب سؤال را نمیداند، بدون اشاره به ضعف او، بلافاصله جواب را بیان می دارد. این احترام به قدری بر روی ایشان که از علمای اهلسنت بودند تأثیرگذار است که حتی به مرور، تعابیر احترام آمیزش نسبت به امام افزایش می یابد و چون شاگردی در مقابل امام سؤال میپرسد؛ با توجه به سن زیاد و جایگاه او و کمی سن امام و حضور بسیاری از علما و مردم، امری شگفت انگیز است. این گونه رفتار را در برخورد امام جواد(ع) با عمویش عبدالله بن موسی نیز میبینیم. ایشان خطاب به عموی خود که پاسخهای اشتباه به برخی سوالات داده بود، او را نسبت به خطری که در کمینش بود هشدار داد و با احترام پاسخ درست را بیان کردند. (مسعودی، 1384: 221؛ بحرانی: 550 – 551)
بنابراین، احترام به مخاطب برای ایجاد وحدت اسلامی جایگاهی ویژه دارد؛ به گونه ای که شاید بتوان گفت بدون این احترام، هیچ راهی برای ایجاد وحدت بر پایه اسلام اصیل باقی نخواهد ماند. احترام به مخاطب را می توان در مواردی چون احترام در گفتگو، احترام به عقاید و دیدگاهها دانست.
احترام به عقاید مخالفان
یکی از مهمترین نکاتی که در جهت احترام به مخالفان، زمینه ساز وحدت جامعه به ویژه در میان مسلمانان میشود، توجه و احترام به عقاید مخالفان و پرهیز از تحریک احساسات مذهبی آنان است. امام جواد(ع) با به کارگیری سیره نبوی، مخالفان خود را تکریم کرده و از بی احترامی به آنان پرهیز میکردند. این احترام را زمینه ساز تبیین درست و تعالیم اصیل اسلامی و تحقق وحدت اسلامی میدانستند. نمونه واضح آن جریانی است که در مناظره با یحیی بن اکثم آمده است. در این مناظره، از امام در مورد روایت فضل خلیفه اول سؤال شد. روایتی که طبق آن، خداوند با نزول جبرئیل، رضایت خود را از ابوبکر اعلام کرد و خواهان سؤال پیامبر(ص) از ابوبکر درباره رضایت از خداوند میشود؛ جبرئیل از رسول خدا(ص) میخواهد تا از ابوبکر درباره رضایت از خداوند، از او سؤال کند! حضرت علیرغم آنکه این روایت را قبول نداشتند اما در پاسخ یحیی بدون هیچگونه بی احترامی ابتدا فرمودند: «من منکر فضل ابوبکر نیستم!» و با این کلمه او را با خود همراه و برای شنیدن پاسخ صحیح آماده کردند و سپس به صورت استدلالی پاسخ دادند. ایشان با استناد به آیات قرآن و سخن پیامبر(ص) و سپس با دلایل عقلی سخن یحیی را رد کردند. ایشان با بیان روایت پیامبر، مبنی بر عرضه روایات به قرآن و سنت را برای تشخیص روایات دروغین، فرمودند: «خداوند در آیه قرآن خود را از رگ گردن به بندگان نزدیکتر میداند. چه طور از رضایت ابوبکر خبر ندارد!». (طبرسی، ج 2: 448)
در ادامه بعد از چند روایت در فضیلت خلفا و پاسخ حضرت، از ایشان در مورد روایت جاری شدن آرامش بر زبان خلیفه دوم سؤال شد. ایشان بازهم به روش قبلی عمل کرده و در پاسخ فرمودند: «من منکر فضل عمر نیستم» ولی ابوبکر که از عمر با فضیلتتر است؛ او بر فراز منبر گفت: "من شیطانی دارم که بر من عارض میشود و هرگاه از راه خارج شدم مرا به راه بیاورید". امام جواد(ع) در این قسمت ابتدا با گوینده همراه شد و سپس با استفاده از باورهای خویش، دلیلی بر باطل بودن سخن او ارائه کردند. ایشان با استفاده از عقیده مخاطبان مبنی بر افضل بودن خلیفه اول نسبت به عمر، و استناد به سخن او، بدون آن که اختلاف و حساسیتی به وجود آید باطل بودن روایت مطرح شده را ثابت کردند.
چنانکه مشاهده میشود، در این مناظرهها، امام را بر سر دو راهی قرار میدهند تا جامعه مسلمانان را علیه او قرار دهند یا او را وادار به اقرار به حقانیت خلفا نمایند؛ امام با روشی برگرفته از تعالیم اسلامی و مبتنی بر قرآن و سیره نبوی ضمن آن که حساسیت جامعه را در نظر گرفتند، فضایل ساختگی را برنتافته و با شیوه مناسبی آن را رد کردند و در عین حال، سعی کردند زمینه ای برای پذیرش استدلالات ایجاد شود.
تحمل و شنیدن نظرات مخالفان
تحمل کردن نظرات مخالفان و شنیدن دیدگاههای آنان، از نکات بسیار مهم در جذب افراد برای رهنمون ساختن به سوی وحدت اسلامی است. راهکاری که متأسفانه در جهان امروز از سوی بسیاری از مسلمانان رعایت نمیشود و باعث باقی ماندن و تشدید اختلاف بین مسلمانان میگردد. امامان معصوم(ع) همواره از روشهای مسالمت آمیز در برخورد با مخالفان بهره برده و دیدگاه مخالفان را شنیده سپس به روش مناسب پاسخ آنان را میدادند.
امام جواد(ع) در مناظرات و برخورد با افرادی که در عقاید با ایشان مخالف بودند، با آرامش برخورد می کردند و به آنان اجازه ابراز عقیده می دادند. برای نمونه، در جریان مناظره با یحیی بن اکثم، در مورد احادیث مجعول، هفت روایت در فضایل خلیفه اول و دوم بیان شد که در برخی از آن ها جایگاه و مقام پیامبر(ص) نادیده گرفته شده بود و از بعضی دیگر بوی کفر به مشام میرسید؛[4] ولی ایشان با حوصله سخن یحیی را شنیدند و با پاسخی مستدل و قانع کننده نادرستی سخنان او را اثبات کردند. همچنین در بیان حکم سارق نیز می توان احترام امام نسبت به مخالفان را مشاهده کرد، به گونه ای که علیرغم قبول نداشتن دیدگاه فقیهان دربار عباسی تا زمانی که از ایشان تقاضا نکردند دیدگاه خود را بیان نکردند. (عیاشی، ج1: 320)
در نظر گرفتن توان مخاطب
توجه به فهم مخاطب، یکی از اصولی است که بدون آن رسیدن به وحدت اسلامی دشوار خواهد بود. این نکته در اسلام به عنوان یک اصل مهم معرفی شده به گوَنه ای که خداوند دَر ارسال پیامبران نیز بدان اهتمام داشته آنجا که میفرمایند: «وَ ما أرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاّ بِلِسانِ قَوْمِهِ لِیبَینَ لَهُمْ»؛ (سوره ابراهیم، آیه4) در فرمایشات پیامبر(ص) نیز این مهم دیده می شود: «إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِیاءِ نُکلِّمُ النَّاسَ عَلَی قَدْرِ عُقُولِهِم».(برقی، ج1: 195)
امام جواد(ع) نیز با توجه به این نکته اساسی، و توجه به ضررهای ناشی از بی توجهی به فهم مخاطبان در مقابل افراد و گروههای مختلف، ضمن آنکه از روشها و استدلالهای متفاوتی بهره میگرفتند، به فهم مخاطبان نیز توجه داشته و بر اقتضای همان دلیل و برهان اقامه میکردند. چنانکه ایشان، در پاسخ به سؤالات کسانی که درک درستی از امامت نداشتند بر اساس فهم آنان پاسخ میدادند؛ در حالی که اگر برای رد روایات مجعول در مورد خلفا، احادیثی را بیان میداشتند که دال بر نکوهش این افراد بود، نه تنها موجب وحدت اسلامی نمیشد؛ بلکه به عاملی برای تفرقه میان مسلمانان تبدیل میشد؛ لذا ایشان با همراهی ابتدایی و ظاهری با آنان و بدون برانگیختن احساسات و با استفاده از اصول مورد قبول آنان، بطلان این سخنان را بیان میکردند.
استناد به اصول مشترک
یکی از مهمترین راه های رسیدن به جامعه آرمانی و تحقق وحدت اسلامی تأ کید بر اصول مشترک است. از این رو، امامان معصوم(ع) برای نیل به این مقصود، در مواجهه با مخالفان، از قرآن و سیره نبوی استفاده کرده و بدان استناد میکردند.
استناد به قرآن
قرآن کریم علاوه بر توصیه بر وحدت، در آیات متعددی به آن سفارش کرده است؛ وحدت جایگاه مهمی در میان مسلمانان دارد و استناد و استدلال به آیات قرآن میتواند وحدت جامعه اسلامی را رونق بخشیده در رفع اختلاف جامعه اسلامی مؤثر باشد. سؤالاتی که با ظاهر یا نص قرآن پاسخ داده میشود، اقناعی همراه با رضایت برای مسلمانان ایجاد میشود. امام جواد(ع) نیز از این موقعیت ممتاز به عنوان یک اصل اساسی در بیان معارف اسلام اصیل و زدودن انحرافات برای رسیدن به وحدت در سایه اسلام حقیقی، استفاده میکردند.
امامت در زمان امام جواد(ع) که یکی از ارکان غیرقابل اجتناب اسلام است، به دلیل کم سن بودن امام، به چالش کشیده شده بود؛ زیرا ایشان اولین امامی بودند که در سنین کودکی به امامت رسیدند. از طرفی، پاسخ محکم و اساسی، از اصول مهم شیعیان برای پذیرش این تفکر برای جامعه اهل سنت بود. امام با استفاده از آیات قرآن پاسخی غیرقابل انکار، از امکان وقوع امامت در زمان کودکی بیان نمودند. ایشان با بیان شواهدی از انبیاء گذشته که در کودکی به مقام نبوت و هدایت امت رسیده بودند، این چالش پیش روی وحدت اسلامی را حتی برای آیندگان روشن کردند.[5]
در مناظره ای از امام جواد(ع)، در مورد درستی روایت پیامبر(ص) «که اگر من به پیامبری مبعوث نمیشدم، عمر مبعوث میشد» سؤال شد. حضرت در پاسخ فرمودند: «کتاب خدا از این حدیث راست گوتر است. خداوند میفرماید: "وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِیینَ مِیثاقَهُمْ وَ مِنْک وَ مِنْ نُوح"(سوره احزاب، آیه 7) خداوند از پیامبرانش پیمان گرفته است؛ پس چگونه ممکن است پیمانش را تغییر دهد، در حالی که پیامبران یک لحظه هم به خداوند شرک نورزیدند. پس چگونه کسی که مشرک بوده به نبوت برگزیده شود و حال آن که اکثر دوران زندگی او در حال شرک به سر می برده است.»
همچنین امام جواد(ع) در پاسخ سؤال رضایت خداوند از ابوبکر، به آیة شریفه سوره قَ تمسک جستند که می فرماید: «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أقْرَبُ إِلَیهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِید»(سوره ق، آیه 16) و بدین سان به پرسش کننده فهماندند که این روایت بر خلاف آیات قرآن است.
در نمونه دیگر و در مجلسی، سخن از میزان اجرای حد در حکم قطع کردن دست دزد به میان آمد و دانشمندانی حضور داشتند و درباره آن نظر میدادند و برای اثبات حکم خود درباره مقدار اجرای حکم سارق به آیات قرآنی استناد میکردند. امام جواد(ع) دیدگاه آنان را نپذیرفت و برای اثبات فتوای خود به سخنَ پیامبر(ص) و آیه قرآن تمسک جستند. در آن مجلس، شخصی به آیه «فَامْسَحُواَ بِوُجُوهِکمْ وَ أیدِیکمْ»(سوره نسا، آیه 43) برای تعیین دست تا مچ تمسک کرد. دیگریَ به «وَ أیدِیکمْ إِلَی الْمَرافِقِ» برای تعیین دست تا مرفق تمسک کرد. ولی امام جواد(ع) به «وَ أنَّ الْمَساجِدَ للِّه» تمسک کردند. برای اینکه مواضع سجده مربوط به خداوند است و با ادامه آیه «فَلا تَدْعُوا مَعَ اللِه أحَداً»(سوره احزاب، آیه 18) استدلال را تکمیل کردند که آنچه برای خداست قطع نمیشود.[6] و بدینسان بدون آنکه مخالفتی علنی با دیدگاه دیگران داشته باشد با استناد به حکم خدا و سخن پیامبر(ص) حکم صحیح را بیان کردند.
تمسک به سیره و سخن رسول خدا(ص)
سیره و سخن پیامبر اکرم به عنوان یکی از منابع مهم شریعت اسلامی از مهمترین عناصر وحدت بخش جامعه مسلمانان است. جایگاه ویژه پیامبر(ص) در قرآن نیز مورد تأ کید و محور اتحاد مسلمانان(سوره آل عمران، آیه 159) معرفی شده و اطاعت یا سرپیچی از دستورات آن حضرت را مساوی با اطاعت و عصیان خداوند(سوره مائده، آیه 92؛ سوره انفال، آیه 1، 20، 24 و 46) معرفی کرده است. همین نکات سبب شده تا پیامبر(ص) در میان مسلمانان از جایگاه ویژه ای برخوردار بوده و سخن و سیره آن حضرت همواره مورد توجه قرار گیرد و استدلال به آن را در ردیف استدلال به قرآن غیرقابل انکار بدانند. امامان شیعه نیز همواره این مهم را سرلوحه زندگی قرار داده و در ترویج و تبیین سیره نبوی کوشیده و در موارد فراوانی بدان استناد میجستند. امام جواد(ع) با توجه به این نکته در بیان معارف اسلام اصیل و زدودن کجیها، استفاده شایانی از سیره و سخن پیامبر(ص) داشتند. ایشان در مناظرههای مختلف علمی و مذهبی و فقهی و فرقه ای با استناد به سخن پیامبر(ص) راه را برای مخالفان می بستند، چنانکه در مورد برخی روایات در مورد فضایل خلیفه اول و دوم بیان شد، حضرت در جواب روایتی که خداوند از رضایت ابوبکر سؤال میکند، فرمودند: من منکر فضل ابوبکر نیستم؛ ولی راوی این روایت باید روایت دیگر که پیامبر(ص) در حج الوداع فرموده را دیده باشد که فرمود: دروغ گویان بر من بسیار شده اند و بعد از من بیشتر میشوند، پس هر کس بر من عمداً دروغ ببندد، جایگاهش در آتش است. هرگاه روایتی از من به شما رسید، آن را بر کتاب خدا و سنتم عرضه دارید و آنچه موافق کتاب خدا و سنتم بود را پذیرفته و آنچه مخالف آن بود را ردّ نمایید. امام جواد(ع) بعد از ذکر این روایت از پیامبر آن فضیلت مطرح شده برای خلیفه اول را بر قرآن عرضه کرده و بدین سان دروغین بودن آن را مشخص کردند.
نتیجه
امام جواد(ع) به تبعیت از قرآن و سیره نبوی، مانند سایر ائمه(ع) اهتمام ویژه ای به وحدت مسلمانان داشته اند؛ ایشان علاوه بر توصیه و تأکید بر آن، راه کارهای متعددی برای اجرایی کردن آن در جامعه پیش گرفتند. امام در برخورد با دیگران، از هرگونه بی احترامی و رفتار تنش زا، خودداری میکردند و به مخالفان به دیده احترام می نگریستند. امام جواد(ع) بدون آنکه واکنش پیروانش نسبت به عقاید و باورهایشان به چالش کشیده شود با استناد و استدلال به اموری که مورد پذیرش آنان بود مانند قرآن و سیره نبوی بطلان باورهای آنان را تبیین میکردند.
[1] استادیار پژوهشکده تاریخ و سیره اهلبیت(ع)، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی
[2] دانشجوی کارشناسی ارشد تاریخ اسلام دانشگاه باقرالعلوم(ع)
[3] بـه عنـوان مثـال می تـوان بـه رفتـار حضـرت محمـد(ص) در جریـان اختـلاف مسـلمانان بـه هنـگام بازگشـت از غـزوه بنـی المصطلـق اشـاره کـرد کـه اختـلاف و درگیـری برخـی افـراد کـه ممکـن بـود بـه بحـران تبدیـل شـود بـا درایـت آن حضـرت بـدون آن کـه پیامـد منفـی داشـته باشـد خنثـی شـد. (ر.ک .طبـری، ج 2، ص 606 و ابـن سـعد، الطبقـات الکبـری، ج 2، ص. 05- 94)
[4] مثل روایتی که از پیامبر(ص) نقل شد که اگر عذاب نازل می شد هیچکس جز عمر نجات نمی یافت. یا روایتی که باز از ایشان نقل شد که وحی از من باز داشته نشد مگر این که گمان کردم بر خاندان خطاب فرستاده شده است. امام هم ضمن رد این گونه جعلیات تلویحا آن را توهین به رسول خدا معرفی کردند.
[5] از جمله آیاتی که به نبوت حضرت یحیی و حضرت یوسف(ع) در زمان کودکی اشاره دارد. (کلینی، کافی، ج1، ص 483 و مسعودی، اثبات الوصیه، ص 812)
[6] حضرت در این مناظره این نکته را نیز تذکر دادند که برای به دست آوردن یک حکم از قرآن نباید بدون دقت تنها به لفظی که در آیه آمده است تمسک کرد؛ کما اینکه در این دو مورد اگرچه «ید» در آیه قرآن ذکر شده است اما ربطی به مقام ندارد و این قدر استدلال حضرت قوی بود که نیازی به رد استدلالهای قبلی نماند.
منبع: دوفصل نامه علمی ترویجی سخن تاریخ-ش22، پاییز و زمستان 94، صص143-152