از این فرمایش حضرت امام به دست میآید که نمیبایست در بین عامه و اذهان مردم کوچه و بازار، چه شیعه و چه سنی مسائل اختلافی را مطرح کرد.
متن سخنرانی اختتامیه ریاست محترم قوه قضائیه حضرت آیت الله یزدی(رحمة الله علیه)
بسم الله الرحمن الرحیم
«واعتصموا بحبل الله جمیعا ولا تفرقوا»
از آن جا که طی جلسات این کنفرانس، بحثهای مفصلی، پیرامون وحدت مطرح شده است، من فقط به چند نمونۀ مختصر از جریاناتی که در دوران تحصیلات خود با آن مواجه شدم، اشاره میکنم. در آن دوران جزوهای به نام «اتحاد» که یکی از آخوندهای درباری شاه در غرب ایران نوشته بود، به دست من رسید. در این جزوه، اتهامات بسیاری به شیعه زده شده بود. جوابیهای نوشتم و برای آن آخوند درباری که حتی در بین علمای اهل تسنن نیز پایگاهی نداشت، فرستادم. و نیز چندی بعد یک نسخه از جزوهای که در اصول عقاید نگاشته بودم برای او ارسال نمودم. پس از مدتی که به دیدار یکی از علمای قم رفته بودم، ایشان فرمودند جزوهرای علیه شیعه نوشته شده و در اول آن نام شما آمده است! آیا شما آن را دیدهاید؟ عرض کردم: نه، ندیدهام. جزوه را از ایشان گرفتم و تقریباً ۲/۳ جزوه را خوانده و یادداشتهایی هم در حاشیه آن ذکر کرده بودم که حضرت امام (قدس سره) من را خواستند. به محضر ایشان رفتم. ایشان فرمودند جزوهای علیه شیعه نوشته شده است اسم شما هم در ابتدای آن آمده است و من نوشتهای را که شما برای نویسنده این جزوه فرستاده بودید، مطالعه کردم. بحث شما نسبتاً خوب بود. حضرت امام فرمودند جوابیهای که نوشتی بیاور تا من آن را ببنیم. جزوهای در حدود صد صفحه تهیه و تقدیم ایشان شد. حضرت امام پس از حدود ده روز جزوه را به من برگرداندند و حواشی بر آن افزوده بودند. ایشان فرمودند اگر قصد چاپ این جزوه است فقط در همان منطقه و حتی الامکان بین کسانی که جزوۀ آن آخوند درباری را مطالعه کردهاند، منتشر شود. از این فرمایش حضرت امام به دست میآید که نمیبایست در بین عامه و اذهان مردم کوچه و بازار، چه شیعه و چه سنی مسائل اختلافی را مطرح کرد.
بعد از پیروزی انقلاب، در جلسهای در محضر مقام معظم رهبری انقلاب حضرت آیة الله خامنهای بودیم که ایشان فرمودند: اخیراً چندین کتاب علیه شیعه و انقلاب اسلامی منتشر شده و از نقاط مختلف دنیا خصوصاً عربستان سعودی برای ما فرستاده شده است و هدف اصلی آنان از این عمل، تحریک احساسات ما است تا این که ما در مقام پاسخگویی و انتشار آن برآییم. ولی من به مسؤولین گفتهام که هر چه از این قبیل کتب میرسد به کناری بگذارید و به هیچ وجه روی آنها بحث نکنید.
یک نمونۀ سیاسی هم ذکر کنم که بعد از پیروزی انقلاب در یکی از شهرهای سنی و شیعه نشین جنوب کشور که من مدتی قبل از انقلاب در آن جا تبعید بودم، اتفاق افتاد. در اثر اختلافات و کشمکشهایی که در این شهر پدید آمد و به کشته شدن عدهای منجر شد، من از طرف دفتر امام در قم با توجه به آشناییام به منطقه اعزام شدم. در یک سخنرانی عمومی همه را به وحدت و همکاری دعوت کردم و طی یک جلسه مشترک با دو تن از بزرگان شیعه و سنی در منزل عالم سنی، به وی مطالبی را گفتم و به نقاط ضعف او در زمان شاه که یک نمونه آن استقبال از همسر شاه بود، اشاره کردم و هر دوی آنها را مسؤول همۀ آینده دانستم و آن دو نیز به من قول دادند که شهر را به خوبی اداره کنند.
از زمان تأسیس دارالتقریب که کم و بیش با این مسائل آشنا شدم همیشه با خود فکر میکردم که چگونه باید به این وضعیت خاتمه داد و از سوء استفاده دشمنان از مسائل اختلافی جلوگیری کرد.
بالاخره بین این دو یکی حق است و برای شناختن حق راه هست. با قضاوت قبلی مبنی بر این که آن چه من میگویم حق است و آن چه طرف مقابل میرگوید باطل است هیچ گاه به نتیجه نمیرسیم. پس باید با این احتمال که ممکن است من اشتباه بکنم به میدان بحث وارد شد. اما تمام بحث من این است که جایگاه این حرفها کجاست؟ آیا جای آن در مجامع عمومی کوچه و بازار است!
من معتقدم که بر همۀ علمای اسلام لازم است که مسائل اختلافی را چه در اعتقادات و چه در مسائل فقهی و غیره که امری طبیعی است در مدارس علمیه مطرح کنند نه در کوچه و بازار و مسجد. البته نه برای دورههای اول مدارس علمی بلکه در سطح علماء و دانشمندان.
وقتی این قبیل مسائل به کوچه و بازار کشیده میشود، آغشته به خرافات و استدلالهای ضعیف میگردد. در بین عوام فقط باید وظیفه آنان را بر طبق مذهبشان بیان کرد. زیرا فتوای فقهای هر مذهب برای پیروان آن مذهب حجت است و در پیشگاه الهی معذورند.
در یکی از کشورهای اسلامی، از یکی از علمای اهلسنت که کتابخانۀ بزرگی داشت سؤال کردم: شما چند کتاب فقهی شیعه دارید؟ گفت: هیچ کتاب فقهی از شیعه ندارم. در مورد تفسیر شیعه سؤال نمودم باز وی پاسخ گفت: کتاب تفسیری از شیعه ندارم. گفتم حتى تفسیر «المیزان» را ندارید؟ گفت: ندارم. به ایشان گفتم نه تنها در کتابخانهها بلکه در حجرههای طلاب ما منابع اصلی اهل سنت یافت میشود. و حضرت آیت الله بروجردى (رحمة الله علیه) همیشه تاکید داشتند طلاب به منابع اهلسنت اعم از فقه، تاریخ، تفسیر و غیره مراجعه کنند و اگر کسی این منابع را نمیدید، به اجتهاد او ایراد میگرفتند و آن را ضعیف تلقی میکردند.
خوب است علمای اهلسنت نیز چنین باشند تا بتوان این بحثها را خارج از هرگونه تعصب و پیشداوری و در محفلی گرم و صمیمی و خالی از طعن و لعن مطرح نمود. این روش معقولی که اخیراً باب شده و بر
پایههای استوار و احادیث معتبر بنا شده، باید گسترش یابد. امروزه در اثر مجاهدات علمای بزرگ، فقه شیعه در کنار فقه اهلسنت مطرح است. این حاکی از امکان بحثهای دوستانه و خارج از کینه و تعصب و بدبینی است. علمای شیعه و سنی در اثر بزرگواری و دور هم نشستن و انجام بحثهای سازنده، زمینههای سوء استفاده را زدودند.
بحث من در این جاست که بحثهای اختلافی در اصول اعتقادات و معارف اسلامی نباید بین مردم عادی مطرح گردد.
ما باید به پیروی از امام امت از این حرفهایی که در شرق و غرب راجع به حکومت وجود دارد، صرف نظر کنیم و ببینیم که در اسلام برای حکومت چه باید کرد و چه کسانی حق حاکمیت دارند؟ با شناخت افراد واجد صلاحیت با آنان بیعت کنیم تا گرفتاریهای جهان اسلام را در لبنان، افغانستان فلسطین و ... حل کنیم. هیچ گاه نباید انتظار داشت که دیگران مشکلات ما را حل کنند. تاریخ گواه است که هیچ گاه دیگران برای ما کار نکرده اند. دشمن جز به خودش به هیچ چیز فکر نمیکند.
بنابراین در مسائل سیاسی و حکومتی، اسلام به همۀ ما یک معیار مشترک و واحد میدهد و میگوید حاکم باید عارف به اسلام و دلسوز باشد و برای خدا مردم را رهبری کند.
در پایان لازم است این نکته را تذکر دهم که اکنون با توجه به پاگیری قدرت و حکومت اسلامی، دیگر پاسخ امثال آن آخوند درباری را که جزوه نوشت، فقط با قلم نمیدهیم. اگر کسی علیه این وحدت و انسجامی که در این کشور بوجود آمده است و برادران اهلسنت و شیعه با هم آن را اداره میکنند، اقدامی کند، ما نمیتوانیم فقط تماشاچی صحنه باشیم تا خطری متوجه این حکومت که کعبۀآمال مستضعفین عالم و مسلمانان جهان است، بشود. طبیعی است که بر طبق وظیفه عمل میشود. والسلام.
منبع: مجموعه سخنرانیهای سومین کنفرانس وحدت اسلامی، صص31-35