در حال بارگذاری ...

در عالم بدون منطق، هرنوع حرکت علمی - فلسفی مخالف با اصول تحجر قرون وسطایی، چه از سوی فقیهی ابراز شود یا فیلسوف و مفسر قرآن، از نظر آنان موجب «کفر» و «فسق» و «خروج از دین» می گردد.

آیت الله سیدهادی خسروشاهی

یکی از نکاتی که مورد استناد مخالفان آیت الله آصف محسنی قرار گرفته، تحریم سب ولعن خلفا و بزرگان اهل سنت ویا عزاداری های نامشروعی از نوع «قمه زنی» از طرف ایشان است... ما در این زمینه وارد بحث فقهی و رد یا قبول دیدگاه‌ها نمی شویم، ولی اشاره میکنیم که در چند سال اخیر، آیت الله سید علی خامنه ای(حفظه‌الله) - رهبر معظم انقلاب اسلامی - در چند مورد برحرمت سب ولعن و اهانت به مقدسات اهل سنت و یا اقدام به اعمال وهن آوری چون قمه زنی - به عنوان عزاداری برای امام حسین علیه السلام- فتوی داده اند و متن آن فتاوی، در سایت و آثار ایشان، موجود است.(اینجا)

و با این استشهاد، دیگر نیازی به «دفاع» از آیت الله آصف محسنی نداریم که سالیانی پیش، در این زمینه ها فتوا به حرمت داده اند.

در خاتمه این مقدمه کوتاه بی مناسبت نیست اشاره کنیم که اتهام «ارتدادا و خروج از دین و نشر وهابیگری!» خاص مرحوم آیت الله آصف محسنی نیست، بلکه حتی بعضی از مراجع بزرگ در عصر ماهم با این قبیل اتهامات روبه رو بوده اند...

تکفیر آیت الله حکیم در نجف

مثلا آیت الله سید محسن حکیم مرجع عالیقدر جهان تشیع در نجف اشرف، پس از تألیف و نشر جلد اول کتاب فقهی ارزشمندی تحت عنوان «مستمسک العروة الوثقی» به علت آن که شامل بعضی از فتاوی غیرمألوف درنزد عده ای متحجر بود، مورد هجمه و تهدید و تکفیر قرار گرفت تا آن جا که رسالة مستقلی تحت عنوان «اباطیل حکیم» در رد و تکفیر ایشان، از طرف گروهی و به امضای «هیئت علمی نجف اشرف!» تهیه شد و در نجف اشرف چاپ و منتشر گردید و در آن با استناد به ۱۵ مورد از فتاوی آیت الله حکیم، چنین نتیجه گیری شده بود: «فتاوی صادره از سوی آقای حکیم بدعتی است در دین مقدس اسلام و انکاری است به ضروریات شریعت حضرت سید المرسلین(ص) و موجب شک در اصول دین و مستلزم ترویج مذهب وهابی‌ها است. بنابراین برتمام مسلمین و پیشوایان آنها لازم است که ریشه مفسدین را بر کنند و امثال دجال آخرالزمان را فرصتی برای گمراه کردن مسلمانان و تغییردادن دین مقدس اسلام ندهند».

... متأسفانه این جملات پایانی رساله «اباطیل حکیم» با امضای «هیئت علمیه نجف»! است که در سراسر عراق و سپس ترجمه فارسی آن در سراسر ایران پخش گردید و این هیئت علمیه! در پایان همان رساله از عموم مسلمانان و علماء محترم خواسته بودند که برای رضای خداوند و خشنودی امام عصر پس از تحرّی حقیقت، سایربرادران دینی را با تکلیف شرعی خود آگاه سازند!»

ما در اینجا قصد ورود به اصل موضوع و نقل فتاوی آیت الله حکیم که گویا موجب «خروج ایشان از دین»! شده بود را نداریم، بلکه در این جا هدف از اشاره به این به اصطلاح اباطیل است و اتهام خروج آیت الله حکیم از راه راست وانکار ضروریات دین که موجب ارتداد می شود و اینکه ایشان افکار «وهابی گری!» را ترویج میکند و جزء مفسدین محسوب می شود و... بدین ترتیب باید متوجه شویم که فقط ملاصدرای شیرازی در قدیم یا علامه محمدحسین طباطبایی در عصر ما نیستند که به خاطر اظهارنظرهایی در مورد مسایل عقلی و تفسیر و تأویل بعضی از مطالب مبهم، مورد اتهام وتکفیر و رد و طرد و تفسیق قرار گرفته اند... بلکه در عالم بدون منطق، هرنوع حرکت علمی - فلسفی مخالف با اصول تحجر قرون وسطایی، چه از سوی فقیهی ابراز شود یا فیلسوف و مفسر قرآن، از نظر آنان موجب «کفر» و «فسق» و «خروج از دین» می گردد.

تکفیر علامه طباطبایی در قم

استاد علامه طباطبایی پس از انتشار تفسیر ارزشمند المیزان و مباحثی در زمینه های فلسفی-عرفانی، مورد هجوم شدید بعضی از متحجران ساکن در «قم» و «نجف» قرار گرفت و حتی نخست ذهن مرحوم آیت الله بروجردی را هم درباره ایشان «مشوب» ساختند که در آن زمان بعضی از شاگردان مرحوم استاد علامه طباطبایی طی نامه ای به بعضی از مراجع عظام وقت در حوزه علمیه قم، از آنان خواستند که ضمن ملاقات با آیت الله بروجردی، حقایق را روشن سازند و اجازه ندهند که گروهی غافل از حقایق به ساحت قدسی مرد وارسته و فرهیخته وعارف وسالکی چون علامه طباطبایی، اهانت روا دارند.[1]

متأسفانه علی‌رغم موضع مثبت مرجعیت وقت، مرحوم آیت الله بروجردی، نسبت به علامه طباطبایی و تفسیر المیزان، مخالفت های دیگری آغاز شد و فردی در «قم»، کتابی در رد المیزان! تألیف و منتشر ساخت و از نو به اختلافات دامن زد.

مؤلف کتاب خود را چنین آغاز می کند:

و بعد: فهذه مجموعة صغیرة موضوعها الفحص والتحقیق حول بعض ما احتوى علیه «المیزان فی تفسیر القرآن» للأستاذ الطباطبایی لو نظرنا الیها بنظراسلامی، لوجدناها مخالفة لضرورة الکتاب والسنة و مضادة لبداهة الدین و الطریقه و لأجل ذلک کان نشر هذا المختصرواجبأ من الواجبات، بل من اهمها ولم نقم بهذا الامر الا بعد ما یأسنا من الاقناع الحضوری من الاسناد فی حلقات دروسه ایام تلمذنا لدیه وهی ایام غیر یسیره، فما کان جوابه الا ان یتهمنا بقصور الباع و نقصان الفهم وأحیانا کان یکفی بالسکوت و عدم الاعتناء عوضأ عن الجواب»[2]

مؤلف مغفور له سپس به نقل اتهامات خود، علیه استاد علامه می پردازد و مدعی می شود که استاد علامه:

1- منکر معاد جسمانی بوده و معتقد به معاد روحانی است،

۲- معتقد به وحدت وجود، یعنی «الوهیت جهان هستی» است،

٣- بهشت و دوزخ، روحی و تخیلی است،

۴- اعتقاد به «جبر» و اسناد همه اعمال بشر به خداوند،

۵- عدم نیاز به اخبار و احادیث در تفسیر قرآن،

۶- بر ظن و گمان استوار بودن اساس دین،

مؤلف مزبور، پس از شرح و بسط اتهامات فوق، در بخش دوم کتاب به نقل مطالب دیگری، با استناد به حواشی استاد علامه بر «بحارالانوار» می پردازد و در بخش پایانی تحت عنوان: «ختام الکلام فی مرامه الفاسد»! با استشهاد به جملاتی دیگر از استاد علامه در مسایلی که مطرح شده خط بطلان بر افکار و عقاید و به قول او «مرام فاسد»! استاد علامه میکشد...

آخرین سطر کتاب چنین است: «و هیهنا تمت الرساله و أنا العبد احمد الحسینی الطیبى الشبستری مقیم قم الشریفه ، فرغنا ان تسعة عشر من رمضان المبارک سنة ۱۳۷۷ الهجریه».

علاوه بر تفسیر المیزان، حواشی و توضیحات ایشان بر چاپ جدید «بحارالأنوار» هم باز از طرف متحجران مورد همجه قرار گرفت تا آن جا که سرانجام و پس از توضیحات وتعلیقات جلد هفتم، ایشان مجبور شد از تحشیه و توضیح، خودداری کند و در نتیجه جهان تشیع برای همیشه از این توضیحات علمی ارجدار، محروم گردید...

منبع: کتاب «آیت الله آصف محسنی و حرکت اسلامی افغانستان»، صص 12-17

 

[1] این نامه را اینجانب در «خاطرات» مربوط به علامه طباطبایی آورده‌ام و چندین بار چاپ شده است.

[2] حول المیزان، ص1.

البته این ادعای نویسنده را که علامه طباطبایی پاسخ سؤالات را نمی داد و طرف را متهم به «بیسوادی» میکرد، به شهادت همه شاگردان علامه، صحت ندارد و روش اخلاقی علامه در برابر شاگردان خود هرگز چنین نبوده است.




نظرات کاربران