فرمود: با آنان نماز بگزار، همانا، نمازگزار با آنان در صف اول، مانند کسى است که در راه خدا شمشیر کشیده است. بدین سان وحدت عملى تحقق مىیابد.
مقاله حاضر از علامه سید مرتضی عسکری را که مترجم آن آقاى احمد امیرى شادمهرى است با تشکر از مجمع جهانى تقریب بین مذاهب اسلامی، به یاد این عالم برجسته جهان اسلام ، تقدیم حضور خوانندگان مى نماییم؛
خداى سبحان مىفرماید: «ان هذه امتکم امه واحده وانا ربکم فاعبدون؛ » این پیامبران بزرگى که به آنان اشاره کردیم (و پیروانشان) همه یک امت واحد بودند و من پروردگار شمایم، تنها مرا بپرستید. ما همه از آنچه در حال حاضر بر مسلمانان مىگذرد، آگاهیم و علتش این است که صهیونیسم جهانى و حکومتهاى استعمارى غرب گمان مىکردند حیات را از جوامع اسلامى گرفتهاند ولى پس از تشکیل جمهورى اسلامى به اشتباه خود پى بردند، لذا امت اسلامى را دچار جنگهاى اقتصادی، سیاسى و فرهنگى در داخل و خارج کردند، منظور از جنگهاى خارجی، فلسطین و جاهاى دیگر است. آنچه در داخل بر ما مىگذرد، مصیبتبارتر است، زیرا آنان به گونهاى بىسابقه در تاریخ اسلام توانستهاند میان مسلمانان تفرقه ایجاد کنند. البته در گذشته نیز گاهى میان برخى از فرقههاى اسلامى اختلاف بوده است. ما امروز براى رویارویى با خطرهایى که از هر سو و در همه جا ما را در برگرفته چه باید بکنیم؟ اکنون بر یک و نیم میلیارد مسلمان واجب است با یکدیگر متحد شوند و اگر چنین کنند، هیچ قدرتى در جهان توان رویارویى با آنها را ندارد. ما امروز نیاز به وحدت در همه زمینهها داریم که مثلا در عرصه اقتصادى از طریق تشکیل بازارهاى مشترک اقتصادى نظیر بازار مشترک اروپا دستیافتنى است. البته ایجاد چنین وحدتى وظیفه دولتهاى اسلامى است، نه وظیفه ما. وظیفه ما علما و همه متفکران اسلامى در سراسر گیتى و دانشمندان جهان اسلام و رهبران فکرى امت اسلامی، ایجاد همبستگى میان مسلمانان است. اینان باید وحدت اسلامى را برقرار کنند، و اینکه چگونه وحدت اسلامى تحقق مىیابد، این جانب اندیشهاى در ذهن دارم که مطرح مى کنم؛ وحدت اسلامى به دو نوع تقسیم مىشود: 1 - وحدت علمى 2 - وحدت عملى.
وحدت علمی
براى تحقق وحدت علمی، باید به بحثوبررسى و مطالعه مسائل مورد اتفاق و اختلاف میان مکتب اهل بیتعلیهمالسلام و روش خلفا بپردازیم. اما مهمترین موارد اتفاق، عبارتند از: 1 - قرآن کریم ما مسلمانان در تمام دنیا قرآنى اعم از چاپی، خطى و مکتوب به خط کوفى و نسخ یا هر خط دیگرى جز همین قرآن نداریم و قرآن دیگرى جز آن، در هیچ شهر یا خانه اى و نزد هیچ مسلمان و غیرمسلمانى یافت نمىشود. پس این بدگوییهاى ما از یکدیگر براى چیست؟! ما باید بر گرد قرآن جمع و با یکدیگر متحد شویم. 2 - سنت پیامبرصلى الله علیه وآله همه مسلمانان دنیا اتفاق نظر دارند بر اینکه [باید] به آنچه در سنت رسول خداصلى الله علیه وآله آمده، عمل کنند، و هیچ مسلمانى یافت نمىشود که قائل به این حرف نباشد. این دو از اهم موضوعات مورد اتفاق میان دو مکتب است، و مهمترین موارد اختلاف نیز همین دو مورد است. فهم قرآن دو مکتب یاد شده در فهم اصطلاحات قرآنى اختلاف نظر دارند مانند «کرسی» در عبارت «وسع کرسیه السموات والارض.» برخى از مسلمانان در معناى آیه مىگویند: در آسمانها جسمى وجود دارد به نام «کرسی» که خداوند [العیاذ بالله] بر روى آن مىنشیند، ولى ائمه اهل بیتعلیهمالسلام به استناد آنچه در زبان عربى آمده، به ما آموختهاند که «کرسی» در این جا به معناى علم است، بنابراین معناى آیه شریفه یعلم ما بین ایدیهم وما خلفهم ولایحیطون بشىء من علمه الا بماشاء وسع کرسیه السموات والارض»، این است که خداوند آنچه را در پیش روى آنها (بندگان) و در پشتسر آنان است مىداند و جز به مقدارى که بخواهد، کسى از علم او آگاه نمىگردد و علم او بر همه آسمانها و زمین احاطه دارد و چیزى از قلمرو نفوذ علم او بیرون نیست. به هر حال این یک مسئله علمى است و ما مىتوانیم در یک بحث علمى آن را بین خودمان مورد بحث و بررسى قرار دهیم و مانعى ندارد که شما راى مرا و من راى شما را نپذیرم، و در عین حال یکپارچه و متحد باقى بمانیم و اختلاف نظر به دوستى ما خللى وارد نکند. فراگیرى سنت: یکى از موارد اختلاف میان مکتب اهل بیتعلیهمالسلام و مکتب خلفا، پاسخ این سوال است که ما سنت پیامبرصلى الله علیه وآله را از چه کسانى باید فرابگیریم؟ آیا تنها از صحابه آن حضرت، و از همه آنان؟ آیا همه صحابه عادل بودند؟ اینها مسائلى است که برادران اهل سنت ما به آنها اعتقاد دارند و در مقابل آن، عقیده مکتب اهل بیتعلیهمالسلام بر این است که سنت پیامبرصلى الله علیه وآله را ما باید از عدول صحابه و از خود ائمه علیهمالسلام فرا بگیریم، و این خود یکى از مسائل فقهى مورد اختلاف میان ماست و هر یک از طرفین (شیعه و سنی) دلایل خود را ارائه مىدهد.
علاوه بر این براى دستیابى به این وحدت علمى ما به مطالعه و بررسى اصطلاحات قرآن و عقاید اسلامى نیازمندیم، زیرا ما در حوزههاى علمیه خودمان و در الازهر و دانشگاه اسلامى الزیتونیه [در تونس]، و در حوزه نجف و قم، اصطلاحات فقهى را خوانده و آموختهایم ولى اصطلاحات اسلامی، قرآنی، عقیدتى را رها کردهایم، به عنوان مثال، ما «الله» را اسم جنس و اصل آن را «الاله» مىدانیم که همزه اله حذف و لام مشدد شده و حال آن که علم مرتجل است. و همچنین اصطلاح «خلیفه الله» (جانشین خدا) که به نظر ما بر هر بشرى صدق مىکند ولى در حقیقت جانشینان خدا در زمین ائمه معصومینعلیهمالسلام هستند که خداوند آنان را پیشوایان هدایت مردم قرار داده است. پس از درک امثال این اصطلاحات است که فهم صحیح قرآن و عقاید اسلامى براى ما مشخص مىشود. این جانب بیست و پنج اصطلاح را در کتابى مورد تحقیق قرار دادهام، برخى از آنها عبارتند از: - «اسم» در آیه شریفه: «سبح اسم ربک الاعلی» و معناى آن - «علم آدم الاسماء» و معناى آن - فرقى که میان «اله» و «رب» وجود دارد. با توجه به مطالبى که عرض کردم، ما اولا به بررسى این اصطلاحات و ثانیا به مطالعه و بررسى منابع سنت پیامبرصلى الله علیه وآله نیاز داریم، تا براى ما روشن شود که آیا مى توانیم احکام اسلام را از کتاب و سنت و نیز از اجتهادهاى صحابه و خلفا بگیریم؟ یا باید به کتاب و سنت اکتفا کنیم؟ یکى از اجتهادهاى صحابه در زمان خودشان این بوده که به عنوان مثال خلیفه دوم اجتهاد کرده و به نهى از عمره تمتع فتوا داده و امروزه برخى از مسلمانان بر طبق آن عمل مىکنند و برخى نمىکنند، در این موارد ما باید به مطالعه بپردازیم که آیا بر عمل به اجتهادهاى خلفا باقى بمانیم یا در به دست آوردن احکام اسلام به کتاب و سنت اکتفا کنیم؟ این مسائل یعنى منابع سنت و استنباط احکام را باید بررسى کنیم و این کارى است که من در سه جلد کتاب با عنوان «معالم المدرستین» انجام داده و از نامگذارى آن به نام شیعه و سنى خوددارى کردهام و آن را مکتب خلفا و مکتب اهل بیتعلیهمالسلام نامیدم. در این جا مطلبى را که در آخر کتاب «معالم المدرستین» نوشتهام، نقل مى کنم؛ «روى سخن با دانشگاههاى اسلامى و اندیشمندان جهان اسلام، علما، نویسندگان اسلامى و مبارزان راه اعاده حیات اسلامى ما و با مصلحان غیرتمند است. جهان اسلام نهضتى را براى تجدید حیات اسلام و نیل به هدفى نو آغاز کرده و شایسته است بى طرفانه به بررسى منابع سنت پیامبرصلى الله علیه وآله، سیره و حدیثبپردازیم و بر تقلید از سلف صالح باقى نمانیم نه در استنباط احکام شرعی، و نه در فهم حدیث. من خودم به «صحیح بخاری» مراجعه مىکنم و حدیث درستى را که در آن مىبینم اخذ مىکنم، همانطور که به اصول کافى نیز مراجعه مىکنم و با این روش است که شناخت اسلام از کتاب و سنت و دستیابى به آن تحقق پیدا مىکند و وحدت کلمه مسلمانان را پیرامون کتاب و سنت به منظور اقدام کردن به تجدید حیات اسلامی، امکانپذیر مىسازد. من در اجراى طرح و اندیشه خودم و به منظور پالودن سنت پیامبرصلى الله علیه وآله اقدام به تالیف سلسله مباحثى از جمله احادیث ام المومنین عایشه نموده و در آنها احادیث نقل شده از وى را با احترام کامل بررسى کرده و در جلد دوم آن مباحث اثبات کردهام که برخى از احادیث نقل شده از عایشه تهمت هایى است که بر او و بر صحابه وارد کردهاند، مانند داستان غرانیق که کفار متظاهر به اسلام این افترا را به آنها بستند و نیز داستان نزول جبرئیل در آغاز وحى و اینکه او رسول خدا صلى الله علیه وآله را سه بار خفه کرد، از داستانهاى ساختگى آنان است. اینها اتهاماتى است که بر ام المومنین عایشه و سایر صحابه بستهاند، و در بحث از آنها اقداماتى را که عایشه انجام داد و به وسیله آنها سنت پیامبرصلى الله علیه وآله را پاک کرد، ذکر کردهام و درباره برخى از آنها گفتهام شاید در نسبت دادن حدیث به وى (عایشه) اشتباهى رخ داده باشد، و بقیه احادیث نقل شده از او را به طور علمى بررسى کردهام، بویژه آنچه درباره سیره پیامبرصلى الله علیه وآله از عایشه نقل شده است، من با بى طرفى کامل به بررسى این مطالب و مطالب دیگر پرداختهام؛ مطالبى که در کتابهاى دیگر آمده و شما عناوین آنها را در پایان جلد اول «عبدالله بن سبا» مىیابید. از برادران دانشور خود تقاضا مىکنم درباره مطالبى که در تالیفاتم آمده با من به مناقشه بپردازند و مکاتبه کنند، و با این روش است که وحدت علمى تحقق پیدا مىکند.
وحدت عملى
در این باره از باب مثال عرض مىکنم: ما در مکتب اهلبیتعلیهمالسلام حکمى داریم مبنى بر اینکه «هر کس در نماز بسمالله الرحمن الرحیم نگوید نمازش باطل است»، و نمىتوان به او اقتدا کرد ولى با توجه به اینکه برادران حنفى مذهب ما چنین عقیدهاى ندارند و حمد را بدون «بسمالله» قرائت مىکنند، از ائمه ما در کتاب «وسائل الشیعه»، در سه حدیث از امام صادقعلیهالسلام آمده است که فرمود: «من صلى خلفهم کان کمن صلى خلف رسول الله»، (یعنی؛ کسى که پشتسر آنان نماز بخواند، مانند آن است که پشتسر رسول خداصلى الله علیه وآله نماز خوانده است)، با اینکه آن امام [جماعت] حنفى «بسمالله» نمىگوید. در حدیث دیگرى آمده: «اذا صلیت معهم غفرلک بعدد من خالفک - فى قراءه البسمله - و حضر الصلاه فى المسجد»، (یعنی؛ هر گاه تو با آنان نماز بگزاری، به تعداد کسانى که در خواندن بسمالله با تو مخالفت کرده و در مسجد به نماز ایستادهاند، از گناهانت آمرزیده مىشود.) امام صادقعلیهالسلام به راوى دیگرى فرمود: «یا اسحاق! اتصلى معهم فى المسجد؟ قال: قلت نعم، قال: «صل معهم، فان المصلى معهم فى الصف الاول کالشاهر سیفه فى سبیل الله»؛ اى اسحاق، آیا با آنان [مخالفان] نماز مىگزاری؟ گفتم: آری؛ فرمود: با آنان نماز بگزار، همانا، نمازگزار با آنان در صف اول، مانند کسى است که در راه خدا شمشیر کشیده است. بدین سان وحدت عملى تحقق مىیابد.
امام صادقعلیهالسلام شخصا با ابوحنیفه مىنشست و در عقاید و احکام با وى مناظره مىکرد، و این کار تا زمان شیخ مفید در بغداد معمول بود. شیخ طوسى استاد کرسى تدریس در دارالخلافه بود، ولى سلاجقه که به بغداد رفتند، کرسى شیخ را سوزاندند و میان ما جدایى افکندند، سپس اختلافهایى میان صفویه و خلافت عثمانى پدید آمد، و این اختلافات در واقع از سیاست ناشى مىشد نه از دین. همه این مسائل در گذشته وجود داشت و برخى از آنها رنجآور است، مانند آنچه در میان برخى از شیعیان رواج داشته که آنان برخى از صحابه را لعن مىکردند. من به شما بگویم که لعن را معاویه از سال 40 هجرى آغاز کرد، و امام علىبن ابىطالبعلیهالسلام بر روى همه منابر مسلمین در خطبههاى نماز جمعه لعن مىشد، و این عمل تا آخر دوره امویان - جز دو سال خلافت عمربن عبدالعزیز - ادامه یافت. در همه این مدت آیا گمان مىکنید شیعیان علىعلیهالسلام و خاندانش مقابله به مثل نکردند؟ چرا کردند، ولى اکنون چه ربطى به ما دارد؟ ما باید دست از این اختلاف [لعن] و اختلافات دیگر، برداریم. امروز، ما باید اختلافات و جدالهاى بىنتیجه را رها کنیم و تنها به مطالعه و بررسى این موضوع بپردازیم که سنت پیامبرصلى الله علیه وآله و تفسیر قرآن را از کجا بگیریم. هر یک از ما (شیعه و سنی) دلیل عقایدش را ارائه مىکند و دلیل برادرش را مىشنود، چه آن را بپذیرد یا نه ولى در برابر دشمن مشترک از برادر دینى خود حمایت کنیم و به خاطر وى فدا شویم، مانند برخوردى که جمهورى اسلامى با مسلمانان فلسطین داشته، که همه کشورهاى عربى مىخواهند دست دوستى به اسرائیل بدهند، جز جمهورى اسلامى که از انتفاضه در داخل فلسطین پشتیبانى مىکند و حزبالله لبنان را از شیعیان طرفدار خود، به وجود آورده تا به وسیله آنان با اسرائیل بجنگند و آنان به خاطر فلسطینیان کشته شوند، و امام خمینى (رضوان الله تعالى علیه) روز قدس را قرار داد. ما نیز باید مسلمانان را به این نوع وحدت (عملی) فرا خوانیم، و آخرین کلام من این آیه شریفه است: «قل هذه سبیلى ادعوا الى الله على بصیره».
(منبع: روزنامه رسالت چهارشنبه ۲۸شهریور ۱۳۸۶، شماره ۶۲۴۸)