تفاهم و درک متقابل، چیزى است که قرآن کریم، همگان را بدان فرا مى خواند و آن را نه تنها به دینداران بلکه به عموم افراد بشر، جز آنان که راه ستم پیشگى و ستیزه جویى در پیش گرفته اند، توصیه مى کند. وقتى وارد عرصه اسلام مى شویم این نکته از اهمیت و تأکید فزونترى برخوردار مى شود
حجت الاسلام و المسلمین سیدهادی خسروشاهی
حرکت تقریب بین مذاهب اسلامى، در دهه چهل میلادى -دقیقاً در سال 1947 م- به همت استاد علامه، آیت اللَّه شیخ محمد تقى قمى، که توسط مرحوم آیت اللَّه بروجردى از ایران -قم- به قاهره اعزام شده بود، با همکارى شخصیتهاى بزرگ الازهر و معاریف مصر، و بعضى از علماى بلاد اسلامى دیگر، در قاهره تشکیل گردید و با نشر فصلنامه وزین و علمى ‹‹رسالة الاسلام›› در تحکیم اندیشه تقریب و نشر اصول و مبادى همکارى بین مذاهب اسلامى، تلاش جهانى گسترده اى را آغاز کرد.
در پیدایش این حرکت که تحت عنوان: ‹‹دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه›› از قاهره فعالیت خود را آغاز کرده بود، شخصیتهایى چون: شیخ المراغى، شیخ عبدالمجید سلیم، شیخ محمود شلتوت، شیخ حسن البنّا، شیخ محمد محمد المدنى، شیخ عبدالعزیز عیسى، شیخ مصطفى عبدالرزاق از علماى مصر و الازهر، و آیت اللَّه بروجردى، آیت اللَّه شیخ عبدالحسین کاشف الغطاء، آیت اللَّه سید محسن امین عاملى، آیت اللَّه سید عبدالحسین شرف الدین، آیت اللَّه سید هبة الدین شهرستانى، آیت اللَّه شیخ محمد جواد مغینه، آیت اللَّه شیخ محمد تقى قمى (از علماى شیعه ایران و عراق و لبنان) و همچنین شیخ امجد الزهاوى و شیخ آلوسى (از عراق) و حاج امین الحسینى (مفتى فلسطین) و شیخ على مؤید (امام مذهب زیدى یمن) و... شرکت داشتند و در مدت فعالیت خود، توانستند در ایجاد حسن تفاهم بین بزرگان و علماى مذاهب اسلامى، گامهاى بس مفید و جاودانه اى را بردارند و در ایجاد وحدت اسلامى و رفع شبهات بین هواداران مذاهب اسلامى، نقش عمده و ارزشمندى را ایفا کنند.
دغدغه احیای دارالتقریب مصر
متأسفانه به علت شرایط سیاسى حاکم بر بعضى از کشورهاى عربى - اسلامى! و تغییر حکومتها و سرکوب حرکتهاى اسلامى در اکثر بلاد، و درگذشت پیشتازان و طلیعه داران تقریب در کشورهاى اسلامى - عربى، این حرکت اصلاح گرانه و بویژه، مرکزیت آن در قاهره، دچار رکود و سپس تعطیلى کامل گردید و در یک ربع قرن اخیر، این حرکت در عمل، هیچ گونه فعالیت و کوششى نداشت.
... پس از پیروزى انقلاب اسلامى در ایران، با تأسیس ‹‹مجمع جهانى تقریب بین مذاهب اسلامى›› در تهران و شرکت جمعى از علماى مذاهب اسلامى در آن، حرکت نوینى آغاز شد، اما متأسفانه غیاب الازهر و عدم شرکت فعال علماى مصر، در آن، نقطه ضعفى بود که آثار منفى آن کاملاً در همه زمینه ها مشهود بود.
حضور اینجانب در ‹‹قاهره›› به عنوان مسؤول دفتر حفاظت منافع جمهورى اسلامى ایران (که در دوران فترت و عدم روابط سیاسى کامل، اداره امور نمایندگى سیاسى ایران در مصر را به عهده دارد) و استمرار اندیشه هاى ‹‹طلبگى››، سبب شد که به فکر احیاى مجدد ‹‹دارالتقریب›› در قاهره باشم و براى همین منظور، ملاقاتهاى مشروحى با شیوخ و علماى محترم الازهر انجام گرفت و با حضور برادر مکرم استاد عبداللَّه قمى، (فرزند مرحوم علامه آیت اللَّه محمد تقى قمى که طبق قوانین مصر، تنها وارث قانونى اداره دارالتقریب مى تواند باشد) در صحنه اقدام براى احیاى اندیشه تقریب، کار مقدماتى تشکیل یک میزگرد انجام گرفت و به یارى خدا، چند ماه پیش، نخستین میزگرد ‹‹تقریب بین مذاهب اسلامى›› در قاهره و با حضور شخصیتهایى چون: شیخ سید محمد طنطاوى(شیخ الازهر)، شیخ فرید واصل نصر(مفتى مصر) دکتر محمد حمدى زقزوق(از علماى الازهر و وزیر اوقاف) و دکتر عمر احمد هاشم (رییس دانشگاه الازهر) و شیخ محمود فرحات (از مجلس اعلاى شیعه لبنان) و شیخ احمد بن مسعود السیابى (مفتى مسقط) و اینجانب (از ایران)، تشکیل گردید و در این میزگرد یک روزه، مسائل بسیارى در راستاى اهداف تقریب بین مذاهب اسلامى مطرح شد که اکنون، ترجمه کامل مباحث مطرح شده در این اجلاس و یا میزگرد، به مناسبت هفته وحدت در اختیار عموم قرار مى گیرد.
بى تردید اگر همکارى جناب شیخ الازهر، و دکتر حمدى زقزوق و دکتر عبدالصبور مرزوق (رییس مجمع البحوث الاسلامیه) و مفتى مصر و برادر مکرم جناب استاد عبداللَّه قمى نبود، تلاش این حقیر ثمره لازم را نمى توانست به دنبال داشته باشد، اما یارى خداوند و نیتهاى پاک و روابط برادرانه، سبب گردید که نخستین میزگرد در قاهره با موفقیت کامل همراه شود و ما امیدواریم که هر چندى یک بار، میزگردها و یا سمینارهاى مشابه دیگرى با شرکت علماى همه بلاد اسلامى و همکارى الازهر شریف و دارالتقریب قاهره و مجمع جهانى تقریب در تهران، در کشورهاى اسلامى دیگر تشکیل گردد و علماى محترم بلاد اسلامى بتوانند راهکارهاى جدیدى براى پیشبرد اهداف با توجه به توطئه هاى امپریالیسم و صهیونیسم بر ضد جهان اسلام و شبیخونهاى فرهنگى بر ضد مسلمانان، در پیش پاى امت اسلامى قرار دهند.
این، تنها هدف ما از احیاى اندیشه تقریب در قاهره است و انتظار همکارى و تعاون در امر برّ و تقوا، تنها انتظارى است که از برادران و دوستان مسلمان ایرانى و غیر ایرانى داریم.
شیوههای تفاهم و تقریب
... پس از اشاره به موضوع این بحث و چگونگى پیدایش آن، قصد داشتم که درباره شیوه ها و ادبیات تفاهم و تقریب بین مسلمانان و مذاهب اسلامى موجود در جهان اسلام، با نقل اسناد و مدارک و فتاوى علماى بزرگ الازهر شریف، درباره شیعه و تشیع، که از زمان صدور فتواى مرحوم شیخ محمود شلتوت و پس از مکاتبات زیاد با مرحوم آیت اللَّه بروجردى، در اختیار ما قرار گرفته است، دیدگاههاى خود را مطرح سازم، اما متأسفانه کسالت شدید و عمل جراحى سنگین و بسترى شدن دراز مدت در بیمارستان دى در تهران، مرا از این هدف بازداشت و فکر مى کردم که این بحث براى نشر در ‹‹هفته وحدت›› آماده نخواهد شد، (اگر چه ترجمه اصل مباحث میزگرد را از قاهره آماده کرده بودم)، ولى وقتى بحث پرمایه برادر عزیز و ارجمند، سماحة العلامه الشیخ محمد على تسخیرى که در اجلاس اخیر الجزایر (فروردین ماه 1381) مطرح شده است، در بیمارستان به دستم رسید، دیدم که محتواى آن تقریباً شامل بسیارى از نکاتى است که من در نظر داشتم آنها را به عنوان مقدمه در چاپ ترجمه فارسى مباحث میز گرد قاهره، مطرح سازم و به رشته تحریر درآورم و حیفم آمد که خلاصه آن دیدگاهها - که منطبق با دیدگاههاى نویسنده این سطور است - در این مقدمه نقل نکنم. به ویژه که برادر عزیزم آقاى تسخیرى، خود در اجلاس قاهره شرکت داشت و در واقع سخنگوى همه ما در آن اجلاس هم بود.
اینک، ضمن تشکر از آیت اللَّه شیخ محمد واعظ زاده و العلامة الشیخ محمد على تسخیرى، که هر دو، بزرگوارانه دعوت این جانب و استاد عبداللَّه قمى را پذیرفتند و در میزگرد ‹‹قاهره›› شرکت کردند، قسمتى از بحث جناب تسخیرى را که مربوط به شیوه ها و ادبیات تقریب است، در این مقدمه، براى استفاده عموم، نقل مى کنم:
... تفاهم و درک متقابل، چیزى است که قرآن کریم، همگان را بدان فرا مى خواند و آن را نه تنها به دینداران بلکه به عموم افراد بشر، جز آنان که راه ستم پیشگى و ستیزه جویى در پیش گرفته اند، توصیه مى کند. وقتى وارد عرصه اسلام مى شویم این نکته از اهمیت و تأکید فزونترى برخوردار مى شود چرا که اسلام، عرصه برادرى، وحدت، تسامح، پذیرش اصول اسلامى و تحمل اختلاف نظرهاى اجتهادى است که در آن مسلمانان، در مورد اصول، اتفاق نظر دارند همچنان که در خصوص درصد بالایى از احکام شرع نیز متفق القولند و در برخى نظامهاى اسلامى، از جمله نظام اخلاقى، تربیتى، معاملات و نظام جزایى و جز آن، اختلافها بسیار اندک و گاه نزدیک به صفر است.
آرى، وقتى وارد عرصه اسلام و مسلمانى مى شویم که قرآن کریم و نیز سنت نبوى شریف، همواره با تعبیر یک سان ‹‹یا ایها الذین آمنوا›› از آن یاد مى کنند، و على رغم گوناگونى احتمالى راههاى دریافت دین، از منبع واحدى تغذیه مى شود، و از سرنوشت واحد، تاریخ و سرگذشت یگانه، منافع و مصالح متحد و در عین حال یک شعار و یک سمتگیرى برخوردار است، در چنین عرصه و گستره اى، تفاهم داشتن و همرنگى، از بدیهیات اولیه آن است و نیاز به هیچ گونه استدلالى هم ندارد.
شبهات موجود در مساله وحدت و پاسخ به آنها
در این میان شبهه هایى به شرح زیر، گاه همراه با حسن نیت و گاهى توام با سوء نیت و غرض ورزى، مطرح مى شود:
1. اختلافها میان مذاهب اسلامى، در اصول است.
2. اختلاف میان مذاهب اسلامى ناشى از اختلاف منابع و مصادر آنهاست.
3. هر طرف، دیگرى را به بدعت گذارى متهم مى کند.
4. در بحث، مربوط به پیامدها و الزامات اعتقادى، هر طرف دیگرى را متهم به شرک! مى نماید.
5. هر طرف دیگرى را به نفاق و توطئه گرى متهم مى سازد.
6. این گمان که پذیرش گفتگو (با دیگران) برخاسته از شک در مذهب یا پذیرش ضمنى یا تلویحى دیدگاه دیگران است.
7. تقریب مذاهب با هدف یکسان سازى و تحمیل یک مذهب بر دیگرى است و چون این امر، باطل است، فراخوان تقریب نیز باطل و غیر قابل قبول است.
8. تقریب میان مذاهب، انتقال پیروان یک مذهب به مذهب دیگر را آسان مى کند و موجب بهم خوردن تعادن در پیروان مذاهب مى گردد.
9. این گمان که تقریب، پوششى براى نفوذ در مذاهب دیگر و تبلیغ آموزه هاى مغایر و ایجاد تردید در آنهاست.
10. این گمان که ‹‹تقریب›› حرکتى سیاسى است، ربطى به دین ندارد!
من خداوند متعال را گواه مى گیرم که هیچ کدام از این شبهه ها، وارد نیست و از مرحله شبهه و گمان، فراتر نمى روند هر چند با این که گروهى اقدام به بررسى و مطالعه این شبهات و کشف بى پایگى آنها نمایند، مخالفتى ندارم، ولى در اینجا لازم مى دانم که به حقایق زیر، اشاره اى بکنم:
یکم: وقتى مى بینیم که قرآن کریم به مسأله گفتگو حتى با مشرکان و اهل کتاب، اهتمام مى ورزد، چگونه مى توان تصور کرد که تفاهم میان مسلمانان را منع کرده باشد؟
دوم: بحث قرآنى و حدیثى گسترده اى درباره مدارا، به عنوان صفتى پسندیده براى مسلمانان و کیفیت ارتباط آنان با دیگران وجود دارد که در اینجا فرصتى نیست تا به تفصیل به آن بپردازیم.
سوم: بزرگان، سران و ائمه مذاهب، در کنار یکدیگر مى زیستند و نزد همدیگر درس مى خواندند و هر کدام از ایشان به دوران شاگردى نزد دیگرى، افتخار مى کردند، همچنان که آنان هرگز ادعاى داشتن انحصارى حقیقت را نمى کردند، حال آن که برخى پیروان آنان را مى بینیم که حتى از تفاهم با دیگران نیز اجتناب مى ورزند.
چهارم: ما شاهد حرکت تقریب مذاهب در دهه چهل (میلادى) در الازهر بوده ایم که بزرگان و علماى گرانقدرى در آن شرکت داشتند که جملگى از علماى بزگوار سنى و شیعه بودند که پرچم تقریب را برافراشتند و در این راه گام برداشتند، آیا مى توان گفت که شبهه هاى یاد شده که برخى از آنها ریشه اى هم هستند، از دید آنها پنهان بوده است؟
مرحوم شیخ محمد محمد المدنى، مژده رسان گام ارزنده اى بود که دانشگاه الازهر را با تدریس فقه شیعه امامیه و زیدیه در بزرگترین دانشکده الازهر برداشت. و البته گام دیگر، در همان ایام با وارد کردن فقه اهل سنت در دانشکده معقول و منقول (دانشگاه تهران) از سوى ایران برداشته شد.
پنجم: حرکت تقریب امروز پیشرفت گسترده و پذیرش همگانى شایسته اى داشته است، بهترین شاهد این مدعا، اقدام بزرگترین مجمع فقهى یعنى مجمع فقه اسلامى جده، در ایجاد واحدى به نام ‹‹شعبة التقریب بین المذاهب الاسلامیه›› و نیز ایجاد و برقرارى فضاى همدلى و آزاد منشى در نشستهاى عمومى آن است که نشان دهنده وحدت منابع و دیدگاهها (در میان مذاهب مختلف اسلامى) و آغوش باز پذیرش اجزاى مختلف جهان اسلام، نسبت به یکدیگر است.
در همین راستا، در جمهورى اسلامى ایران نیز ‹‹مجمع جهانى تقریب مذاهب اسلامى›› شکل گرفت که در شوراى عالى آن، علمایى از مذاهب گوناگون اسلامى عضویت دارند و این مجمع نیز به نوبه خود ‹‹دانشگاه مذاهب اسلامى›› را بنا نهاده است.
علاوه بر اینها، سازمان جهانى اسلامى علوم و تربیت (ایسکو) نیز ‹‹تقریب›› را به مثابه هدفى براى خود در نظر گرفت و کنفرانسها و گردهمایى هاى متعددى در سرتاسر جهان، درباره آن برگزار کرد. مراکز علمى، دینى در کشورهاى اسلامى از جمله: مراکش، مصر، الجزایر، اردن، سوریه، لبنان، ایران، پاکستان، سودان، مالزى، اندونزى و... نیز در راستاى تأکید بر همین حقیقت بود که میزگردها و کنفرانسهاى بین المللى برگزار کردند.
ششم: لازم است روشن گردد که منظور ما از ‹‹اصول›› چیست؟ تا معلوم شود که وقتى مى گوییم در اصول اختلافى وجود ندارد، یعنى چه؟ اگر مباحث تفصیلى مربوط به مرز اسلام و غیر اسلام (مسلمانى و غیر مسلمانى) را با استناد به آیات قرآنى و روایات شریفه، فشرده سازیم به این نتیجه مى رسیم که این متون، موارد زیر را به عنوان مرزهاى مسلمانى در نظر گرفته اند:
1 . ایمان اجمالى به یکتاپرستى.
2. ایمان به پیامبرى رسول اکرم (ص) و لزوم اطاعت از دستورات و آموزههایى که از وى شرف صدور یافته است.
3. باور به قرآن کریم و انجام تمامى اوامر و نواحى آن و پذیرش دیدگاهها و آموزههایى که در بردارد.
4. ایمان به روز رستاخیز.
5. ایمان به این که اسلام، مجموعه احکامى است که رفتارهاى فردى و اجتماعى انسان را سامان مى بخشد و لازم است به مورد اجرا گذارده شوند. که به نظر من، در مورد این اصول، میان مذاهب مختلف اسلامى، هیچگونه اختلافى وجود ندارد، هر چند در مورد جزییات، ممکن است اختلاف نظرهایى وجود داشته باشد، جزییاتى از قبیل:
1. صفات الهى و رابطه آن با ذات (الهى).
2. مسائل فرعى عقیدتى مثل ‹‹جبر و اختیار››، ‹‹قضا و قدر››، ‹‹شفاعت››.
3. اثبات یا رد برخى روایات به لحاظ سند یا مضمون اختلافهاى دیگرى نیز بر آن مرتب مى شود.
4. مسائل مربوط به خلافت و امامت.
5. در برخى از احکام تشریعى
ولى با این وصف، همگى اتفاق نظر دارند که اگر چیزى در قرآن کریم یا سنت شریف نبوى ثابت گشت، بى هیچ تردیدى باید آن را پذیرفت و بدان تن داد. لازم به یادآورى است که برخى، تلاش دارند تا با یادآورى پیامدهاى اعتقاد به فلان نظر یا رأى فقهى، طرف مقابل خود را به خروج! از دایره اسلام سوق دهند. چنین روشى در این عرصه و مادام که طرف مقابل، چنین الزامى را نپذیرفته است، مردود است، زیرا اگر او این لوازم را مى پذیرفت، با فرض ایمان به اصول یاد شده، لازم مى آمد که از آن اعتقاد، دست شوید، در نتیجه نمى توان کسى را با این استدلال که به نظرمان لازمه فلان اعتقاد و پذیرش به همان رأى فقهى یا نفى اصول (یا یکى از اصول) اولیه دین است، از اسلام خارج کرد و بدین ترتیب مسأله اتهام به بدعت و شرک را براى همیشه باید حل کنیم.
هفتم: روشن است که منابع شرع از نظر همه مسلمانان، کتاب خدا و سنت نبوى است که البته با اختلاف نظر در رابطه قرآن با سنت و یا این که مثلاً آیا سنت مى تواند احکام علم قرآنى را تخصیص بزند یا خیر؟ منافاتى ندارد و نیز با اختلاف نظر در راههاى دسترسى به سنت، و یا با اختلاف در دلالت تقریر نبوى، و یا بالاخره با اختلاف نظر در این که آیا پیامبر اکرم (ص) فرمانهاى خود را به اعتبار حاکم بودن صادر فرموده است یا پیامبر بودن؟
هشتم: ما از لحاظ شرعى، از حربه تهمت زنى و شک و تردید و ایجاد شبهه در نظرات دیگران، منع گشته ایم.
نهم: حرکت تقریب، همچنان که کاملاً روشن است، هرگز در پى ادغام یا ذوب هیچ یک از مذاهب در دیگرى نیست، این حرکت بر این باور است که از یک سو، تمامى مذاهب ذخیره و ثروت این امت و تمدن به شمار مى روند و از سوى دیگر، اعتقادش بر آن است که ایده مذهب واحد، تنها یک پندار و ایده اى صرفاً خیالى است.
دهم: احیاى حرکت تقریب، با توجه به توطئه هاى جهانى دشمنان اسلام و وسعت دامنه آن، یک ضرورت اجتناب ناپذیر براى بیدارى و هوشیارى امت اسلامى است... در واقع احیاى این حرکت یک وظیفه واجب عینى براى کسانى است که توان احیاى آن را دارند. و ما به یارى حق در این راه گام مى گذاریم و از خداى بزرگ طلب یارى مى کنیم و از همه برادران مسلمان در همه نقاط جهان، انتظار همکارى و تعاون داریم.
امام خمینى(ره) بارها در بیانات خود اشاره و یا تصریح کردند: ‹‹دشمن، فرقى بین سنى و شیعه قائل نیست و خواستار نابودى همه مسلمانان است...›› و به همین دلیل، اینک وظیفه همه ما مسلمانان - شیعه و سنى - ایجاب مى کند که در قبال هجوم دشمن - قاتلان انبیاء و آغاز کنندگان جنگ صلیبى جدید! - با تمام توان به مقابله برخیزیم و در وحدت امت اسلامى بکوشیم و یقین داریم که خداوند در این راه، یار و یاور ما خواهد بود: ‹‹ان تنصروا اللَّه ینصرکم و یثبت اقدامکم››.
(12 ربیع الاول 1423 ه - خرداد 1381)
تهران: سید هادى خسروشاهى