اولین مبنای سید در مسئله تقریب به رسمیت شناختن دیگران است. یعنی ما وجود متکثر و متفاوت دیگران را به رسمیت بشناسیم. به رسمیت بشناسیم که کسان دیگری هم وجود دارند که مثل ما فکر نمی کنند.
سومین نشست وحدت با موضوع اندیشه تقریبی علامه فضل الله با حضور آقای دکتر محمدجمعه امینی، مترجم آثار و مسئول سایت فارسی علامه فضل الله برگزار شد که در ادامه متن پیاده شده این نشست تقدیم میگردد.
آشنایی بنده با سید فضل الله به سالهای ابتدایی دهه شصت برمیگردد. سالهایی که انقلاب اسلامی در ایران به پیروزی رسیده بود و مورد هجوم رژیم بعثی عراق قرار داشت. در این سالها ندای انقلاب اسلامی ایران از لبنان هم برخاست و آشناترین صدایی که در آن زمان وجود داشت و از مواضع حضرت امام و اندیشه های انقلابی و انقلاب اسلامی در جهان اسلام دفاع میکرد فضل الله بود.
علامه فضل الله غیر از اینکه به عنوان یک مجتهد در عرصههای دینی و اجتماعی حضور داشت به عنوان یک نظریهپرداز در عرصههای سیاست و مقاومت هم حضور فعالی داشت. مهمترین اندیشه هایی که آن زمان ایشان مطرح کرد اندیشهای کار بر اساس تشکیلات بود و مهمترین کتابی که آن زمان ایشان به نگارش درآورده الحرکة الاسلامیه همومٌ و قضایا هست که به نظریهپردازی پیرامون نهضت های اسلامی و جنبش های اسلامی پرداخت.
ویژگیهای فردی علامه
سید رحمت الله علیه از ویژگی های بسیاری برخوردار بود مهم ترین ویژگیها عبارتند از:
1- جامعیت و همه جانبه بودن. ایشان در حوزه نجف تحصیل کرده بود و از شاگردان برجسته آیت الله العظمی خویی رحمت الله بودند. وقتی که به لبنان برگشت شهید محمد باقر صدر درباره ایشان جمله معروف دارند، میگویند: هر کس از نجف رفت زیان کرد مگر سید فضل الله که وقتی رفت، نجف زیان دید. یک فقیه و اصولی با نگاه قرآنی بود و قرآن جایگاه مهمی در اندیشه های ایشان داشت. تفسیر قرآن که ویراست جدیدش تازه امسال به عرصه کتاب و کتابخوانی عرضه شده حاصل تأملات قرآنی ایشان هست. نگاه همهجانبه به سیاست جهانی داشت. هیچ وقت در تحلیل سیاسی خودش گرفتار منطقهگرایی و جزئی نگری نبود، بلکه مسائل را همیشه کلان می دید. در کنار این سخنرانی برجسته بود و علاوه بر این ادیب و شاعر گرانسنگ که چند دیوان شعری از ایشان به جا مانده است. این همه جانبه بودن روی نوع نگاهش به دین و مسائل دینی بسیار تاثیرگذار بود.
2- انقلابی بودن. برخلاف چیز رایجی که آن زمان وجود داشت که فکر میکردند هر کس هرقدر از عرصه سیاست و اجتماع دور تر باشد متدین تر است، ایشان انقلابی گری و در صحنه بودن را مطرح میکرد و معتقد بود که قرآن را فقط انسان های انقلابی و کسانی که در متن جامعه هستند و همراه با حرکتهای جامعه حرکت میکنند و پویش اجتماعی را زیر نظر دارند می فهمند. در مقاومت اسلامی علیه اسرائیل و استکبار جهانی ایشان آغازگر این راه بود و اولین مقاومت را ایشان با صدای رسای خودش در مسجد بئر العبد آغاز کرد و حضور اسرائیل در سال ۱۹۸۰ را محکوم کرد و خیزش مردم علیه اسرائیل را از این مسجد رهبری نمود.
3- مردمی بودن. بسیار راحت در میان مردم حضور پیدا میکرد با اینکه مجتهدی گرانسنگ بود نویسندهای صاحب سبک و سیاستمداری دقیق، اما همیشه در میان مردم بود و بسیار با مردم به راحتی صحبت میکرد. تا پیش از اینکه وضعیت جسمی اجازه میداد همیشه نمازهای جمعه را خودش در مسجد امامین حسنین(ع) در ضاحیه بیروت اقامه می کرد و غیر از آن بسیار از دعاها را خودش برای مردم قرائت می کرد. خیلی خوب بود یعنی شما مرجعی را می دیدید که در میان مردم میکروفون را در دست می گرفت و راحت با صدای خودش دعا را قرائت می کرد، چیزی که در خیلی از پروتکل های فعلی چندان رواج ندارد. این چنین رابطه ای تنگاتنگ با مردم داشت. این مردمی بودن باعث شد که دغدغههای مردم در اندیشه ایشان بسیار قوی باشد. حتی به مسائل اقتصادی، فقر و نیازهای اجتماعی مردم میپرداخت. در کنار تاسیس حوزه علمیه ایشان توجه خاصی به آموزش و کمک به ایتام داشت و اولین مراکز به روز مجتمع آموزشی برای ایتام را بنیانگذاری کرد.
در کنار توجه به مسئله آموزش مسائل سلامت و بهداشت جامعه را هم مد نظر داشت که بیمارستان بهمن یکی از یادگارهای ایشان هست. در اقصی نقاط جهان هم فعالیت داشت از برزیل تا بنگلادش کشورهایی مثل هندوستان، پاکستان، افغانستان، تاجیکستان و آذربایجان، عراق، سوریه و در کشورهای آفریقایی و در کشورهای آمریکایی و اروپا.
4- شجاعت علمی. معتقد بود که علم خودش مسئولیت آفرین است و انسانی که عالم هست نمیتواند علم خودش را انکار کند. در تفسیر قرآن وقتی که از ویژگیهای علمای بنی اسرائیل را میشمارند، میگوید که یکی از ویژگیهایی که علمای بنی اسرائیل داشتند این بود که داشته های علمی خودشان را انکار میکردند و این ها را با مردم در میان نمی گذاشتند. وقتی که انسان علمی یافت این شجاعت را هم باید داشته باشه که یافتههای علمی خودش رو با مردم در میان بگذارد.
5- نگاه قرآنی. نگاه قرآنی هنوز هم در محافل علمی مهجور هست. قرآن و توجه به تفسیر قرآن هنوز یک درس حاشیه ای در حوزه های علمیه به شمار می آید. ایشان معتقد بود که قرآن به عنوان مبنای دین و اندیشه ما باید به جایگاه اصلی خودش در فرایند اجتهاد و دین شناسی باز گردد.
6- داشتن نگاه انسانی. به مخاطب خودش و مردم بسیار احترام می گذاشت. بر اساس خاستگاه قرآنی «و لقد کرمنا بنی آدم» معتقد بود که انسان به خودی خود دارای کرامت و حرمت هست و اینکه چه اندیشه ای داشته باشد فرق نمیکند. این نگاه انسانی را در همه فعالیتهای سیاسی و اجتماعی اش و حتی نگاه اجتهادی هم شما میتوانید مشاهده کنید.
7- اهل گفتگو بودن. ایشان به گفتگو باور داشت. معتقد بود که یکی از راههای اساسی برای ایجاد رابطه با مردم این ست که با آنها وارد گفتگو شویم. در این گفتگو هم میتوانیم منویات مقاصد و اهداف خودمان را به دیگران انتقال بدهیم و هم اینکه اهداف و مقاصد و منظور های آنها را متوجه شویم.
8- اخلاقی و متخلق به اخلاق حسنه بودن. ایشان شخصیت فوق العاده اخلاقی بود و معتقد بود که شخصیت واقعی انسان در تعامل با دیگران و مخالفین مشخص میشود. به خاطر همین در مقابل کسانی که به ایشان جفا کردن هیچگاه لب به سخن های ناشایست باز نکرد و همیشه دعاشان می کرد و معتقد بود و میگفت که انشالله در پیشگاه خداوند همه ما یک روزی حاضر خواهیم شد.
خوب این نگاهی اجمالی به شخصیت سید است. ایشان سرانجام در ۱۳ تیر سال ۸۹ به رحمت ایزدی پیوستند.
در رابطه با وحدت و تقریب و اخوت بنده معتقدم که خواستگاه اساسی وحدت به دو عنصر اخوت و بعد از آن تقریب باز میگردد. اساسیترین مفهومی که در قرآن ما بر این اساس می بینیم مفهوم برادری هست. «انما المومنون اخوه» یکی ندای عام قرآنی است. بر این اساس تمام کسانی که به خدای متعال ایمان دارند با یکدیگر برادرند. پس ریشه وحدت را باید در آن برادری ایمانی و دینی جستجو کرد. تقریب تاریخچه جدیدتری دارد. که به فعالیت های حضرت آیت الله العظمی بروجردی و شیخ شلتوت برمیگردد.
تقریب و وحدت در نظر علامه فضل الله
اما نگاه وحدت گرایانه سید چند مبنا دارد:
اولین مبنای سید در مسئله تقریب به رسمیت شناختن دیگران است. یعنی ما وجود متکثر و متفاوت دیگران را به رسمیت بشناسیم. به رسمیت بشناسیم که کسان دیگری هم وجود دارند که مثل ما فکر نمی کنند. دین ما را ندارند مذهب ما را ندارند اما به هر حال به عنوان بخشی از تنوع انسانی در جامعه ما زندگی میکنند. این نگاه، نگاه حذف گرایانه ای را که برخی دارند حذف میکند.
دوم تاکید بر حرمت انسانی آنها. معتقد بود انسان ها ورای آن دین و مذهب و تفکری که دارند دارای یک جوهر به نام انسانیت هستند و این جوهر انسانی شایسته احترام و تکریم هست.
سومین مبنای ایشان گفتگو است. ایشان میگویند گفتگو هم مبنای انسانی دارد و هم مبنای قرآنی. میفرمایند وقتیکه قرآن را باز می کنیم می بینیم که قران کتاب گفتگوست. حتی در قرآن خدای متعال با شیطان وارد گفتگو میشهود. گفتگوی انسانهای با ایمان با انسانهای کافر. گفتگوی خداوند با مومنان. گفتگوی پیامبر با قریش و مشرکین.
دو عنصر مهم در گفتگو
یکی از مهمترین عناصری که ایشان در گفتگو مطرح می کنند این است که در گفتگو هیچ خط قرمزی وجود ندارد. میگویند شما در گفتگو نمیتوانید حد و حدود مشخص کنید که شما فقط در این قسمت و در این بخش با من وارد گفتگو شوید.
شرط دیگر اینکه در گفتگو هیچ مقدساتی وجود ندارد. شما در گفتگو می تونی وارد هر حیطهای شوید. بخاطر همین میبینید که در قرآن راحت شیطان در برابر خداوند استدلال می کند، مشرکین در برابر پیامبر اکرم(ص) استدلال میکند و حتی نسبت هایی را که مشرکان به پیامبر میدهند قرآن کریم با امانتداری به همان نسبت ها نقل می کند. وقتی پیامبر عظیم الشأن مارا جادوگر میخوانند عین همان عبارت را می آورد. چون در گفتگو هست هیچ مشکلی ندارد که حتی عبارات مربوط به دیگران هم در این گفتگو وارد شود.
مردم هم آزادانه هرچیزی را که مد نظرشان بود با سید در میان میگذاشتند. نه فضای خاصی بود نه شرایط خاصی بودن پروتکل خاصی بود و نه چیز دیگری.
مهمترین اثری که از ایشان باقی مانده مجموعه الندوه هست که حاصل سخنرانی های شنبه شب ایشان در دمشق است. حدود ۲۰ جلد از این اثر گرانسنگ چاپ شده هر جلد حدود ۱۰۰۰ صفحه میشود. که شامل بخش های فقهی و اعتقادی و تاریخی و اخلاقی و همینطور پرسش و پاسخ پیرامون مسائل دینی بوده است.
چهارمین عنصر در وحدت در دیدگاه ایشان توافق روی اشتراکات است. سید میگوید که منظور ما از وحدت این نیست که شیعه، سنی یا سنی، شیعه بشود. تصور نادرستی که الان در مجامع ما، چه در مجامع شیعه و چه در مجامع اهل سنت وجود دارد این است که میگویند ما برای وحدت از عقایدمان دست برداریم. یا سنیها از عقاید شان دست بردارند و شیعه شوند و یا بالعکس. سید میگوید وحدت و همگرایی و تقریب به این معنا نیست که ما از عقایدمان دست برداریم... کما اینکه بیش از ۸۰ درصد عقاید کل فرق اسلامی مشترک و فقط ۲۰ درصد در فقه و اعتقادات اختلاف داریم. مهم این است که هر کسی با عقیده خودش باشد، منتها بیاییم نقاط مورد توافق خود را استخراج کنیم. بیاییم مشترکات خودمان را عمده کنیم و روی اختلافاتی که داریم گفتگو کنیم. ایشان معتقد است در یک فضای علمی وارد مباحثات علمی شویم و اختلافاتی را که داریم به روش علمی بین همدیگر مورد بحث قرار بدهیم.
نکته دیگر اینکه عقیده سید این است که تقریب و وحدت برای ما یک اندیشه تاکتیکی نیست که ما به عنوان یک ابزار و یک هدف مرحله ای بدانیم، بلکه ما به وحدت و تقریب به عنوان یک هدف اصلی و باور دینی باور داریم.
از نظر ایشان وضعیت وحدت و تقریب در فضای امروزی یکسری کمبودها و کاستیهایی دارد که مهمترین آن اینست که در حد و سطح نخبگان است و گفتگوهایی که در رابطه با وحدت و تقریب صورت میگیرد در میان مردم مطرح نمیشود. یعنی شما نمود این حرکت وحدت طلبانه و تقریبی را در میان مردم نمی بینید.
در حالیکه بسیار به جاست نخبگانی که در اجلاس تقریب شرکت میکنند دستاوردهای این نشست را با مردم شریک بسازند. اندیشههای وحدت را به میان مردم ببرند. به نظر من مهمترین اقدامی که در این زمینه باید صورت بگیرد سنجیدن راهکارهایی برای به نتیجه رساندن دستاوردهای وحدت در میان مردم هست. راهکارهای عملی برای مردمی کردن وحدت هنوز صورت نگرفته است. این اجلاسها به صورت سالانه برگزار میشود و بعد از تمام شدن همه چیز تمام می شود تا اجلاس سال آینده.
اجتهاد از نظر علامه
پیرامون اجتهاد نگاه علامه با نگاه حضرت امام رضوان الله تعالی علیه بسیار نزدیک است. یکی از مجموعه اندیشه هایی که از ایشان در رابطه با اجتهاد و اندیشههای اجتهادی و سیاسی حضرت امام برای ما باقی مانده کتاب الفقیه و الامة هست.
مهمترین عنصر در فرایند اجتهادعنصر زمان و مکان هست. عرف را در فهم متون بسیار اصیل میدانند.
دوم، مرجعیت قرآن را باید بپذیریم. قرآن باید به این جایگاه اصیل خودش برگردد و در کنار قرآن سنتی که ثابت شده و با قطعیت به اثبات رسیده است را مورد توجه قرار میدهند.
سوم، نگاه همهجانبه داشتن به دین است. میگویند ما وقتی میتوانیم یک اجتهاد درستی از دین انجام بدهیم که یک نگاه همهجانبه به انسان و قضایای انسان و همچنین نگاه همهجانبه به دین و ارزشهای دینی داشته باشیم.
ایشان در بحث مرجعیت یک اندیشه جدید را مطرح کرد و آن مرجعیت از حالت فردی به نهادی هست، المرجعیه الدینیه من الزاد الی الموسسه. ایشان معتقد بود که مسائل انسان ها انقدر زیاد هست که یک نفر شاید نتواند به همه مسائل انسان رسیدگی کند. بنابراین معتقد بود که مرجعیت به شکل یک نهاد و به صورت جمعی متکفل این امر مهم شود. این حرکت را ایشان شروع کرد اما نتوانست این ایده را به سرانجام برساند. شاید گذر زمان ما را هم کم کم به این سمت حرکت بدهد که از اجتهادات فردی برویم به سمت اجتهادهای جمعی.
مکتب عاشورا در اندیشه فضل الله
عاشورا و سید الشهدا(ع) جایگاه بسیار ویژه ای در اندیشه ایشان دارد. چند کتاب دررابطه با عاشورا دارند، یکی کتابی هست به اسم مِن وحی عاشورا که به اسم پیام های عاشورا ترجمه شده. کتاب دیگر حدیث عاشورا است که با همین عنوان ترجمه شده و کتاب کوچک دیگری به اسم نگاه اسلامی به عاشورا. ایشان عاشورا را به عنوان موتور محرکه و قلب جامعه تشیع میداند.
اما برای عزاداری سیدالشهدا علیه السلام دو جنبه خیلی مهم قائل است. یک بعد فکری و یک بعد عاطفی. در قضیه عاشورا این دو تا جنبه یعنی هم جنبه فکری و هم جنبه عاطفی جزء مکمل همدیگر است، نه میشود جنبه فکری رو از عاشورا جدا کرد و نه جنبه عاطفی. میگویند اگر به جنبه فکری بی توجه باشیم عاشورا از محتوای اساسی خودش خالی میشود و اگر جنبه عاطفی را از عاشورا جدا کنیم این حماسه و شور و نشاط و حضور که مردم دارند را ازش گرفته ایم.
ایشان اصالت را به جنبه فکری میدهند. مراسمات و سنت ها و عزاداری هایی که داریم خوبند ولی اهداف اصلی سیدالشهدا نباید فراموش بشود. اهداف سیدالشهدا اهداف غیر از دین و قرآن نیست، پس در عزاداریها ما آن جنبه دینی و اسلامی و قرآنی عزاداری نباید جدا شویم. این اصل است. اما عاطفه به عنوان چیزی که روش را در اختیار ما قرار دهد پویاست.
عزاداری ها باید به همین شیوه خودش حفظ شود. اما چند شرط دارد:
یکی تأکید ایشان بر حفظ عزاداری سنتی است. عزاداری سنتی ما به همین شکل که از پدران ما به ما ارث رسیده. ما دین را در قالب همین عزاداری ها و پای منبرها و حسینیه ها و سخنرانی ها گرفتیم. این مجالس را باید داشته باشیم، اما باید اینها را پالایش کنیم. سنتهای عزاداری در اقصا نقاط جهان به تبع جوامعی که در آنجا عزاداری صورت میگیرد دچار تغییر می شود و گاهی این تغییر با آن جنبه اساسی و عقلانی دین و جنبه جوهری عزاداری در تضاد است. وقتی که عزاداریها مردمی شد، همه مردم در این ها دخالت دارند و ممکن است چیزهایی وارد عزاداری بشود که به آن جوهره اصلی عزاداری که دین هست آسیب بزند.
پس یکی حفظ این عزاداری ها دوم پالایش و سومین نکته ای که مطرح میکنند متحول کردن عزاداری هاست. امروز با صد سال قبل و هزار سال قبل بسیار متفاوت است. امروز ما به یک ابزارها و روشهای دیگری برای انتقال مفاهیم نیاز داریم. میگویند الان هنرهایی مثل تئاتر، سینما،نقاشی، فیلمنامهنویسی و... وارد عرصه شده که باید هنرمندانه متفکرین و کسانیکه دغدغه دینی دارند در بخش عزاداری از اینها استفاده کنند. یعنی هم عزاداری به روش سنتی و منبر و سخنرانی باشد وهم از روشهای نوین در انتقال مفاهیم عاشورا استفاده شود.
در رابطه با شعائر حسینی، ایشان اصل شعائر را توقیفی میدانند و معتقدند که مردم نمیتوانند شعائر ایجاد بکنند. میگویند شعائر چیزی است که در قرآن یا سنت پیامبر و ائمه معصومین علیهم السلام آمده باشد. در صفحه 47و48 کتاب نگاه اسلامی به عاشورا همین مطلب را بیان میکنند.
قضایای پیرامون علامه
در رابطه با بسیاری از قضایای که پیرامون سید مطرح شده، باید گفت ایشان ذره ای از مواضع اعتقادی یا به عنوان یک مجتهد از هیچ موضع فقهی و دینی کوتاه نیامدند. حرکتی را که حضرت امام شروع کرد در ایران و شهید صدر در عراق با خیلی از برداشت های سنتی متفاوت است. بخاطر همین نگاه های نوگرایانه اینها بود که مخالفانشان در حوزه زیاد بود. کوزه ای که فرزند حضرت امام از آن آب خورده بودند را به دلیل اینکه امام فلسفه میگفت آب میکشیدند. عین همین مظلومیت را شهید صدر داشت، عین همین مظلومیت را شهید مطهری داشت و الان هم دارد. بنابراین اینکه سید فضل الله آماج حملات باشد این چیز غیرطبیعی نیست، تمام کسانی که در طول تاریخ انسان های برجسته بودند و حرکتی در تاریخ ایجاد کردند دچار این مظلومیتها بودند.
به طور کلی 3 دلیل برای حملاتی که علیه سید وجود داشت میتوان شمرد:
یکی دشمنی با حرکت اسلامی و خط امام خمینی و شهید صدر. این خط انقلابی که این بزرگان آغاز کردند قطعا دشمنانی داشت که سنگ اندازی میکردند.
دوم، نگرانی نسبت به شکلگیری یک مرجعیت آگاه و رشیده در جامعه شیعی بود. خیلیها همان روند قبلی را برای مرجعیت شیعه میخواستند و این که یک الگوی مثل امام و شهید صدر و سید فضل الله شکل بگیرد قطعاً برایشان ناگوار بود.
و سوم، دشمنی نسبت به انقلاب اسلامی. چراکه انقلاب اسلامی یک فضای ضد استکباری را در کل جهان ایجاد کرد و قطعاً این فضای جدید خوشایند خیلی ها نبود.
سوال: موضع و نظر ایشان درباره ظلامات الزهرا(س) چیست؟
ایشان عمیقاً به مظلومیت فاطمه زهرا سلام الله علیها و امیرالمومنین علیه السلام باور داشت و کتاب الزهرا القدوه را در همین مسیر نگاشت. فرمود مهمترین مظلومیتی که فاطمه زهرا و امیرالمومنین دارند اینستکه از آن جایگاه واقعی که توسط خداوند در این جایگاه قرار گرفته بودند دور شدند.
پیشینه این ماجرایی که راجع به ایشان میگویند و هست برای سال 1991 میلادی است، که تقطیعی از سخنرانی ایشان توسط یک پلیس درجه دار کویتی جدا شده و بصورت گسترده پخش میشود. حالا اینکه یک پلیس درجه دار در کویت چرا این کار را میکند جای تامل دارد. اینکه قبل و بعد سخنرانی معلوم نیست و با قصد و غرض فقط یک قسمت از سخنرانی ایشان تقطیع شده جای سوال و تامل دارد. در همان تقطیع هم ایشان مساله را بصورت سوالی مطرح میکنند و منکر نمیشوند. در واقع میتوان گفت ایشان حمله به خانه را نه تایید و نه رد میکنند و این در همین کتاب ایشان که با عنوان فاطمه زهرا علیها السلام ترجمه شده مشهود است.