در حال بارگذاری ...

فرمود: «فانما انتم اخوان فی دین الله ما فرق بینکم الا خبث السرائر وسوء الضمائر» برای اینکه بفهمید عامل اختلاف چیست، درون خود را بشکافید تا بیابید که بد طینتی عامل اختلاف است. مقام خواهی و سوء ضمیر عامل اختلاف است.

آیت الله جوادی آملی

مائیم و این استکبار جهانی از بیرون و این نفس سرکش از درون، چه راهی برای وحدت جامعه اسلامی داریم؟ موانع این راه چیست؟ اینها را شناسایی کنیم.

باید بدانیم که از کافر ممکن نیست کسی طرفی ببندد. از دنیا ممکن نیست، عامل وحدت برخیزد. اصول پیوند به دست کسی است که این دلها را آفرید. خدای سبحان به نبی اکرم (ص) فرمود: «لو أنفقت ما فی الأرض جمیعا ما ألفت بین قلوبهم ولکن الله ألف بینهم»( انفال – 63)تو اگر بخواهی همه ذخایر زمینی را توزیع کنی تا مردم را متحد کنی، تازه اول اختلاف آنهاست. خداست که «الف بین قلوبهم» هرگز ماده، آن توان راندارد که دلها را به هم مرتبط کند، چون اصلا با روح سازگار نیست. و اگر همه سلسله جبال البرز، برلیان شود و مسئولین نظام آن را بین مردم تقسیم کنند، این آغاز اختلاف است.

و هرگز ممکن نیست با وسائل مادی مردم را یکی کرد. امکانات و مسائل رفاهی و مانند آن، هرگز عامل وحدت نمی تواند باشد.

این مائیم و اندیشه ابدی ما، اگر به آن فطرت بها دادیم، به خیر بار می یابیم.

بد طینتی، عامل تفرقه

ممکن است به یک شخص ستم شود. اما باید بکوشد نظام آسیب نبیند. در نامه ای امیرالمؤمنین(ع) به ابوموسی فرمود: در بین امت نبی اکرم (ص) احدی مانند من داعیه وحدت نداشته و ندارد «لیس فی امته احد أحرص على جماعة امته منی فاعلم»( نهج البلاغه - نامه ۷۸ [ولیس رجل - فاعلم - احرص على جماعة امة محمد (ص) والفتها منی]) ابوموسی! ما از خیلی از حقوقمان گذشتیم، اما حرف را زدیم و استدلال را مطرح کردیم ولی اجازه ندادیم جامعه مسلمین ارباً اربا شود «فتقطعوا أمرهم بینهم زبراً کل حزب بما لدیهم فرحون»( مؤمنون - ۵۳ ) نگذاشتیم این چنین شود. سپس فرمود: «فانما انتم اخوان فی دین الله ما فرق بینکم الا خبث السرائر وسوء الضمائر» برای اینکه بفهمید عامل اختلاف چیست، درون خود را بشکافید تا بیابید که بد طینتی عامل اختلاف است. مقام خواهی و سوء ضمیر عامل اختلاف است. همانجا که شعله میجوشد «نار الله الموقدة التی تطلع على الافئده»( همزه -6)

شما با داشتن یک دین، یک کتاب، یک قبله، یک رهبر، یک بهشت و یک جهنم اگر اختلافی دارید تنها از بدی شماست؛ بدی است که شما را ارباً اربا کرده است.

خودتان را اصلاح کنید، نه به غرب سری بستائید و نه از شرق مددی بخواهید و نه به کشوری که باک ندارد 400 زائر را به خاک و خون بکشد، چشم طمع داشته باشید. ببینید دینتان چه می گوید. امام فرمود: «ما فرّق بینکم الا خبث السرائر وسوء الضمائر» اگر آدم خوبی باشید، یکی می شوید.

لزوم همراهی با جماعت

و آنگاه فرمود: «ایاکم والتلوّن فی دین الله، فان جماعة فیما تکرهون من الحق، خیر من فرقة فیما تحبون من الباطل»( نهج البلاغه - خطبه ۱۷۶)

البته دور هم جمع شدن، کار گروهی و دستجمعی کردن، مستلزم از خود کاستن است، اما این کار را بکنید، با هم بودن گرچه ناگوار است اما سود جمعی دارد. «فان جماعة فیما تکرهون من الحق خیر من فرقة فیا تحبون من الباطل والزموا السواد الأعظم»( خطبه ۱۲۷) سواد اعظم نه یعنی شهر بزرگ، نماز جمعه سواد اعظم است. تظاهرات سواد اعظم است و حضور در صحنه انتخابات سواد اعظم است، از امت که سواد اعظم است جدا نباش، برای اینکه دست خدا با امت اسلامی است «فان ید الله مع الجماعة، ایاکم والفرقة فان الشاذ من الناس للشیطان، کما أن الشاذ من الغنم للذئب»(همان)

همانطور که یک گوسفند وامانده از رمه برای یک دسته علف سبز، طعمه گرگ می شود، کسی هم که برای حفظ مقام خود از امت فاصله می گیرد، طعمه شیطان است.

بعد می فرماید: خیال خام اینکه با تکروی به خیری می رسید را از سرتان بیرون کنید. «فان الله سبحانه لم یعط أحدأ بفرقة خیر ممن مضى ولا ممن بقی»(خطبه 176)

حضرت نه بعنوان یک مورخ تا از تجارب تاریخی خبر دهد بلکه بعنوان ولی الله، مستحضر به سنت الهی، به ما خبر میدهد که نه تنها در گذشته کسی از اختلاف خیری ندید بلکه برای ابد کسی از اختلاف طرفی نمی بندد. «لم یعط احد» یعنی «لم یقدر» خدای سبحان تقدیرش چنین نیست که به امت مختلف، خیر برساند. این چنین نیست که اگر کسی در گذشته از تفرقه خیری ندید، در آینده از آن خیری ببیند.

اگر بخواهید به خیری برسید ولو خیر شخصی، چاره ای جز وحدت نیست.

عوامل وحدت بخش

نگوئید ما عوامل وحدت نداریم. عوامل وحدت فراوان است. عامل تفرقه بالعرض است، آنکه قیّم فرد و جامعه است، در درون ماست و آنچنان قیم است که بهیچ‌وجه نمی توان آن را منحرف کرد. نه اصلش تغییر پذیر است و نه می شود آن را کج کرد.

اگر فرمود کتاب آسمانی قیم است قبلش فرمود «لم یجعل له عوجاً »( کهف -۱) چیزی که اعوجاج ندارد و قائم محض است، می تواند قیم دیگران باشد. فطرت و کتاب آسمانی عوض ناشدنی و عامل وحدتند. هرجا دیدید اختلاف از فکر وعمل است بدانید جز خبث سریره و سوء نیت چیز دیگری نیست. همانطور که حضرت به صورت حصر فرمود: تنها و تنها عامل اختلاف بد اندیشی شماست. «ما فرّق بینکم الا خبث السرائر وسوء الضمائر».

اگر بنابراین است که ما مهمان یک عده پاکان الهی باشیم که این کشور را از گزند شرق و غرب نجات بخشیدند، چه اینکه مهمان این عزیزانیم. اگر صدها نفر مهمان حق شدند تا این نظام را حفظ کنند، چنین نیز کردند. و اگر هزاران نفر آسیب دیدند، مصدوم شدند، مجروح شدند، رنجها تحمل کردند تا این نظام را از شرق و غرب برهانند، چنین که کردند، ما در کنار سفره این عزیزان نشسته ایم و اگر خبث سریره و سوء ضمیر را برطرف کنیم، راه وحدت سهل است.

حل بعضی از نصوص قبل از انقلاب، مشکل بود. اما این انقلاب بسیاری از آیات و روایات. را هم تفسیر کرد. این که در بعضی از نصوص آمده است: اگر کسی راضی به فعل قومی باشد از همان قوم است و در ثواب او شریک است، حلش قبل از انقلاب دشوار بود. بعد از انقلاب بخوبی فهمیدیم اگر دو نفر همتای دانشگاهی یا حوزوی بودند و یکی به سمتی رسید و دیگری فرد عادی ماند اگر او به همه خدمات دوستش رضا داد، در همه ثوابهای او سهیم است و مشکلی در محدوده زیست اینها به بار نمی آید. اما اگر گفت: چرا من نه؟ و چرا او آری؟ این همان خبث سریره وسوء ضمیر است که آغاز اختلاف است. ولی اگر بگوید کاری که باید انجام شود چه بهتر که دوستم آن را انجام میدهد این شخص اگر ثوابش از آن مسئول بیشتر نباشد، یقین کمتر نیست. لذا حضرت فرمود: «من رضی بفعل قوم فهو منهم» چون کارشکنی ندارد داعیه ای هم در سر می پروراند.

اختلاف مقدس

و اگر چنانچه این راه از درون آغاز شود بسیاری از مسائل کلامی حل خواهد شد، بسیاری از اختلافات فقهی حل خواهد شد. یک سلسله اختلافات کلامی و فقهی بین هر گروهی هم هست. آنها که تفکر اشعری دارند بین آنها اختلاف فقهی است، آنانکه تفکر اعتزالی دارند بین آنها اختلاف است، آنها که تفکر عدلیه ای دارند بین آنها اختلاف است. همانطور که یک اختلاف بیرونی دارند، یک اختلاف درون مرزی هم دارند. این اختلافات زمینه برکت است. این اختلاف ها نظیر اختلاف کفتین میزان(دو کفه ترازو) است که هر دو برای برقراری قسط و عدل است. این اختلاف قبل العلم است که اختلاف مقدس و محمودی است.

و اگر وزن از موزون سنگین تر باشد یا بالعکس، دو کفه ترازو همیشه با هم اختلاف دارند، اینها هرگز با هم بالا نمی روند و هرگز با هم پائین نمی آیند و هدف هر دو هم حق است که وزن با موزون برابر شود آنگاه با هم بالا و پائین می روند.

این اختلاف قبل از برقراری قسط و عدل که مال دو کفه ترازو است، یک اختلاف مقدس است. خدای سبحان هم انسانها را با این اختلاف خلق کرده است. اینها باید باشند.

اما آن اختلاف های بعد العلم است که منشأ و سر چشمه ای جز هوی ندارد «وما اختلفوا فیه إلا الذین أوتوا العلم»[1] و «ما تفرقوا إلا من بعد ما جائهم العلم بغیا بینهم»( شوری – 14) آنگاه به ما فرمود: آیا میدانید این «بغی» به زیان کیست «انما بغیکم على أنفسکم» جانهایتان را به درد خواهد آورد.

امیدواریم ذات حضرت اله، آن توفیق را به ما مرحمت کند که دارای فطرت صالح و دین سالم باشیم که این سلامت فطرت و سلامت دین، وحدت همه جانبه ما را تأمین می کند.

والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته

منبع: کتاب «سخنرانیها و مقالات دومین کنفرانس وحدت اسلامی-1367»، صص38-43

 

[1] آیه به این صورت است:

آل عمران – ۱۹: «و ما اختلف الذین أوتوا الکتاب الا من بعد ما جاءهم العلم بغیا بینهم»

بقره - ۲۱۳: «وما اختلف فیه الا الذین اوتوه من بعد ما جائتهم البینات بغیا بینهم»

جاثیه - ۱۷: «فما اختلفوا الا من بعد ما جاءهم العلم بغیا بینهم».




نظرات کاربران