در اینجا سوال پیش میآید؛ آیا این اختلاف که بر اساس آن خداوند انسانها را خلق کرده، نعمت است یا نقمت؟ جواب این است که ممکن است نعمت باشد و ممکن است بلا و نقمت باشد.
آیت الله سیدکمال حیدری
وجود تکوینی اختلاف بین انسانها در قرآن
قران کریم بدون شک ثابت می کند که بین انسان ها اختلاف وجود دارد و این ادعا از این قسمت آیه 118 سوره یوسف که می فرماید (و لا یزالون مختلفین) استفاده می شود. بله یک سوال اینجا پیش میآید و آن اینکه آیا (لایزالون مختلفین) اشاره به این است که ما خودمان انسانها را مختلف خلق کردیم؟ کما اینکه از آیه بعد هم استفاده میشود، در آنجا که میفرماید(و لذلک خلقهم)، یعنی ما آنها را شعوب و قبایل مختلف خلق کردیم، یعنی اساسا ما خلقت آنها را گوناگون قرار دادیم. آیا اینگونه است یا خیر؟
بعضی از عزیزان در پاسخ به این نظر گفته اند دلیلی بر این نداریم که (لذلک خلقهم) به (لایزالون) مرتبط باشد. بله آیه اقرار می کند و خبر میدهد که انسانها دائماً دارای اختلاف هستند، و حتی اگر بقیه فقرات را در نظر نگیریم. و اصلاً اگر فرض کنیم (لذلک خلقهم) متعلق است به (الا من رحم ربک) یعنی به خاطر رحمت، آنها را مختلف خلق کردیم؛ باز هم خدشه ای در این معنی که خلقت انسانها اساسا مختلف است، ایجاد نمیشود. اما می گوییم صدر آیه مبارکه چه می گوید؟ میفرماید(وَلَوْ شَاءَ رَبُّکَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَةً ۖ وَلَا یَزَالُونَ مُخْتَلِفِینَ) بنابراین خبر می دهد که اختلاف همیشه قائم است.
آیه دیگری هم این معنا را بیان می کند؛ آیه ۲۱۳ سوره بقره میفرماید (کَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ) بنابراین آیه وقتی انبیا میآیند چه چیزی حاصل میشود؟ حالا چه اختلاف به حق باشد و چه به باطل، بعثت انبیا لازمه اش اختلاف بین بشر است. آیه می گوید(لیحکم بین الناس فیما اختلفوا) بنابراین اختلاف سنت الهی هست یا نه؟! بله سنت الهی است.
همچنین آیه 13 سوره حجرات به همین مساله اشاره دارد: (یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثَىٰ وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا ۚ إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ) ای مردم ما شما را مختلف خلق کردیم، ما شما را به صورت ملت ها و قبیله های گوناگون قرار دادیم...
حالا در اینجا سوال پیش میآید؛ آیا این اختلاف که بر اساس آن خداوند انسانها را خلق کرده، نعمت است یا نقمت؟ جواب این است که ممکن است نعمت باشد و ممکن است بلا و نقمت باشد. اما چه زمانی نعمت و چه زمانی تبدیل به بلا می شود؟ اگر این اختلاف باعث عروج و کمال انسانی شود نعمت است و اگر این اختلاف باعث کشتار یکدیگر و تکفیر یکدیگر و شتم یکدیگر شود بلا می باشد. البته این بلایی که از اختلاف بوجود میآید به دست انسان ها است و به قرآن و دین ارتباط ندارد. زیرا قرآن میگوید اختلاف شما (لتعارفوا) است، برای اینست که بنشینید با هم تعامل و تعارف کنید تا به کمال برسید. از خلال این تعارف علم و معرفت شما افزایش یابد و به کمال نزدیک شوید، نه اینکه اختلاف را وسیله ای برای تکفیر و تقاتل هم قرار دهید.
ایجاد اختلاف بین اصحاب، توسط ائمه علیهم السلام
هنگامی که به بعد روایی این مسئله توجه کنیم، در بعضی از نصوص اهل بیت علیهم السلام می یابیم که فرمودند (نحن اوقعنا الخلاف بینکم) یعنی ما خودمان اختلاف را بین شما ایجاد میکنیم. برخی این روایت را قرائت سیاسی می کنند و میگویند این ایجاد اختلاف به خاطر حفظ شیعه بوده است! مثلاً صاحب حدائق این گونه تفسیر می کند. ولی به نظر ما دلیلی بر اینکه فقط این قرائت از روایت استفاده شود ولا غیر نیست. بله ممکن است بعد سیاسی هم مدنظر بوده باشد، اما تنها محصور به بعد سیاسی نیست.
حالا به برخی از این نوع روایات اشاره میکنیم:
در کافی جلد اول صفحه ۱۶۴ روایتی داریم که صحیح اعلائی هم هست، زیرا علامه بهبودی در جلد اول صحیح کافی صفحه ۱۰ میگوید این روایت صحیح است؛ راوی می گوید از ابی جعفر درباره مسئله ای پرسیدم و جواب مرا داد، سپس کس دیگری آمد و از همان مسئله سوال پرسید (توجه داشته باشید که هر دونفر شیعه بوده اند، نه اینکه یکی شیعه و دیگری سنی و مخالف باشد) اما امام برخلاف آنچه جواب من را داده بود جواب او را داد، سپس شخص سومی آمد و از همان مسئلهای که من و نفر دوم سوال پرسیده بودند پرسید و جوابی دادند غیر از جوابی که به من و شخص دوم داده بودند. هنگامی که آن دو شخص رفتند عرض کردم یابن رسول الله آن دو مرد اهل عراق و شیعه شما بودند، (نه اینکه یکی موافق و دیگری مخالف باشد تا بگویم که شما بر اساس تقیه دو جواب مختلف به هرکدام دادید) امام فرمودند ای زراره اینگونه برای ما بهتر است...
قرائت اخباری و صاحب حدائق می گوید این حدیث فقط بعد سیاسی دارد. ولی ما میگوییم نه اینگونه نیست و منحصر به بعد سیاسی نیست، بلکه بعد دیگری هم دارد و آن این است که مراتب شیعیان یکی نیستند و وقتی مراتب مختلف شد چاره ای نیست که با هر کس به اندازه عقلش صحبت کنیم؛ (اُمرنا ان نکلم الناس علی قدر عقولهم). این مساله خیلی طبیعی و عرفی هم هست. الان اگر فرزند 7-8 سالهتان از شما بپرسد خدا چیست چه جواب میدهید؟ به او میگویید واحد لا کالعدد؟! خب اینگونه که به او نمیگویید، میگویید خدا همان کسی است که این دوچرخه رو بهت داد، یا وقتیکه من مریض بودم چند روز قبل، خدا خوبم کرد. شیعیان هم دارای مراتب بودند و طبیعی بود که امام پاسخهای یکسان به آنها ندهد.
روایت دوم هم در کافی است و این روایت هم صحیح السند می باشد؛ ...عن ابی عبدالله، قال: پرسیدم مردی است از شیعیان شما که دو تن از هم مذهبان اش، نسبت به مطلبی، دو روایت مختلف از شما برایش نقل می کنند: یکی امرش می کند و دیگری نهی اش می کند، او چه کند؟ (امام نفرمودند یکی از آنها حق و دیگری باطل است). امام فرمود: تأخیرش اندازد، تا آن که قائل خبر را ملاقات کند و تا آن هنگام مختار است. و در روایت دیگر؛ به هر کدام که عمل کند مختار است. عجیب است! بنده میگویم، یابن رسول الله بنا بر مصالح و مفاسد واقعیه معقول نیست که امر به چیزی موافق واقع باشد و نهیش هم موافق واقع باشد! میفرمایند، خیر اینگونه نیست. هرچیزی به حسب خودش است و هرکس بر اساس آنچه دلیل بر آن یافته عمل کند. تخییر...
روایت سوم در علل الشرایع شیخ صدوق جلد ۲ صفحه ۹۸ باب ۱۳۱ آمده است. از امام رضا علیه السلام می فرماید: اختلاف اصحابم برای شما رحمت است. این حدیث غیر از حدیثی است که می فرماید: اختلاف امتم رحمت است. این روایت در کتب اهل سنت آمده، اما در مصادر ما اختلاف اصحابم برای شما رحمت است آمده است. چه کسی گفته اختلاف بد است؟ مگر اینکه اختلاف را به نقمت و تکفیر و کشتاریکدیگر تبدیل کنیم.
البته همانطور که گفتیم موقف اخباری همه این روایت ها را بر تقیه حمل میکند. البته بنده همانطور که گفتم، تقیه را نفی نمی کنم، اما اینکه همه این روایات حمل بر تقیه شود را نمیپذیرم. کتاب حدائق الناضره در مقدمه اولی از مقدمات آمده: از اختلاف اصحاب ما در وقت های مختلف سوال شد، فرمود من این اختلافات را ایجاد کرده ام... اینجا صاحب حدایق این روایات را به خاطر تقیه دانسته و هر عامل دیگری را رد می کند.
برگرفته از دروس معظم له با عنوان «مطارحات فی تجدید الفکر الدینی» جلسه چهارم