تمام روایاتی که داریم که ولایت امیرالمومنین ملاک ایمان و کفر است و کسی که قائل به این نباشد، کافر است، دقیقا در زمره همان روایاتی است که میگوید شارب خمر کافر است. این کفر همان کفر کلامی است.
حجت الاسلام ربیعی فر
کفر اهل سنت
در زمینه ادله مخالفان وحدت، اولین دلیلشان کفر اهل سنت است. آقایان معتقدند که اهل سنت کافرند. اصل بر این است که اینها کافرند، خارج از اسلاماند اما اینکه میگوییم طهارت دارند به خاطر این است که شما شیعیان با اینها در داد و ستد هستید، به مشکلات نیفتید. فقط به خاطر اینکه شیعیان به عسر و حرج نیافتند، گفتیم اینها طاهر باشند والا اینها کافرند. این ادعای اینهاست و برایش دلیل میآورند.
ادلهای که صاحب حدائق در این زمینه میآورد، روایات متعددی است. من بعضی از این روایات معروف که ایشان به آن استناد کرده را میآورم.[1]
روایت داریم در کافی از امام محمدباقر(ع): «إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ نَصَبَ عَلِیّاً ع عَلَماً بَیْنَهُ وَ بَیْنَ خَلْقِهِ فَمَنْ عَرَفَهُ کَانَ مُؤْمِناً وَ مَنْ أَنْکَرَهُ کَانَ کَافِراً وَ مَنْ جَهِلَهُ کَانَ ضَالًّا»
یا اهل سنت ضالّاند، اگر «جهله» باشند که مرحوم صاحب حدائق میگوید، دیگر جهلی نمانده و شیعه صدایش به همه جا رسیده است، کدام جهل. پس جهلی نیست. میماند یک گزینه: «کافرا» کافر هستند. روایات متعدد با همین مضمون داریم. باز روایت دیگر داریم از موسی بن جعفر(ع)، که امیرالمؤمنین(ع)، دری از درهای بهشت است. هرکس از این وارد شود مؤمن است هرکس خارج شود، کافر است و کسی که وارد نشود و خارج هم نگردد، در طبقه ایست که خدا هرکار بخواهد با اینها میکند. یعنی مؤمن نیست.
جالب اینجاست که مرحوم صاحب حدائق در ادلهای که میآورند برای اثبات کفر اهل سنت، بعضی از روایات را میآورند که همین روایات علیه خودشان هم قابل استفاده است. من به آن اشاره خواهم کرد.
در سوره حمد داریم: «صِراطَ الَّذینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّینَ» اینجا سه قسماند انسانها: انعمت علیهم، کسانی که مشمول نعمت الهی میشوند، کسانیکه مشمول غضب الهی میشوند و کسانیکه گمراهند.
ذیل این آیات روایت امام صادق(ع) را آورده(صاحب حدائق) که مراد از ضالین کسانیاند که شک دارند و امام را نمیشناسند. مغضوب علیهم هم طبعا معلوم میشود.
روایات دیگر به همین مضمون خیلی میآورد، صاحب حدائق روایتی نقل میکند از امام باقر(ع) که حضرت امیرالمومنین(ع) شاخص میان خدا و خلقش هست و کسی که این شاخص را رد بکند یا انکار بکند، کافر است و کسی که در این شاخص شک داشته باشد، مشرک است. در روایت دیگر دارد که پیامبر به حذیفة بن یمان فرمودند: که ای حذیفة حجت خدا بر تو بعد از من علی ابن ابی طالب است. کفر به او کفر به خداست. شرک نسبت به او شرک به خداست. یعنی کسی شریک با امیرالمؤمنین باشد در بحث ولایت که اهل سنت یک عده شان شریک قائلند، او مشرک است. کسی هم که شک و الحاد نسبت به امیرالمؤمنین داشته باشد، شک و الحاد نسبت به خدای متعال دارد. این روایات را میآورد صاحب حدائق و بعد نوشتند که: بنگر که این خبر صراحت دارد در اینکه امامت، جاری مجرای توحید و نبوت است. یعنی حکم کافر به ولایت، همان حکم کافر به توحید و نبوت است. پس تمام این امور میشوند جزء اصول دین.
پاسخ به ادلهی کفر اهل سنت
امام خمینی(ره) در کتاب الطهارة،[2] با آوردن نام صاحب حدائق، نظرات ایشان را در این خصوص مورد نقد و رد قرار میدهد و نظریه صاحب حدائق را به طور مفصل رد میکند در این زمینه. این نص امام است: «لکن بعضی از کسانیکه راهشان به واسطه برخی از ظواهر کتاب و کلمات علما مختل شده است، به دلیل غور نکردن در مفهوم اصلی این ظاهر دچار اشتباه شدهاند و به نجاست و کفر اهل سنت حکم کردهاند و در نسبت دادن زشتیها به محقق قائل به طهارت اهل سنت، سخنانی را گفته اند که شایسته دو طرف نبوده است».
امام خمینی(ره) در مورد بحث کفر اهل سنت، میگویند منظور از کافر چیست. عام و خاص دارد کفر. در بخش نجاست کفار هم برخی از به ظاهر مسلمانان(مانند خوارج) را ملحق به کفار میدانیم. در صورتی که اگر مطلق مخالفان کافر بودند و نجس شمرده میشدند، دیگر جایی برای الحاق خوارج به کفار نبود. وقتی کسی جزء خوارج است یعنی کافر است، نیازی نیست آن را ملحق به کفار بکنیم. بعد ایشان در زمینه استفاده از کلام علما(که فلان عالم اینها را کافر میداند) نوشتند که: «بله، جمعی از علما به کفر ایشان تصریح کردهاند». یکی از آنان محقق است که در بیان اوصاف مستحقات زکات گفته است: زکات به غیر امامی داده نمیشود اگرچه متصف به اسلام باشد. منظور ما هم تمام مخالفان است چه خوارج و مجسمه و... تا اینکه نوشته است ایمان، تصدیق نبی در تمام اموری است که نبی ارائه کرده است و کفر، انکار آن است. پس هرکس که مومن نباشد، کافر است. اما با این حال شاهد هستیم که خود ایشان(محقق) در کتاب الطهارة خودش به طهارت اهل سنت تصریح کرده است. تمام این علمائی که از ایشان نقل قول میکنند که قائل به کفر اهل سنت اند، از جایی از کتابهایشان استناد میکنند که او بحث کلامی میکند(کفر کلامی). اما همه این علما اگر به کتاب الطهاره آنها نگاه کنید، هیچکدامشان در کتاب الطهاره قائل به کفر اهل سنت نیستند. همه شان قائل به اسلام اهل سنت هستند. پس اسلام اهل سنت اثبات شد. اجماع علمای شیعه بر اسلام اهل سنت است. بالاخره اینها مسلمانند.
امام خیلی سخنانشان مفصل است در بحث کفر(رد روایات صاحب حدائق). امام میفرماید که اینهمه روایت داریم که شارب خمر کافر است، کسی که فلان گناه را بکند، کافر است. کسی که یک نماز نخواند کافر است. پس شما طبق این مبنا باید بیایی و همه اینها را از دین خارج کنی و بکشی. نجس اند! زنش بر او حرام میشود! در صورتی که اینگونه نیست. پس معلوم میشود که این کفر فرقی دارد با آن کفر اصلی و آن کفرِ الحادِ مخرجِ من الملة. و تمام روایاتی که داریم که ولایت امیرالمومنین ملاک ایمان و کفر است و کسی که قائل به این نباشد، کافر است، دقیقا در زمره همان روایاتی است که میگوید شارب خمر کافر است. این کفر همان کفر کلامی است. یعنی کافر به بحث ولایت است. در این بحثی نداریم، قبول. ولی واقعا در سیره اهل بیت نگاه کنیم، آیا خود اهل بیت، این نسبت کفر به اهل سنت به دلیل رد ولایت را به این شکل قائل بودند؟ آیا تصریح به آن میکردند؟!
[1]. برای مطالعه روایات دال بر کفر اهلسنت به دلیل رد ولایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) ر.ک: یوسف بن احمد بحرانی، الانوار الحیریه و الاقمار البدریه الأحمدیه، ص 134-136.
[2]. جهت مطالعه ر.ک: روح الله موسوی خمینی، کتاب الطهاره، ج3، ص 428.