در حال بارگذاری ...

از محرم تا اربعین عروسی نمی گرفتیم. عروسی هم اگر دعوت می شدیم نمی رفتیم. لباس نو تن نمی کردیم. خانه عوض نمی کردیم. سفر تفریحی نمی رفتیم. هر کاری که نشانه شادی بود نمی کردیم.

گفتگو با مولوی محمد طاهر قدوسی-امام جمعه روستای دهک سراوان در سفر زیارتی اربعین

محل گفت وگو: نجف

ما حنفی ها عاشق امام حسینیم، من در کوچکی هایم خوابی را دیدم که فکر می کنم خواب امام حسین بود، تصویرهای مهمی از آن خواب توی ذهنم هست؛ انگار یک دسته گلی دادند به من. حالا دیگر در بیداری با امام حسین ارتباط دارم. با ایشان حرف می زنم. وقتی هم دلتنگم صدایش می زنم و به ایشان سلام میکنم. وقتی مشکل دارم، مشکلم را به ایشان می گویم و بعد یا مشکل حل می شود و یا تحملش برایم راحت تر می شود. ما از قدیم ها برای امام حسین ادب خاصی قائل بودیم. از محرم تا اربعین عروسی نمی گرفتیم. عروسی هم اگر دعوت می شدیم نمی رفتیم. لباس نو تن نمی کردیم. خانه عوض نمی کردیم. سفر تفریحی نمی رفتیم. هر کاری که نشانه شادی بود نمی کردیم. حالا البته این جور آداب کمرنگ تر شده و... مردم فکر می کنند این ها شرک است. ما هم امکاناتمان برای تبلیغ زیاد نیست. برای رفتن به روستاهای مختلف حتی وسیله نقلیه هم نداریم؛ وگرنه می رفتیم و برایشان درباره عقائد و آدابمان حرف می زدیم، اینکه مبنای عقاید و آداب ما ادب و احترام به اولیای خدا است.

حالا یکی از بهترین بسترهای تبلیغی ما مراسم های عاشوراست. جوان ها را جمع می کنیم، برای امام حسین ختم قران می گیریم. سینه زنی نداریم، ولی روضه داریم. از مصیبت های امام برای مردم تعریف می کنیم و تشویق شان می کنیم گریه کنند. توی منابع قدیمی مان درباره گریه برای امام حسین مطالب فراوان هست. گفته اند حتی اگر گریه تان نمی گیرد توی چشمتان سرمه بکشید تا به واسطه آن اشکتان جاری شود. ما همین حرف ها را هم برای مردم می گوییم. اصلا برخی از علمای ما مقتل نوشته اند، یا ترجمه کرده اند. مثل مقتل آل رسول یا مقتل حسین خوارزمی که غلامحسین بنافی ترجمه اش کرد. قبل ترها بعد از روضه خوانی مان هرکس یک چیزی هم از خانه اش می آورد تا دور همدیگرو سر یک سفره بخوریم. کسی نان می آورد و کسی دیگر هم برنج یا شکر...

حالا هم به این نتیجه رسیده ایم بهترین کار همین است که مردم روستاهای مان را دعوت کنیم بیایند زیارت اربعین. این بهترین تبلیغ برای دعوت مردم به راه امام حسین است.

منبع: کتاب پادشاهان پیاده، صص216-217




نظرات کاربران