گفت میخواهم برای افراد دیگر تابوی نماز خواندن پشت سر یک سنی بشکند. ما عملا باید برادر و متحد باشیم...
صلاح الدین عباسی-دوست دوران دانشجویی شهید باکری
سالهای 56و57, یعنی 40سال پیش که در ارومیه دانشجو بودم با مهدی(باکری) آشنا و دوست شدم. خیلی صمیمی بودیم. هر وقت که نماز میخواندیم با اصرار مرا امام جماعت میکرد. یکبار که در دو نفری به ایشان گفتم دلیل این همه اصرارت چیست؟ گفت میخواهم برای افراد دیگر تابوی نماز خواندن پشت سر یک سنی بشکند. ما عملا باید برادر و متحد باشیم. با پیروزی انقلاب او شهردار ارومیه شد و ... و من هم دنبال ادامه تحصیلم رفتم. نمونه اخلاق بود و دیدگاهش در مورد انقلاب و شیعه و سنی و کردها منحصر به فرد و عالی بود. خداوند قرین رحمتش فرماید که در راه دفاع از انقلاب و ایران و عقیده اش، ماندن پر برکتش را فدا کرد...