در حال بارگذاری ...

هدف اسلام، پیامبر و پیشوایان اسلام به ویژه امامان اهل بیت، پاسداری از یگانگی و هم بستگی جامعه اسلامی به رغم چند مذهبی بودن آن است، زیرا این پیشوایان دوست ندارند و نمی خواهند که امت اسلامی به امت های بی شمار تقسیم شوند...

شیخ حسین احمد الخشن

اگر پیامبر به تشکیل جامعه چند دینی فراخواند، امامان اهل بیت موبه مو همانند او به هم زیستی با دیگران، به ویژه با مسلمانان، فرا می خوانند. اینک به سفارش ها و آموزه های آنان به شیعیان خود بنگرید که به هم جوشی در جامعه اسلامی و پیوند با دیگران دستور می دهند که باید از طریق؛ حضور در گردهمایی های مسلمانان، شرکت در تشییع جنازه ها، عیادت بیماران و ادای حقوق آنان انجام گیرد.(ر.ک: کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۲، ص ۶۳۶ / الاستبصار، ج ۳، ص ۱۲) در روایت صحیح، از یکی از امامان پرسیدند: با مردمان و هم نشینانی که با ما هم عقیده نیستند، چگونه رفتار کنیم؟ امام در پاسخ فرمود:

«به پیشوایان خود که از ایشان پیروی می کنید، بنگرید و آن گونه که آنان رفتار می کنند، شما هم رفتار کنید. سوگند به خدا، آنان از بیماران این مردمان عیادت می کنند و بر جنازه هایشان حاضر می شوند و به نفع و یا زیان آنان گواهی می دهند و امانت را به ایشان باز می گردانند».(همان، ص ۶۳۶)

چنانچه این روایت ها را به اصل «برادری اسلامی» و اصل «حمل رفتار دیگری بر احتمال بهتر و عمل به ظاهر» عطف کنیم، این نتیجه به دست می آید که هدف اسلام، پیامبر و پیشوایان اسلام به ویژه امامان اهل بیت، پاسداری از یگانگی و هم بستگی جامعه اسلامی به رغم چند مذهبی بودن آن است؛ زیرا این پیشوایان دوست ندارند و نمی خواهند که امت اسلامی به امت های بی شمار تقسیم شوند تا سنیان را شهری باشد و شیعیان را شهری، سنیان را بازاری باشد و شیعیان را بازاری، سنیان مسجدی داشته باشند و شیعیان مسجدی، بلکه مسجد و بازار و شهر باید برای همه مسلمانان باشد.

قانون بازار مسلمانان

قانون فقهی مهمی که فقیهان آن را بنیاد نهاده اند، در همین سیاق قابل درج است و از آن به نام «قاعده بازار» یاد می شود و معنایش آن است که هر آن چه از بازار مسلمانان دریافت شود، از قبیل گوشت یا پوست - به رغم اختلاف مذهب آنان - حلال، پاک و مباح است و به همین دلیل، خوردن، پوشیدن و نماز گزاردن در آن روا می باشد و نیازی نیست که درباره چگونگی سر بریدن یا منشأ یا امثال آن پرسیده شود.

در روایت آمده است که راوی می گوید: از امام ابو الحسن(ع) درباره پوست چرم و پوستین که شخص آن را از یکی از بازارهای مسلمانان می خرد، پرسیدم: آیا در صورتی که فروشنده، مسلمانی غیر شیعی باشد، درباره پاک شدن این پوست ها باید پرسید یا نه؟

امام فرمود: «هرگاه دیدید مشرکان آن را می فروشند، درباره اش بپرسید و هرگاه مسلمانان را دیدید که در آن نماز می گزارند، درباره اش مپرسید.»( طوسی، ابو جعفر محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج ۲، ص ۳۷۹)

در حدیث صحیح دیگر، از امام باقر درباره گوشت های خریداری شده از  بازارها پرسیدند که معلوم نیست قصاب ها با آن چه می کنند؟ امام فرمود: «هرگاه در بازار مسلمانان باشد، از آن بخورید و درباره اش مپرسید.»( همان، ج ۲، ص ۷۲)

در روایت سومی، پس از آن که امام از پرسیدن نهی کردند، فرمود: «امام ابوجعفر(ع) می فرمود: خوارج بر اثر ناآگاهی شان بر خود سخت گرفتند، در صورتی که دین، گسترده تر از آن است».( همان، ج ۲، ص ۳۶۸)

این روایت ها، مفاهیم فقهی روشن و مستقیم دارد، یعنی حلال و مباح بودن و حتی پاک بودن آن چه از بازار مسلمانان گرفته می شود، اگر چه این مسلمانان به امامت اهل بیت باور نداشته باشند، زیرا واژه «بازار» در این روایت ها بازار عموم مسلمانان را در بر می گیرد. البته، اگر نگوییم که تنها به بازار اهل سنت اختصاص دارد، زیرا در آن دوران برای اهل تشیع بازاری وجود نداشته است.(امام خمینی، روح الله، الطهارة، ج ۳، ص ۳۱۸)

نیز این روایت ها مفهوم دیگری دارد که با اتحاد اسلامی پیوند می یابد، زیرا از آنها چنین به دست می آید که جامعه اسلامی باید به صورت پیوسته و منسجم باقی بماند و چندگانگی مذهبی، آن را از هم نپاشد.

تنها امامان اهل بیت بر قاعده بازار تأکید نکرده اند، بلکه سایر فقیهان مسلمان نیز این قاعده را پذیرفته اند. از نافع نقل شده که گفت: از ابن عمر درباره پنیری پرسیدند که مجوس آن را می سازند؟ او گفت: «آن چه را در بازار مسلمانان بیابم، آن را می خرم و درباره اش نمی پرسم». نظیر این روایت از زهری نیز نقل شده است.(صنعانی، ابوبکر عبدالرزاق، المصنف، ج ۴، ص ۵۳۹)

ابن حزم اجماع تمامی امت را از دورانی به دورانی نقل کرده است که هر کس در دوران پیامبر و در حضور آن حضرت در مدینه می خواست از خوراکی ها یا پوشیدنی ها چیزی بخرد یا با کسی ازدواج کند یا بر مرکبی سوار شود یا کسی را استخدام کند یا مالک چیزی گردد، به بازار مسلمانان می رفت و یا اگر مسلمانی را می دید که چیزی را می فروشد، آن را از وی می خرید. بنابراین، وی مادام که از حرمت آن چیز آگاهی نداشت یا حرمت آن بر حلیت آن چیرگی نداشت، می توانست آن را بخرد. تردیدی وجود ندارد که در بازار اموال غصبی، دزدی و بناحق گرفته وجود دارد. تمامی آنچه گفته شد، در زمان پیامبر و دوران پس از او وجود داشت، لیکن آن حضرت از هیچ کدام جلوگیری نکرد.(آمدی، علی بن محمد، الاحکام فی اصول الاحکام، ج ۶، ص ۷۴۹)

منبع: کتاب «اسلام و خشونت» صص 114-116




نظرات کاربران