مسئله فلسطین دیگر از مرز اعتراض و گفتگو گذشته و به مرز کار و فعالیت رسیده است. هر انسانی که در رگهای بدنش خون پاک، زنده و آگاه وجود داشته باشد، حتما همین شرف و پاکی خون او، آواز خواهد داد که چه نشستهای؟ برخیز!
انگیزه تالیف کتاب «اصل الشیعه و اصولها»
اگر مرحوم کاشف الغطاء تنها کتاب اصل الشیعه و اصولها را داشت برای عظمت مقامش کافی بود. این کتاب، تألیفی مختصر و بسیار مفید است که بارها در کشورهای اهل تسنن به چاپ رسیده است. اصل الشیعه واصولها از زیباترین نوشتههای کاشف الغطاست. کاشف الغطاء درباره انگیزه نگارش این کتاب مینویسد: «دو سال پیش، یکی از جوانان پرشور که با هیئتی علمی از سوی دولت عراق، برای تحصیل در «دار العلوم العلیا» به مصر رفته بود، در نامهای طولانی به من نوشت... من با برخی از دانشمندان دانشگاه الازهر رفت و آمد دارم. گاه و بیگاه از نظام آموزشی و دانشمندان حوزه علمیه نجف سخن به میان میآید. استادان الازهر از اندیشمندان حوزه علمیه نجف به بزرگی یاد میکنند، ولی میگویند: متأسفانه شیعه هستند. من از این سخنان آنها شگفت زده شدم. به آنها گفتم: مگر شیعه بودن گناه است؟! مگر شیعیان مسلمان نیستند؟! برخی از آنها در پاسخ گفتند: شیعیان مسلمان نیستند و ... من جوانی هستم که از پیدایش شاخههای گوناگون مذهبها در اسلام آگاهی ندارم. اکنون از سخنان دانشمندان بزرگ اهل تسنن به تردید افتاده ام که آیا شیعه فرقهای از اسلام است؟ اگر مرا از این سرگردانی نجات ندهید مسئولیت لغزش و گمراهی من بر عهده شماست. من به وسیله نامه درباره تاریخ شیعه و پاسخ به تهمتهای آنان، او را راهنمایی کردم، ولی در شگفت بودم که چگونه برخی از دانشمندان بزرگ اهل سنت، این گونه سخن میگویند! تا این که کتاب فجر الاسلام نوشته احمد امین، نویسنده بزرگ مصری به دستم رسید. مغزم از دروغهای شاخدار این کتاب سوت کشید. احمد امین، سال پیش (۱۳۴۹ قمری) همراه شماری از استادان، دانشجویان و دانشمندان مصر به نجف، شهر دانش، آمد و به زیارت دروازه شهر دانش توفیق یافت. او در نجف همراه دوستانش در یکی از شبهای ماه مبارک رمضان به دیدن من آمد. من او را به نرمی سرزنش کردم که چرا چنین دروغهایی را به شیعه نسبت داده است! آخرین عذر احمد امین این بود که آگاهی کافی درباره شیعه نداشتم. من گفتم: این بهانه پذیرفتنی نیست. نویسنده باید در موضوعی که میخواهد بنویسد، خوب بررسی کند. چرا کتاب خانههای نجف، از جمله کتاب خانه خصوصی خودم که پنج هزار جلد کتاب دارد که بیشتر نویسندگان آنها از اهل سنت هستند، ولی در کتاب خانههای قاهره کتابهایی که نویسندگان آنها شیعهاند، بسیار کم پیدا میشود؟! چند ماه پیش، یکی از جوانان پاک شیعه بغداد، در نامهای به من نوشت سفری به استان «دلیم» همسایه استان بغداد داشتم، بیشتر مردم آنجا سنی هستند. من با مردم نشست و برخاست داشتم. آنها از سخنان و ادب من بسیار خوشحال بودند، اما هنگامی که فهمیدند من شیعه هستم، گفتند: ما گمان نمیکردیم شیعیان با ادب باشند، چه رسد به دانش و دین آنها! ما آنها را یک مشت وحشیان بیابان میپنداشتیم! مدتی بعد به سوریه و مصر رفتم. شگفت آور بود، مسلمانان سنی مصر نیز همان سخنان مردم «دلیم» را گفتند. آیا موقع آن نرسیده است که به دفاع از شیعه بپردازید؟ روزنامههای مصر، سوریه و... مقالههای مسمومی درباره شیعه مینویسند. دیگر تاب نیاوردم و سکوت نکردم. نه از این نظر که ستمی بر شیعه شده باشد و من بخواهم در برابر سیل تهمتها از آن دفاع کنم، بلکه از این نظر که پردههای نادانی را از برابر چشم مسلمانان کنار بزنم تا افراد با انصاف در داوری درباره شیعه راه عدالت پیش بگیرند و عذر و بهانهای هم برای آن دسته از دانشمندان که یاوههایی بر زیان شیعه میگویند و مینویسند، باقی نماند که بگویند دانشمندان شیعه، مذهب خود را معرفی نکردند. (این جمله را احمد امین در دیدار با کاشف الغطاء گفت) و از همه مهم تر امید میرود در سایه این کتاب پیوندهایی در میان مسلمانان استوار گردد و دشمنی از میان آنها برچیده شود. شاید پس از نوشتن این کتاب، نویسنده کتاب فجر الاسلام دگر بار ننویسد «تشیع پناهگاه دشمنان اسلام بوده و هست. تشیع پناهگاه افرادی است که میخواهند اندیشههای پدران یهودی، نصرانی و زردشتی خود را وارد اسلام کنند.»( محمد حسین کاشف الغطا، این است آیین ما، ترجمه آیت الله ناصر مکارم شیرازی، ص ۸۱ – ۸۳)
کنفرانس اسلامی پاکستان
جمعیت اخوت اسلامی کراچی دومین گردهمایی جهان اسلام را در سال1371 قمری (۱۳۳۰ شمسی)، در کراچی برگزار کرد. آیت الله کاشف الغطاء به این همایش بزرگ دعوت شد. اینک بخشی از سخنان وی در این گردهمایی را می آوریم:
ما می گوییم مسلمانیم، ولی تاریخ ما مسیحی و زردشتی است. مسلمانیم، ولی یکشنبه تعطیل می کنیم. مسلمانیم اما به زبان انگلیسی صحبت می کنیم. مسلمانیم و از عربی چیزی نمی دانیم. عربیم، زبان قرآن را نمی دانیم ولی به زبان بیگانگان خوب حرف می زنیم. تنبلی و سهل انگاری چنان ما را فرا گرفته است که شنیده ایم دانشمندان مسلمان این گردهمایی که درباره اسلام بحث می کنند، هنگامی که مؤذن بانگ بر می آورد «حی على الصلوة» بر نمی خیزند تا نماز بخوانند. مسلمانیم، ولی ثروتمندان ما به بینوایان کمک نمی کنند. روزگار ما به جایی رسیده است که حرف زدن و عمل نکردن بیماری اجتماع ماست. ای مردم مسلمان! نیروهای خود را در یک جا گرد آورید و صف ها را منظم کنید و اسلحه ها را بر دوش بگیرید که سیاست جهان، کشورهای عربی و اسلامی را مورد حمله قرار داده است....
سخنان پرشور کاشف الغطاء قلب ها را آتش زد و دانشمندان در دورش حلقه می زدند و همگی از او تشکر کردند. سخنرانی کاشف الغطاء به زبان های مختلف ترجمه و چاپ شد. کاشف الغطاء چهل روز در پاکستان ماند و به شهرهای لاهور، راولپندی، کشمیر آزاد (مظفر آباد) و پیشاور سفر نمود. با مردم و علما صحبت کرد و آنها را به وحدت و اتحاد خواند. راه های نفوذ استعمار در کشورهای مسلمان به ویژه جهان سوم را به آنها توضیح داد و راه مبارزه با تهاجم فرهنگی غرب را نیز به آنان آموخت و همه آنان را به عمل به قرآن و تلاش بیشتر در راه پیاده ساختن اسلام سفارش نمود.
ضد صهیونیسم، مدافع فلسطین
از درخشان ترین صفحات دفتر زندگی کاشف الغطاء دفاع ممتد وی از فلسطین و ضدیتش با اسرائیل و صهیونیسم است. این مرجع بزرگ و با صلابت جهان تشیع، در فتوایی که در تاریخ 5/6/1357 ه در نجف اشرف صادر کرد، ضمن دفاع از فلسطین چنین میفرماید: «...رژیمی که فلسطین را اشغال کرده است، از نخستین روزی که به این اشغال غیر عادلانه و نامشروع دست زده، گویی با خود عهد و پیمان بسته است که نه برای عدالت ارزشی قائل باشد و نه مفهوم را برای حق بپذیرد».
ایشان در ادامه فتوای خود میفرماید: «مسئله فلسطین دیگر از مرز اعتراض و گفتگو گذشته و به مرز کار و فعالیت رسیده است. هر انسانی که در رگهای بدنش خون پاک، زنده و آگاه وجود داشته باشد، حتما همین شرف و پاکی خون او، آواز خواهد داد که چه نشستهای؟ برخیز! و به برادران فلسطینی خود کمک کن!... امروز جهاد بر هر فرد مسلمان خواه عرب یا غیر عرب واجب است....» صهیونیستها در سال ۱۳۲۷ شمسی، ۱۳۶۷ قمری، ۱9۴۸م فلسطین را اشغال کردند. در همین ایام برخی دولتهای عربی به نبرد با متجاوزان برخاستند. کاشف الغطاء پیامی برای رزمندگان مسلمان فرستاد و آنها را به ادامه نبرد تشویق نمود. او هماره در سخنرانیها و نوشتهها و دیدارهایش با مردم، اندیشمندان و شخصیتهای سیاسی جهان از فلسطین سخن میگفت و مسلمانان را به نبرد با اشغالگران فرا میخواند.
منبع: کتاب طلایه داران تبلیغ بین المللی تاریخ تشیع، صص 122-124 و128-129