بنابراین آنچه مورد قبول ما است و علمای گذشته هم بر آن صحه گذاشته اند، این است که: هر چند همه مذاهب اسلامی دارای مبانی خاص و اصول ویژه خود هستند، با این همه عناصر مشترک هم بین آنها فراوان است و ما با دقت نظر در مییابیم که حدود هشتاد و پنج درصد بلکه نود درصد عناصر اعتقادی، فقهی و اخلاقی بین تمامی مذاهب مشترک است...
حجت الاسلام مهدی مهریزی
وحدت سیاسی - اجتماعی
شاید بتوان نخستین تلقی از وحدت و تقریب و سابقه دار ترین آن را تأکید بر همزیستی مسالمت آمیز و وحدت سیاسی اجتماعی در برابر دشمن مشترک دانست.
این تلقی از تقریب دو منظر دارد: یکی درون آیینی که مسلمانان را از نزاع و جنگ با یکدیگر پرهیز میدهد و آنان را به همزیستی مسالمت آمیز دعوت میکند. یادآوری نزاعهای تاریخی و جنگ و کشتارها و هتک حرمتها و ... با این غرض و هدف صورت میگیرد. دیگری منظر برون آیینی است؛ یعنی مسلمانان به عنوان یک خانواده بزرگ همیشه و در طول تاریخ در معرض خطر و هجوم دشمن بیرونی بوده اند؛ از جنگهای صلیبی گرفته تا جنگهای صهیونیسم. از این رو باید در برابر دشمن مشترک اختلافات داخلی را از یاد برد و به فراموشی سپرد.
نادرشاه افشار پیش از تاجگذاری اش در سال ۱۱۴۸ق، علمای همه فرقههای اسلامی را جمع کرد و آنها را متقاعد ساخت که وحدتشان ضامن بقای اسلام و نومیدی کفار و دوام سلطنت ایران است و از آنها کتبا تعهد گرفت که تعصبات فرقه ای و سبّ و لعن و تکفیر را کنار بگذارند و علیه یکدیگر فتوا ندهند و اقدام نکنند.(تاریخ ایران، پرسی سایکس، ج ۲، ص ۳۶۶؛ نادر شاه، لارنس، ص ۱۳۱)
همچنین پاسخ شیخ الشریعه اصفهانی (م ۱۳۲۹ق) به یکی از پیشوایان جعفری مذهب بخارا در سال ۱۳۲۸ق، این دیدگاه را نشان می دهد:
«امروز روزی است که همه فرق مسلمین باید نزاع خانگی را موقوف دارند و به معاونت و معاضدت یکدیگر مقابله کنند با آنها که اضمحلال شرایع اسلام و ایمان و انهدام اساس شریف قرآن و تبدیل ناقوس با صوت اذان و ذهاب اسم پیغمبر آخر الزمان - علیه و آله افضل صلوات الملک المنان - را طالب و عمل کنند به وصیت آن جناب در مسمة حنیف و ید واحده بر من سوای خود شوند و زیاده از این تقویت قوای اجانب را به توهین و تضعیف قوای خود و شیوع اخبار موحشه - که تصدیق وقع به اسهم بینهم مینمایند - نکنند، تا کی مسلمین در خواب و اغترار و اجانب هوشیار و بیدار کار؟»( تأملی بر مسأله وحدت اسلامی از دیرباز تا دیروز، ص ۵۴۶)
همچنین پاره ای از فعالیتهای آخوند خراسانی را در این زمینه می توان قلمداد کرد. مرحوم آخوند تلگرافی برای شیخ الاسلام اسلامبول فرستادند و از ایشان مصرّا خواستند که مشایخ اهل سنت در بخارا را به حفظ صلح و آرامش بخوانند.( بنگرید به: حیاه الاسلام، ص ۷۹و ۸۰)
نیز در نامه ای دیگر تمامی شیعیان و پیروان چهار مذهب اهل سنت را به اتحاد و همدلی و کنار نهادن موجبات اختلاف در میان مسلمانان دعوت میکند:
«چون پیش ما واضح و ثابت شد که اختلافات فرقههای پنجگانه اسلامیه ( حنفی، شافعی، مالکی، حنبلی، جعفری) و کشمکش در میان طبقات مسلمین، علت تامه انحطاط دولتهای اسلامی و سبب اصلی استیلای اجانب بر ممالک اسلامی بوده است، فلذا محض محافظت از آنچه قدر جامع و وجه مشترک میان همه ماست، و با هدف دفاع از شریعت شریفه محمدیه، مجتهدین عظام و رؤسای شیعه جعفریه و علما کرام اهل سنت -که مقیم بغدادند- متفقا فتوی دادند و اظهار نظر کردند که قاطبه مسلمین، باید حکم خداوند یگانه در آیه کریمه: (واعتصموا بحبل الله جمیعا ولا تفرقوا) را نصب العین خود قرار داده، از پراکندگی بپرهیزند و متحد شوند و حفظ اسلام و پاسداری از تمام سرزمینهای عثمانی و ایران، از دست درازیهای بیگانگان و تاخت و تازهای قدرتهای خارجی را فریضه قطعی خود شمارند. همه ما یک زبان و یک رأی شدیم که تمام قوا و نفوذ خود را در این مورد به کار گیریم و از هیچ گونه اقدامی که لازم باشد مضایقه ننماییم. امیدواریم که دو دولت بزرگ اسلامی (ایران و عثمانی) با اتحاد کامل در حفظ استقلال و حقوق یکدیگر، نهایت اهتمام و عنایت را داشته باشند. ما به عموم ملت ایران اعلام داشتیم که پایداری و تعاون در حفظ استقلال دولت خود را واجب بدانند و پشتیبانی از مملکت و پاسداری از مرزهای مسلمین برای جلوگیری از مداخله اجانب را فریضه قطعی تلقی نمایند و از تمام موجبات اختلاف و کشمکش احتراز کنند و در حفظ نوامیس امت نهایت کوشش را مبذول دارند و برای حفظ وحدت کلمه مسلمین، کمال همکاری و مراقبت جدی و کمک را بنمایند تا بیرق شریف محمد مصون، و مقام دو دولت بزرگ عثمانی و ایران - که خدا شوکت هر دوشان را بر دوام دارد - محفوظ بماند. به حق محمد و آل و اصحاب او که بهترین آفریدگانند.»( حیات الاسلام، ص ۹۷-۹۸)
تأکید بر مشترکات و معذور دانستن یکدیگر در موارد اختلافی
یکی از جریانهای تقریب که بسیاری از داعیه داران عالم و فهیم تقریب آن را مطرح و دنبال میکنند، تأکید بر مشترکات و معذور دانستن یکدیگر در موارد اختلافی و بحث علمی درباره آن یا مسکوت گذاشتن این اختلافات است. اینان بر این عقیده اند که مشترکات 85 تا 90 درصد مذاهب اسلامی را تشکیل میدهد.( ر.ک: پیام وحدت، آیه الله واعظ زاده، ص ۱۵۱)
به سخن برخی از طرفداران این نظریه بنگرید:
1. آیه الله محمد آصف محسنی
از ایشان کتابی منتشر شده با عنوان تقریب مذاهب از نظر تا عمل که حاوی چند مصاحبه از ایشان در موضوعات مختلف وحدت میباشد. در یکی از مصاحبهها میگوید:
تقریب؛ یعنی همکاری در ترویج و حفظ مشترکات دینی که بسیار زیاد است و معذور دانستن همدیگر در مورد اختلافات، روی اصل: للمصیب أجران و للمخطىء أجر واحد. و برادری و دوستی به عنوان مسلمان، روی اصل: "إنما المؤمنون إخوه" در زندگانی اخلاقی، اجتماعی، سیاسی و بالأخره مورد چهارم، عدم توهین به پیشوایان و اصول مذهبی سایر اهل مذاهب اسلامی.( تقریب مذاهب از نظر تا عمل، ص ۱۰۷)
۲. آیه الله محمد واعظ زاده خراسانی
از ایشان کتابی منتشر شده با عنوان پیام وحدت که حاوی مصاحبههای ایشان در زمینه وحدت میباشد. و کتابی دیگر با عنوان ندای وحدت، که سخنرانیهای ایشان در زمینه وحدت در آن گردآوری شده است.
وی در کتاب پیام وحدت میگوید:
بنابراین آنچه مورد قبول ما است و علمای گذشته هم بر آن صحه گذاشته اند، این است که: هر چند همه مذاهب اسلامی دارای مبانی خاص و اصول ویژه خود هستند، با این همه عناصر مشترک هم بین آنها فراوان است و ما با دقت نظر در مییابیم که حدود هشتاد و پنج درصد بلکه نود درصد عناصر اعتقادی، فقهی و اخلاقی بین تمامی مذاهب مشترک است، ما بایستی بر این اصول مشترک - که به وحدت مسلمانان میانجامد - تأکید بورزیم؛ زیرا فلسفه حرکت ما رسیدن به وحدت اسلامی است، و در بقیه مسائلی که مورد اختلاف علمای مذاهب است، باب اجتهاد را باز گذاشته و با بحث و تبادل نظر علمی در مسائل فقهی، کلامی و اخلاقی به نزدیک ساختن دیدگاههای آنان بپردازیم.( پیام وحدت، ص ۱۵۱ و ص ۱۳۳)
3. علامه سمنانی (م ۱۳۹۱ ق)
میتوان گفت علامه سمنانی نیز در مقاله «الى اخواننا المسلمین» -که در سال ۱۳۷۰ ق / ۱۹۵۱م، در مجله رساله الاسلام به چاپ رسیده - چنین نظری دارد. وی علاوه بر لازم دانستن رجوع مجتهدان شیعه و اهل سنت به جوامع چهارده گانه حدیثی (یعنی صحاح سته، کتب اربعه شیعه، وافی، بحار الأنوار، وسائل الشیعه و مستدرک الوسائل) برای تحقق فحص، راه مصالحه شیعه و اهل سنت را در امامت و خلافت چنین توضیح میدهد:
«فإن ملاک التسنن الخالص عن الزوائد التعصبیه، إنما هو صحه الخلافه الملیه لا إنکار الإمامه السماویه المنصوصه، ولا الإعراض عن علوم أهل بیت الرساله و روایاتهم و فتاواهم، کما أن ملاک التشیع الکامل اعتقاد الإمامه المنصوصه لعلی و الأئمه الأحد عشر من ولده و افتراض طاعتهم فی العلوم الدینیه لا إبطال خلافه من قام بمصالح الأمه مع العدل و الزهد و الأمانه على بیت المال لإمکان رضا الإمام المنصوص بها، و لو لصلاح الوقت و خشیه الفتنه، و قد کان الأمر فی الصدر الأول على هذا المنوال.»( رساله الإسلام، س ۱۲، ش ۴، ص 408)
4. علامه سید مرتضی عسکری (۱۳۳۲ - ۱۴۲۸ق)
رویکرد علامه عسکری در کتاب هایش وحدت میان مسلمانان بوده است؛ گرچه دکتر زقاقی آثار علامه را چندان تقریبی نمیبیند(التقریب بین الشیعه و اهل السنه، ص ۶) ولی حقیقتا مشی و منهج ایشان تقریبی است. ایشان را حتی نمیتوان در گروه دوم از جریانها قرار داد که تنها دعوت به همزیستی مسالمت آمیز دارند، بلکه وی در نوشته هایش معتقد است سنت پیامبر، بین فرقههای اسلامی پراکنده است و باید پذیرفت که همه اش نزد یک فرقه نیست به این عبارت بنگرید:
«و باز همین جا اشاره کنم که من در مقالات و سخنرانیها در هر کشوری که رفته ام، حتی در جمع سلفیها و وهابی ها، این نکته را مطرح کرده ام که مادام که هر فرقهای سنت پیامبر را منحصر به روایات خودش بداند و سنتی را که نزد دیگران هست، به طور کلی نفی و انکار کند، هر روز از وحدت اسلامی و حکومت جهانی اسلام، دورتر خواهیم شد.»( علوم حدیث، ش ۲۰، ص ۹۰)
۵. نعمت الله صالحی نجف آبادی (۱۳۰۲ - ۱۳۸۵)
ایشان در مقاله ای که در سال ۱۴۰۴ق/۱۳۶۳ش، با عنوان وحدت اسلامی نگاشته، همین دیدگاه را مطرح میکند:
خلاصه بحث و محصول پنج دلیل این شد که اهل سنت اگر در اجتهاد یا تقلید خود تقصیر نکرده باشند و به تعبیر حدیث امام محمد باقر(ع): اگر محسن باشند (نه ظالم) اعمالشان مجزی است، و همانطور که شلتوت فتوی داد که عمل به فقه امامیه مجزی است ما فتوی میدهیم که عمل به فقه اهل سنت برای خود آنان مجزی است و نزد خدا مأجورند و اگر مجتهد شیعی در مواردی فقه اهل سنت را صحیح تر تشخیص دهد؛ باید در آن موارد به فقه اهل سنت عمل کند. عالم آزادفکر و شجاع شیخ شلتوت برای وحدت اسلامی اولین قدم استوار را برداشت و این قدم دوم است که ما بعد از شلتوت در مسأله مورد بحث در راه وحدت اسلامی بر میداریم و الفضل للمتقدم.( مجموعه مقالات، ص ۱۸۹)
6. شیخ محمود شلتوت
شیخ محمود شلتوت پس از فعالیتهای مجمع التقریب در مصر و تأثیر آن در میان بزرگان الأزهر در سال ۱۳۷۸ق، فتوایی صادر کرد و شیعه را مذهبی از مذاهب اسلامی معرفی کرد و عمل پیروان این مذهب را مجزی دانست.
متن فتوا چنین است:
قیل لفضیلته:
ان بعض الناس یرى أنه یجب على المسلم لکی تقع عباداته و معاملاته على وجه صحیح أن یقلد أحد المذاهب الأربعه المعروفه و لیس من بینها مذهب الشیعه الإمامیه ولا الشیعه الزیدیه فهل توافقون فضیلتکم على هذا الرأی على إطلاقه فتمنعون تقلید مذهب الشیعه الإمامیه الاثناعشریه مثلا؟
فأجاب فضیلته:
١. ان الاسلام لا یوجب على أحد من اتباعه اتّباع مذهب معین، بل نقول ان لکل مسلم الحق فی أن یقلد بادئ ذی بدء أی مذهب من المذاهب المنقوله صحیحه و المدونه أحکامها فی کتبها الخاصه. و لمن قلد مذهب من هذه المذاهب أن ینتقل إلى غیره أى مذهب کان ولا حرج فی شئ من ذلک.
٢. ان مذهب الجعفریه المعروف بمذهب الشیعه الامامیه الاثنا عشریه مذهب یجوز التعبد به شرعأ کسائر مذاهب أهل السنه.
فینبغی للمسلمین أن یعرفوا ذلک و أن یتخلصوا من العصبیه بغیر الحق لمذاهب معینه فما کان دین الله و ماکانت شریعته بتابعه لمذهب أو مقصوره على مذهب فالکل مجتهدون مقبولون عند الله تعالى، و یجوز لمن لیس أهلا للنظر و الاجتهاد تقلیدهم والعمل بما یقررونه فی فقههم ولا فرق فی ذلک بین العبادات و المعاملات.
امضا: محمود شلتوت (رساله الاسلام، س ۱۱، ۱۳۷۹ق/۱۹۸۹م، ش ۳، ص ۱)
تفسیر خاص از مسأله امامت
گروهی از شیعیان با ارائه تفسیری خاص از امامت در عقاید شیعه تلاش کرده اند راههای تحقق تقریب را فراهم سازند. در این زمینه میتوان از این افراد نام برد: حیدر علی قلمداران، سید مصطفی حسینی طباطبایی، سید ابو الفضل برقعی، سید احمد قبانچی، احمد کاتب.
اینک به معرفی نوشتههای آنان در این زمینه و توضیح دیدگاه آنان میپردازیم.
1. حیدر علی قلمداران
وی کتابی دارد با عنوان شاهراه اتحاد که به صورت تکثیر توزیع شده است. کتاب دارای ۲۹۸ صفحه میباشد که مقدمه ای از سید ابوالفضل برقعی را نیز همراه دارد.
وی ضمن اعتراف به افضلیت و احق و اولی بودن امیر المؤمنین(ع) به خلافت رسول خدا و امامت علمی و معنوی ایشان، با تشکیک و نقد نصوص خلافت و قضیه سقیفه، چنین گمان میکند که ماده اصلی اختلاف امت اسلامی را از میان برداشته است.( شاهراه اتحاد، ص ۵) به سخن دیگر شاید بتوان سخن وی را به «تفکیک مقام امامت علمی و معنوی از خلافت تعبیر کرد.
۲. سید مصطفی حسینی طباطبایی
وی کتابی با مشخصههای زیر در تحلیل دیدگاه خود منتشر کرده است:
حل الاختلاف بین الشیعه والسنه فی مسأله الامامه، مصطفی حسینی طباطبایی، ترجمه به عربی: سعد رستم، الاوائل، دمشق ۲۰۰۲م، ۸۰ ص، جیبی.(این کتاب ترجمه بخش پنجم کتاب راهی به سوی وحدت اسلامی است که در سال
۱۴۰۰ق منتشر شده است)
نویسنده در این کتاب بر این عقیده است که مسأله تقریب را به شکلی که رایج و دایر است، نمیتوان به سامانی رسانید. تأکید عالمان شیعه بر نصوص امامت و تأکید اهل سنت بر فضائل خلفا جز آنکه آتش نزاع را شعله ور سازد، ثمر و فایده ای در پی ندارد. وی معتقد است برای تقریب باید از منظری دیگر به مسأله نگریست و چهار موضوع را مورد بحث و بررسی علمی قرار داد:
۱. آیا امامت جدا از امارت و حکومت است یا خیر؟
۲. رفتار ائمه اهل بیت(ع) با حاکمان و والیان عصر خود چگونه بوده است؟
٣. سلوک ائمه اهل بیت(ع) و با فقها و ائمه مذاهب اهل سنت چگونه بوده است؟
4. آیا خطا در مسأله امامت سبب خسران بزرگ در آخرت و رفتن به جهنم است یا خیر؟
وی در مسأله اول با استناد به آیاتی از قرآن چنین استنتاج میکند که امامت امری معنوی و روحی و نشان دهنده رسیدن امام به آن مقامات معنوی و روحی میباشد. خداوند وی را به این مقام نصب کند یا نه و این مقام معنوی تلازمی با حکومت و اداره و مدیریت و زعامت اجتماعی ندارد. و به داستان طالوت و نبی در سوره بقره اشاره میکند.( سوره بقره، آیه ۲۴۷ – ۲۴۶)
در مسأله دوم به استناد نامه امیرالمؤمنین(ع) در الغارات چنین عقیده دارد که امام علی با حکومت خلیفه اول و دوم موافقت کرد و با آنان بیعت نمود. البته بیعت با خلیفه اول پس از شش ماه و پس از فوت حضرت زهرا(س) صورت گرفت. و نمونههایی را از کلمات امیرالمؤمنین در رضایت از سیره شیخین و مشورت با آنان میآورد. آنگاه نمونه ای را از سخنان زید درباره شیخین و سخنان امام سجاد در این زمینه ذکر میکند. همچنین یکی از نامههای امام حسین را به مردم بصره آورده که در آن از خلفا به نیکی یاد میکند.
در مسأله سوم نیز معتقد است ائمه اهل بیت(ع) و با مروت و دوستی با فقها و عامه اهل سنت رفتار میکردند و نمونههای از احادیث شیعه را در این زمینه شاهد میآورد.
سپس به مسأله چهارم میرسد و آن را مهمترین مسأله میداند و میگوید: اگر کسانی به خطا امامت و خلافت را انکار کنند، دلیلی بر خسران معنوی آنها در قیامت نیست و نمونههایی از روایات شیعه را در این زمینه میآورد و سپس روایاتی را از کتب اهل سنت میآورد که شروط نجات و ارکان ایمان بر شیعه نیز منطبق است.
٣. احمد الکاتب
این نویسنده در یک دهه اخیر، نوشتههای جنجالی در زمینه مسائل اعتقادی شیعه داشته است. یکی از این آثار کتابی است با مشخصههای زیر:
السنه والشیعه وحده الدین خلاف السیاسه و التاریخ، لندن، دار الشورى، الدار العربیه للعلوم، بیروت، ۱۴۲۸ق/۲۰۰۷م، ۲۱۶ص، وزیری.
وی این نوشته را در سه باب تنظیم کرده است:
باب اول: وحدت دین،
باب دوم: اختلافات سیاسی و تاریخی،
باب سوم: راه وحدت.
در باب اول، در ضمن سه فصل مهم ترین مشترکات و اختلافات شیعه و اهل سنت را در سه حوزه اعتقادات، مصادر اصلی دین(قرآن، سنت، اجماع، عقل)، و فقه به بحث گذاشته است. در باب دوم نیز ضمن سه فصل، جایگاه و مکانت صحابه نزد شیعه و اهل سنت، نقد و بررسی ادعیه و زیارات موجود در کتب شیعه و اختلافات سیاسی این دو گروه را مورد توجه و اهتمام قرار میدهد.
باب سوم - که آخرین باب است- حکم جمع بندی و بیانیه اجرایی نسبت به تئوری نویسنده دارد. البته در این جمع بندی به نکتههایی که در متن کتاب بر آنها انگشت نهاده و آنها را ماده اصلی اختلافات دانسته اشاره نشده است.
رویکرد و دیدگاه وی را در باب تقریب از این عبارتها میتوان به دست آورد:
«و لعل موضوع الإمامه الإلهیه لأهل البیت و العصمه و النص و موضوع (الامام الثانی عشر المهدی المنتظر الغائب) من أبرز المواضیع التی تحتاج إلى مزید من النقد و التمحیص، و ذلک لأن هذه المواضیع تشکل أساس المذهب الامامی الاثنی عشری، و ماده الخلاف الرئیسیه مع بقیه المسلمین».( السنه والشیعه وحده الدین خلاف السیاسه و التاریخ، ص ۶۱)
تأکید بر مشترکات و بازنگری و بازخوانی موارد اختلافی
به نظر میرسد این دیدگاه برآیند تحولات منطقی و عالمانه در مسأله تقریب است. یکی از کسانی که این دیدگاه را مطرح کرده، دکتر احمد زقاقی است. وی این نظریه را چنین توضیح میدهد:
التصحیح: و هو ضرب من النقد الذاتی یقوم به علماء کل مذهب المواجهه الانحرافات التاریخیه التی انتجت الفرقه.(التقریب بین الشیعه واهل السنه، ص ۵)
دکتر زقاقی دو کتاب درباره تقریب نوشته که این نگاه را دنبال میکند. گزارش اجمالی کتابهای وی چنین است:
١. التقریب بین الشیعه و أهل السنه و تحدیات الاختلاف والتصحیح، احمد الزقاقی، عالم الکتب الحدیث و جدار الکتاب العالمی، اردن، ۱۴۲۹ق/2008م.
نویسنده پس از یک مقدمه تحلیلی در باب اهمیت پرداختن به تقریب و گزارشی تحلیلی از مکتوبات در زمینه تقریب، کتاب را در چهار بخش سامان میدهد.
در بخش نخست، به اجمال از شکل گیری شیعه و اهل سنت سخن میگوید.
در بخش دوم، موارد اختلاف نزد شیعه و اهل سنت را در سه حوزه: سیاست و حکومت، اعتقادات و فقه بر میشمارد.
در حوزه سیاست به مسأله امامت و شئون و مسائل آن از قبیل نص یا انتخاب و تعداد ائمه(ع) میپردازد.
در حوزه اعتقادات، دیدگاههای خاص شیعه را در زمینه امامت، عصمت، تقیه، بداء و رجعت گزارش میکند.
و در حوزه فقه به پنج مسأله میپردازد: شستن پاها در وضو، مسح بر کفش، جمع بین نمازها، ازدواج موقت، خمس و ارث دختر.
بخش سوم کتاب، با عنوان «التصحیح فی سیاق التاریخ و العقل و العواطف» به ضرورت بازنگری شیعه و اهل سنت در دیدگاههای اختصاصی خود و اصلاح آنها در پرتو تاریخ، عقل، عواطف و احساسات توجه میدهد.
اصلاح برخی از خرافات تاریخی در شیعه و اهل سنت و نقد اخباری گری و سلفی گری و نیز انحراف اهل سنت از اهل بیت و بدعتهای شورایی را از مصادیق بارز برای این بازنگریها میداند.
آخرین بخش کتاب را به تقریب اختصاص داده است و از مفهوم تقریب، نهادهای شکل گرفته در زمینه تقریب و نیز راههای تقریب سخن میگوید.
پایان بخش کتاب پیوستهای ششگانه ای است بدین شرح:
۱. بیانیه پایانی نخستین سمینار تقریب در رباط در سال ۱۴۱۲ق/ ۱۹۹۱ م.
۲. بیانیه پایانی دومین سمینار تقریب در رباط در سال ۱۴۱۷ ق/ ۱۹۹۶ م.
٣. بیانیه پایانی پنجمین کنگره بین المللی وحدت در تهران ۱۴۱۳ق.
۴. بیانیه پایانی هشتمین کنگره بین المللی وحدت در تهران ۱۴۱۶ق.
5. پاسخ احمد کاتب به قزوینی در زمینه امامت به عنوان نمونه از بازنگری از درون در شیعه
۶. مقاله عبد السلام یاسین درباره انحراف پس از قتل عثمان در تاریخ اسلام به عنوان نمونه ای از بازنگری از درون در اهل سنت.
٢. الأساس التشریعی للوحده بین الشیعه و أهل السنه، احمد زقاقی، عالم الکتب الحدیث، اردن، ۱۴۲۹ق/۲۰۰۸م.
این دومین کتاب نویسنده در زمینه تقریب است. وی معتقد است در کتاب اول گامهای اولیه و نظری برای تقریب برداشته شده که عبارتند از:
١. شناخت شیعه و اهل سنت از یکدیگر،
۲. شناخت موارد اختلاف،
٣. اعتقاد به اصلاح و بازنگری،
۴. گزارشی تاریخی از فعالیتهای تقریبی در شیعه و اهل سنت.
آنگاه در این کتاب بنیادها و پایههای دینی مسأله تقریب را دنبال میکند و کتاب را در دو بخش سامان داده است:
در باب اول نظریههای تقریب و وحدت در میان مسلمین در دوره اخیر را بر میشمارد. در این حوزه از چهار نظریه یاد میکند:
تجربه جامعه اسلامی، تجربه جامعه عربی، نظریه مالک بن نبی و نظریه موسوم به نظریه اهل بیت در وحدت اسلامی. او نقاط مثبت و منفی این نظریهها را در این بخش بیان میکند.
در بخش دوم، اساس تشریعی وحدت را مصالحه در مصادر استنباط میداند. و در این زمینه نخست به زمینههای فرهنگی این امر اشاره میکند و آنگاه دو محور قرآن و سنت و سپس اجماع را به عنوان مصادر استنباط مورد بررسی قرار میدهد.
در یک تحلیل اجمالی میتوان گفت:
1. از میان این پنج رویکرد، دیدگاه نخست(مخالفان تقریب) و چهارم(تفسیر خاص از مساله امامت) دیدگاههای شاذی تلقی میگردد که برخی تندروها و یا متهمان به انحراف فکری آن را دنبال میکنند و در میان اکثریت جوامع اسلامی و عالمان آن پیروانی ندارند.
2. دیدگاه دوم(وحدت سیاسی-اجتماعی) امری است که با فطرت و سرشت انسانی عجین است. سرشت اولیه آدمیان، همزیستی مسالمت آمیز با همه ابنای بشر را میستاید و میپذیرد و اختلاف و نزاع در زندگی را خروج از این فطرت و سرشت میداند. بدین جهت اگر عارضه ای از داخل جامعه اسلامی و یا بیرون تحمیل نگردد، مسلمانان چنین رفتاری با هم دارند و نیاز به تبلیغ و تشویق ندارد.
٣. از میان دیدگاه سوم(تاکید بر مشترکات و معذور دانستن در موارد اختلافی) و پنجم(تاکید بر مشترکات و بازخوانی موارد اختلافی) آنچه بیشتر در میان متفکران تقریبی مقبول افتاده و آن را ترویج میکند، دیدگاه سوم است؛ ولی به گمان ما آنچه میتواند تقریب را ماندگار و پایدار کند، دیدگاه پنجم است. باید عالمان مذاهب پس از طی این مراحل و دشواریها بپذیرند که برخی از موارد اختلافی را با همان اصول مذهبی خود بازخوانی کنند. در پرتو این باز خوانی برخی تلقیهای نادرست مرتفع میگردد و ریشه منازعات خشکانده میگردد.
منبع: کتاب «اندیشه های تقریبی ابوالفتوح رازی»صص 64-81
جریان شناسی تقریب مذاهب اسلامی-قسمت اول
جریان شناسی تقریب مذاهب اسلامی-قسمت دوم