حوزه علمیه علی رغم تحولات بسیار خوب و محسوسی که در مسائل مختلف داشته است، هنوز با نگاهی سنتی به مسئله شیعه و سنی مینگرد. هنوز حساسیتهایی که بعضا ریشه در تعصبات خشک و غیر منطقی دارد، بر اندیشه برخی از بزرگان حوزه سایه افکنده و به تبع در باورهای برخی از طلاب جوان نیز سرایت کرده است.
حجج اسلام حسن عبدیپور و ابراهیم عباسی
با توجه به اینکه بسیاری از اختلافات مذهبی ریشه در اعتقادات و استنباطهای عالمان دینی دارد، درک شرایط و اقتضائات منطقهای و بین المللی و مصلحتهای جهان اسلام و پیامدهای تفرقه در تصمیمات و اتخاذ استراتژی و تاکتیکها توسط مسئولان و بزرگان حوزه علمیه، نقش اساسی در ایجاد تحولات بنیادین در نگرشها و رویههای موجود حوزویان به وحدت اسلامی دارد. در این راستا به اختصار برخی کاستیها و آسیبهای گریبانگیر حوزه علمیه به عنوان یک نظام پیوسته و منسجم آموزشی، پژوهشی و ترویجی دین پژوه را میآوریم؛ این کاستیها نشان میدهد که حوزه علمیه نه تنها در زمینه وحدت اسلامی، دست به امکان سازی نزده، بلکه از امکانات فراوان در اختیار هم نتوانستهاند به درستی استفاده نمایند!
١. ناتوانی در تغییر حاکمیت نگاه سنتی در سیاستگذاری ها، برنامهها و عملکرد مدیریت کلان مربوط به وحدت الهی در حوزه علمیه
حوزه علمیه علی رغم تحولات بسیار خوب و محسوسی که در مسائل مختلف داشته است، هنوز با نگاهی سنتی به مسئله شیعه و سنی مینگرد. هنوز حساسیتهایی که بعضا ریشه در تعصبات خشک و غیر منطقی دارد، بر اندیشه برخی از بزرگان حوزه سایه افکنده و به تبع در باورهای برخی از طلاب جوان نیز سرایت کرده است. این افکار انعطاف ناپذیر، فارغ از تحولات امروزی در عرصه جهانی و بدون تحلیل مسائل و خطرات عمدهای که مسلمانان را تهدید میکند، بر برخی از مظاهر مذهبی که هیچ ثمرة درخشان فردی و اجتماعی نیز بر آنها مترتب نیست، تأکید دارند و بدون توجه به شرایط و اقتضائات زمانی حتی به انکار وجود اشتراکات شیعه و سنی میپردازند؛ اصرار به خط کشیهای آشکار بین شیعیان و سنیان دارند و هیچ ابایی ندارند که حوزه و نظام را از دادن هرگونه تریبون، مسئولیت و میدان به اهل سنت باز دارند و حتی تا تکفیر آنان پیش روند؛ یعنی دقیقا دچار همان توهمات و تلقیات انحرافی شدهاند که بخشهای مهمی از مراکز بزرگ اهل سنت در آن سوی وحدت، سخت به آن مشغول اند.
۲. غلبه هیجانات بر طلاب جوان
برخی از طلاب که از محیطی غیر از قم به حوزه وارد میشوند به لحاظ اشتیاق و شور معنوی خویش در راه عشق و علاقه به اهل بیت بی گاه به دامان افراد و گروههایی میافتند که بدون معرفت و فهم باطنی، فقط به آداب و شعارها و ظواهر پایبندند. این جماعت ناخودآگاه درگیر مظاهر و شعارها و حرکاتی میشوند که علاقه و اظهار محبت به اهل بیت را فقط در گرو دشمنی با اهل سنت مییابند و ناخود آگاه همه شور و هیجان مقدس جوانی خود را در این راه به کار میگیرند و در جلسات و محافلی مشارکت میکنند که شکاف بین شیعه و سنی را عمیق تر میکند و به برپایی مراسم و مجالسی میپردازند که در آن لعن شخصیتهای موجه در نزد اهل سنت شاه بیت حرکات و سخنان گردانندگان اصلی این محافل و مجالس است.
در نتیجه تفکرات این دسته از طلاب بر این اساس شکل میگیرد که به حتم در امر تدوین، تبلیغ، تحقیق، نگارش و در صورت رسیدن به درجه اجتهاد در فتاوى شرعی شان اثرگذار خواهد بود؛ در نتیجه ضربههای جبران ناپذیری را بر وحدت ملی و اسلامی وارد میسازند.
۳. عدم توجه سیستم آموزشی حوزه به سایر مذاهب
مهم ترین عاملی که باعث مخالفتهای کور، بی منطق و ظاهری و نه علمی طلاب حوزه در مسئله اختلافات شیعه و سنی میشود، عدم آگاهی عمیق به مذاهب و فرقههای اسلامی است. به نظر میرسد حوزه علمیه به دلیل نگاه سنتی با ترس از تبعات، تاکنون نتوانسته است به صورتی فراگیر طلاب را با این مقوله (معارف و آموزههای سایر مذاهب و فرق) آشنا کند و جایگاهی رسمی به آموزش و مطالعات آنان ببخشد. این نقص میتواند به عنوان یک نقطه ضعف در کارنامه طلاب در ابعاد مختلف فعالیت هایشان در تحقیق، پژوهش، تبلیغ، آموزش، تعلیم و تربیت، تدریس و حتی امور اجرایی در سیستم اجرایی کشور، حج و ... نمایان گردد و منشأ بسیاری از مخالفتهای ایشان بر اساس شناختهای سطحی و بدون در نظر گرفتن شرایط و اقتضائات زمانی و مکانی گردد.
۴. عدم اهتمام سازمان یافته حوزه به وحدت بین شیعه و سنی
در گذشتهها ابتکارات شخصی علما و مراجع، گاه زمینه پیوندها، همبستگیها و آشنایی حوزههای علمی شیعه با مراکز علمی اهل تسنن را فراهم میکرد، برکاتی را برای مسلمانان به ارمغان میآورد. اهتمام مرجع وقت شیعیان حضرت آیت الله بروجردی را در زمان زعامت ایشان نمونهای از آن است. اما حوزه به عنوان یک سازمان علمی و منظومة کل، فاقد سیستم تعریف شدهای است که بتواند در جهت تحقق این مهم بکوشد. ممکن است برخی از تلاشهای انفرادی یا مقطعی دیگر را هم مثال زد. اما در اینجا منظور از حوزه یک سیستم است که قائم به فرد یا گروه خاص نباشد.
ریشه این موضوع علاوه بر همان نگاه سنتی بخشی از حوزویان به نحوه مواجهه با اهل سنت و عقاید آنان، ترس از اتهامات و انگهایی است که امروزه ممکن است متولیان این امر را از درجه علمی و شخصیت اجتماعی خود به زیر کشد.
۵. بی توجهی متولیان حوزه علمیه به تبلیغ و مبلغان در مقوله وحدت اسلامی
کم کاری حوزه علمیه در تبلیغ أمر وحدت شیعه و سنی، ناظر به چند موضوع است:
الف) آموزش ندادن و توجیه نکردن مبلغان مناطق شیعه نشین نسبت به تلطیف هیجانات و احساسات افراطی شیعیان علیه عقاید و باورهای اهل سنت
گذشته از آنکه در بخش آموزش مبلغان چنین محتوای آموزشی و توجیههایی وجود ندارد، بایست گفت هرگز هم به این فکر نبودهایم تا مبلغان را با چگونگی برخورد با موضوع در مناطق شیعه نشین توجیه نماییم؛ یعنی بعضا مشاهده میشود که در برخی از نقاط کشور احساسات و تعصبات شیعیان بسیار زیاد و افراطی است. مبلغانی که به این مناطق اعزام میشوند در خوشبینانه ترین حالت در برخورد با این مسئله خنثی و منفعل عمل کردهاند و در بدبینانه ترین حالت آنها را بر این نگرش تشویق کرده و به این هیجانات دامن زده اند.
ب) عدم آموزش و توجیه مبلغان مناطق شیعه و سنی نشین نسبت به نحوه تعامل سازنده معتقدان دو مذهب و به دور از تعصبات مذهبی در عین دفاع منطقی از باورهای دینی خود
به نظر میرسد در عین ضرورت، فقر آموزش و توجیه مبلغان برای این مناطق بسیار مشهود و روشن است. از آنجا که اهل تسنن، شیعیان را بیشتر از روی اعتقادات، رفتار و برخورد مجاوران خود میشناسند، در نقاطی که پیروان این دو مذهب در کنار یکدیگر زندگی میکنند، نحوه تعامل معتقدان این دو مذهب بسیار سرنوشت ساز و تعیین کننده است. تربیت مبلغانی که بتوانند در این نقاط مصالح مختلف را رعایت کنند، بسیار ضروری و اجتناب ناپذیر است. معرفی مکتب تشیع به صورتی که به باورهای اهل تسنن لطمهای وارد نشود، از اولین و بدیهی ترین مسئولیتهای این طیف از مبلغان است. گذشته از اینکه آنها باید به اختلافات مذهبی آگاهیهای عمیق علمی داشته باشد، باید راههای رفع تنازعات و درگیریهای احتمالی را بیاموزند، از اعتماد به نفس و قدرت بالای تصمیم گیری برخوردار باشند و بتوانند به تلطیف فضای بین اهل سنت و تشیع کمک کنند. همچنین از چنان نفوذ معنوی ای برخوردار باشند که شیعیان را به مسائل روز و ضرورت اتحاد و همبستگی آشنا سازند و با ایجاد بسترهای لازم ظرفیت وجودی و سعه صدر آنها را افزایش دهند.
پ) عدم نظارت بر حوزه تبلیغ دین
در کنار همه خلأهای پیش گفته، این مسئله نیز درخور عنایت و توجه است که به علت پراکندگی و نظام مند نبودن مدیریت تبلیغ دین، حوزه علمیه تاکنون نتوانسته است که بازخورد فعالیت مبلغان متنوع سراسر کشور را مطالعه و تحلیل و در صورت لزوم، مورد ارزیابی، تشویق یا تنبیه قرار دهد. افراد بر اساس سلیقه، تحلیل و علایق شخصی و بدون توجه به استراتژیهای نظام اسلامی و حوزه علمیه اقدام به ترویج، تبلیغ و اشاعه افکار و منویاتی میکنند که بعضا اگر نگوییم مخل به مبانی دینی اند، حداقل میتوان گفت ضرورتی در طرح آنها نیست یا اولویتی ندارند و بعضا منجر به ایجاد تنشها و مجادلات منطقه ای، فرقهای و مذهبی میشود. اگرچه این کاری بسیار مشکل و طاقت فرساست، ولی دشواری کار نمیتواند از ضرورت آن بکاهد.
ت) نبود بانک اطلاعات مبلغان و نواحی تبلیغی
شناخت تواناییهای مبلغان، علایق، سلیقه ها، اطلاعات و تخصص مبلغان از اولین شرایط اعزام مبلغ به مناطق مختلف کشور است. تاکنون چنین بانک اطلاعاتی دقیق و جامعی از سوی سازمان حوزههای علمیه تأسیس نشده است؛ لذا اعزامها بر اساس مطالعه، توان سنجی و تبع سنجی صورت نمیگیرد، بلکه همچنان بر اساس روشهای سنتی و کم بازده میباشد.
از طرفی اعزام مبلغان به مناطق مختلف، تابع شناخت منطقه، بافت جمعیتی، حساسیت ها، ترکیب جمعیتی، سطح آگاهیهای مخاطبان، علایق و سلایق مخاطبان و دهها ویژگی، خصیصه و عامل دیگر است. این مهم نیازمند مطالعه دقیق و ایجاد یک بانک اطلاعاتی فراگیر از این ویژگی هاست تا بتوان بر اساس آن مبلغان مناسب را به مناطق مختلف اعزام کرد.
این خلأ باعث شده که ضوابط اعزام مبلغ به درستی رعایت نشود و تبعات منفی آن در بحث وحدت نیز کم نبوده است.
6. عدم ترسیم چشم انداز تعامل حوزههای علمی شیعه با مراکز علمی اهل سنت
در مدیریت و سازمان حوزه علمیه به عنوان متولی کلان سیاستگذاری و برنامه ریزی این نهاد بزرگ دینی، حتی در سالهای اخیر که به سوی نظم و انضباط گامهایی برداشته است، موارد و نشانههایی از تبادل و تعامل عملی با مراکز علمی اهل سنت یافت نمیشود؛ مثل نشستهای علمی مشترک، مکاتبات، مناظرات، دیدارهای سازمان یافته و مثمر ثمر.
تشکیلات حوزه علمیه اگر نتواند ساختارهای ذهنی گذشته را بشکند و فضای گفتگوی فعال را در عین پایبندی به اصول و مبانی با مراکز علمی اهل تسنن فراهم کند، این خلاء را دیگرانی پر میکنند که چه بسا وضعیت را از این که هست بدتر خواهند کرد.
فضای جهان امروز پذیرای جنگ به معنای مصطلح آن نیست، بلکه فضایی آکنده از گفتگو ست و مبنای گفتگو چانه زنی، امتیاز دهی و امتیازگیری است.
این در حوزههای علمیه شیعی کنونی که حاکمیت سیاسی را نیز در اختیار دارد، باعث شده تا اهل تسنن و اهل تشیع مانند دو قطب جدا هرکدام ره خود را بپیماید، حال آنکه مشترکات ملی، منطقهای و مذهبی ما بسیار زیادتر از بسیاری از اتحادیههای جهانی است که گاه بر سر یک واحد مشترک نظامی، اقتصادی یا سیاسی به دنبال بهانهای برای اتحاد میگردند.
7. فرهنگ سازی درباره ایده حضرت امام راحل
در این مختصر بررسی همه عوامل تفرقه انگیز از سوی نهادهای حکومتی و مردمی یا حتی افراد ممکن نیست، اما به اجمال میدانیم که برخی از این عوامل عبارت اند از:
الف) چاپ و انتشار کتابهایی در مخالفت صریح با اصل استراتژیک وحدت؛
ب) چاپ بولتنها و جزواتی که در ابتدا برای افراد یا گروههای خاصی منتشر میشود اما بعدا به هر دلیلی عمومی میشوند؛
پ) برپایی جشن و مجالسی در مذمت رهبران و شخصیتهای تاریخی مورد علاقه و باور و احترام اهل سنت در مناسبتهای خاص مذهبی؛
ت) دامن زدن به مباحث اختلاف انگیز در ایام شهادت حضرت فاطمه زهراء(س)؛
ث) توسل مداحان و خطبا و سخنرانان به مسائلی که اختلافات مذهبی پیروان دو مذهب اصلی اسلام را تشدید میکند؛
ج) تولید و پخش برنامههای تلویزیونی و رادیویی که منافی اصل وحدت و همدلی شیعه و سنی است؛
چ) تولید نوارهای صوتی و تصویری که مغایر با ایده وحدت است؛
ح) تولید و انتشار گسترده بلوتوثهای تفرقه انگیز و موهن نسبت به باورهای دینی فریقین
در این راستا به نظر میرسد حوزه تاکنون از دو جهت، فعال برخورد نکرده است:
۱) واکنش نشان دادن در برابر این گونه حرکات: حوزه میتوانست و میتواند با رایزنی ها، مکاتبات، نشستهای صنفی و هرگونه راهکار مناسب دیگر، این حرکات را تعدیل یا تعطیل کند. باید توجه داشت که برخورد کردن، همیشه مستلزم اعلامیه دادن و تعامل صریح و آشکار نیست. بسیاری از مسائل فوق از روی ناآگاهی رخ میدهد و طبعا توجیه منطقی میتواند به حل مسائل بینجامد.
۲) فرهنگ سازی: حوزه علمیه در ترویج ایده و حدت باید به عنوان پیشگام این نهضت جامعه اسلامی را از برکات آن بهره مند سازد؛ راههایی که میتواند به این فرهنگ سازی عمومی کمک کند عبارت اند از:
1-توجه به بحث اعزام مبلغ با ضوابط و شرایطی که گذشت؛
۲- توجه به برگزاری میزگردهای علمی و تخصصی؛
3- دیدارهای دو جانبه سران علمی مذاهب و پخش عمومی آن؛
4- توجه به اهل سنت در مکتوبات و محصولات حوزه علمیه؛
5- دعوت از سران و شخصیتهای علمی ایشان در مراسمهای مذهبی و ملی؛
6- توجه به اهل سنت در کنگره ها، همایشها و سمینارهای حوزوی؛
7- مبارزه با مظاهر و مروجان تفرقه در ارکان نظام و جامعه و درون حوزه علمیه.
8. عدم توجه حوزه علمیه به هفته وحدت بین شیعه و سنی
محافظه کاری ها و ترس از اتهامات باعث شده حوزه علمیه نه فقط در هفته وحدت که می باید به عنوان یک ابتکار و امکان سازی بزرگ امام خمینی در کانون توجه قرار گیرد و به مثابه جشن ملی ۲۲ بهمن در حوزه علمیه جشن گرفته شود، از همه امکانات موجود برای بزرگداشت علمی و عملی آن استفاده نماید. مسئله وحدت، بلکه به طور کلی خود را از این مقوله کنار زده و آن را به سیاسیون و دولتمردان واگذاشته است و معلوم است وحدتی که تابع سیاست روز باشد، چه عاقبتی در انتظار آن است. در واقع مجموعه حوزه علمیه استراتژی وحدت را به فراموشی سپرده و هر روز به انزوای این مقوله مهم می افزاید تا جایی که اکنون هفته وحدت سپری می شود و حتی از حرکات ظاهری و شعاری سال های قبل نیز خبری نیست. این در حالی است که منظور نظر حضرت امام از وحدت، یک خط مشی اساسی در نظام اسلامی بود که همه ارکان جامعه اسلامی از نهادهای حکومتی گرفته تا نهادهای علمی و فرهنگی و اجتماعی را فراگیرد به آن هدف غایی جامه عمل بپوشاند. اگر چنین نگاهی در حوزه علمیه به مقوله وحدت شود، قطع دست یافتن به ثمرات مورد نظر امام راحل ممکن خواهد بود. در حالی که با حرکات مقطعی این مهم، کم کم به محاق فراموشی سپرده خواهد شد. در این صورت به جای آرمان وحدت اسلامی امام، مقصود دشمنان حاصل خواهد شد.
منبع: روحانیت و انقلاب اسلامی- جلد اول(مجموعه مقالات) صص 366-375