در حال بارگذاری ...

تاریخ شاهد است که امرا و علمای برجسته حنفی و شافعی مذهبان، دختران خود را به ازدواج علویان و فرزندان پیامبر در می‌آوردند، تا به این وسیله به پیامبر تقرب و تبرک جویند و این پیوندهای مقدس که از صفای باطن و عشق و مودت به اهل بیت برمی خاست، برکتهای بسیاری برای عموم مسلمانان در پی داشت...

سید عباس رضوی

ازدواج و روابط خانوادگی میان علما

پیوندهای عاطفی میان علمای شیعه تنها در رفت و آمد نبوده، بلکه در مواردی پیوندهای خانوادگی و ازدواج نیز انجام گرفته است. از آنجا که در پایداری ازدواج هم شأنی و کفو و علاقه دو طرف لازم است و اختلاف دیدگاه های مذهبی چه بسا تفاهم را، که از بایسته های اصلی زندگی زناشویی است، کم رنگ کند، علما آن را به همه افراد و در همه شرائط توصیه نمی کرده اند و با همه علاقه و پیوند میان دو عالم در مواردی مصلحت نمی دیده اند فرزندان آنان با هم ازدواج کنند.

با این حال، در دوره‌هایی از تاریخ اسلام شاهد پیوند خانوادگی خاندانهای پیرو اهل بیت و دیگر مذاهب با یکدیگر بوده است و این پیوندهای عاطفی برکتهای بسیاری برای مسلمانان دربرداشته است، مانند پیوندهای ازدواج  اکراد شافعی(تجارب الأمم، ابن مسکویه ، ج2/392 ) و ازدواج میان فرزندان سلاجقه و سادات علوی. تاریخ شاهد است که امرا و علمای برجسته حنفی و شافعی مذهبان، دختران خود را به ازدواج علویان و فرزندان پیامبر در می‌آوردند، تا به این وسیله به پیامبر تقرب و تبرک جویند و این پیوندهای مقدس که از صفای باطن و عشق و مودت به اهل بیت برمی خاست، برکتهای بسیاری برای عموم مسلمانان در پی داشت و این کانون مشترک حلقه وصلی بود که میان مذاهب اسلامی پیوند میداد و بر دامنه دوستیها می افزود و خانواده ها از نزدیک با یکدیگر آشنا می شدند و کینه ها از میان بر می خاست. و در این راستا، امام فخرالدین رازی، دختر خود را به ازدواج علاءالملک علوی، از کارگزاران سلطان ملکشاه سلجوقی درآورد.(الامام فخرالدین رازی حیاته و آثاره، على محمد العماری / ۲۷، مجلی الاعلى للشون الاسلامیه، امارات ۱۳۸۸ ق)

نظام الملک سلجوقی، که خود از عالمان بنام شافعی بود، برای رسیدن به شفاعت پیامبر(ص) دختر خود را به فرزند سید مرتضی قمی داد و دختر امیرشرف شاه جعفری را برای پسرش خواستگاری کرد.( النقض/۲۸۱) و نیز گفته شده نظام الملک یکی از دخترانش را به سید محمد فرزند ابوالحسن مطهر نقیب سادات قم و ری و آمل تزویج کرده است.( الدرجات الرفیعه /۴۹۷)

مادر شرف الدین عزالدین ابوالقاسم علی از علویان روزگار سلاجقه از خاندان الب ارسلان سلجوقی و مادر بزرگ وی از نوادگان خواجه نظام الملک بوده است(النقض /۶۱۳) و نیز در زندگی شرف الدین حنفی مذهب، عمید خراسان و کارگزار سلطان سنجر نوشته اند:

«از وی دو حره ماند، یکی در حباله سید اجل ذخرالدین نقیب السادات خراسان ابوالقاسم زید ابن حسن و دیگری در حباله سید اجل علاء الدین معز الاسلام نقیب هرات و این خاندان بدین دو حره معمور مانده است».(دیوان قوامی رازی، تحقیق محدث ارموی، مقدمه/۱۸۰، چاپ سپهر، ۱۳۳۴ ش)

میان مولانا کمال الدین حسین واعظ کاشفی با علمای حنفی هرات، دوستی بود و دوستی و پیوستگی مداوم وی با مولانا عبد الرحمن جامی، بسیار عمیق بود. تا این که ملاحسین با خواهر جامی ازدواج کرد و حاصل آن فرزندی به نام فخرالدین علی بود. این پیوند مقدس برکت زا بود. این پدر و پسر با جانبداری خویشاوندان هراتی خود، توانستند حلقه وصل میان مسلمانان آن منطقه قرار گیرند. سیره کاشفی نشانگر موفقیت او در ایجاد تفاهم و همدلی میان مسلمانان است. این واعظ خوش بیان، با امیرعلی شیرنوائی وزیر دانشمند و دانش پرور سلطان حسین بایسنقرا و دیگر علمای هرات در ارتباط بود و نیز با عالم بزرگ مرشد الدوله و الدین مشهور به سیدمیرزا، دوستی داشت و به درخواست او کتاب روضة الشهدا را نگاشت. کاشفی در جامع هرات در اجتماع شیعیان و حنفیان وعظ می کرد و روزهای جمعه در دارالسیاده سلطانی سخنرانی داشت و خطبه نماز جمعه را در مسجد امیر علی شیر نوائی می خواند و سه شنبه و چهارشنبه در مدرسه سلطانیه وعظ می کرد و روزهای پنج شنبه در حظیره سلطان احمد با عموم مردم دیدار داشت(فرزانه ناشناخته /۵۴۹) و با یادکرد نیکو از باورها و معتقدات مسلمانان، دوازده امام را نیز در منبر به مردم معرفی می کرد و فضائل و مناقب آنان را برای مردم شرح میداد. رواج مرثیه خوانی برای امام حسین از دیگر کارهای این پدر و پسر بود و نوشتن کتاب روضة الشهدا دلیل گویای موفقیت او در آن فضای فتنه خیز هرات بود. صرف نظر از برخی از گزارشهای شاذ و قضیه پردازیهای مندرج در کتاب روضه او، با این حرکت، به مردم یادآوری کرد: امام حسین و فرزندانش عترت پیامبر بوده و بر همه ما از شیعه، حنفی و شافعی، بایسته است با پیامبر اسلام همدردی کنیم و در عاشورا به یاد آنان به عزاداری بپردازیم. و چنین بود که برخلاف آن همه جنگ و درگیری ازبکان و قزلباشان در هرات و آن همه تبلیغات علیه صفویان، عزای امام حسین در هرات نهادینه شد.

شرکت علمای مذاهب در تشییع جنازه همدیگر

از روزگار امامان، این چنین مرسوم بوده که یاران ائمه و عالمان شیعی، به عیادت و یا تشییع جنازه علما و مردم پیرو دیگر مذاهب می‌رفته اند .

در بین علمای دیگر مذاهب نیز این سیره بوده است. به عیادت عالمان و مردم شیعی می رفته و در تشییع جنازه آنان شرکت می جسته اند.

این سیره حسنه پس از غیبت امام زمان نیز دنبال شده است . و علمای اهل بیت در تشییع جنازه دیگر عالمان شرکت می کرده و علمای دیگر مذاهب نیز بر این شیوه بوده اند.

صرف نظر از برخی تنگ نظران چون ذهبی که از مرگ رقبای خود ابراز خوشنودی کرده اند، دیگر علما از مرگ رقبای مذهبی خود ابراز تألم کرده و برای شان از درگاه خداوند، خواستار رحمت شده و کلمه استرجاع بر زبان جاری ساخته اند و یا در مراسم خاکسپاری آنان شرکت می کرده اند.

در مراسم تدفین شیخ مفید رئیس شیعیان امامیه بغداد، علمای حنبلی و حنفی نیز به صورت گسترده شرکت کرده اند و این شهر یک پارچه عزادار بوده است. شیخ طوسی در این باره نوشته است:

«وتوفی للیلتین خلتا من شهر رمضان سنه ثلاثه عشر و اربع مأۀ وکان یوم وفاته لم یر اعظم منه من المخالف والموالف؛ دو روز مانده به ماه رمضان سال ۴۱۳ درگذشت و بزرگ تر از روز درگذشت او روزی دیده نشده است، از بسیاری شرکت کنندگان، از موافق و مخالف».( الفهرست، شیخ طوسی /۴۴۴، مکتبه المحقق الطباطبائی، ۱۴۲۰ ق)

جامعه علمی و فرهنگی آن روز دنیای اسلام بویژه بغداد در مرگ سیدمرتضی عزادار شد. ابوبکر قهستانی وزیر دانش پرور عباسیان در مرگ سید مرثیه گفت.( النقض /۱۵۹)

در مراسم خاکسپاری سیف الدوله حمدانی (۳۵۶) همه طبقات مردم شام از شیعه، حنفی و مالکی شرکت کردند و فداکاریهای او را در دفاع از اسلام، ارج نهادند.

تجهیز جنازه را قاضی ابو الهیثم به عهده داشت و غسل وی را عبدالحمید ابن سهل مالکی انجام داد. و تابوتش از حلب تا میافاقین حمل شد که مادر و همسرش آنجا دفن بودند و به سال ۴۰۶، سیدرضی مؤلف نهج البلاغه از دنیا رفت و ابوعبدالله علوی به جنازه وی نماز گزارد و طبقات گوناگون مردم به او اقتدا کردند.( المنتظم، ج7/ ۲۸۳)

قطب الدین رازی، از استادان برجسته شیعی حکمت در سده هشتم، با علمای همه مذاهب، تعامل فکری و علمی داشت. پس از فوت، در تشییع جنازه او همه طبقات و علمای همه فرق اسلامی شرکت جستند و بر جنازه او نماز گزاردند.(فوائد الرضویه /۶۱۷) «و نماز کرد بر او در فضای قلعه و حاضر شدند جهت نماز بر او، بیشتری از معتبرترین دمشق. و او امامی مذهب بود.»

 قطب الدین رازی، شاگرد علامه حلی و شهید از او اجازه حدیث دریافت کرده بود. رازی با آن که در همه فنون کلامی و فقهی استادی متبحر بود، از گفت و گوها و مناظره های تفرقه انگیز، دوری می جست.(مجالس المؤمنین، نورالله تستری، ج1/ ۲۱۲)  ذهبی در یادکرد از عمر ابن ابراهیم علوی از علمای زیدیه نوشته است:

«بسیار اهل مدارا و گذشت بود و افزون بر آن که پای بند باورهای خود بود و در اذان حی علی خیر العمل می گفت، با پیروان دیگر مذاهب روابط نیکو داشت به وقت درگذشت او، حدود سی هزار نفر از همه فرق در تشییع جنازه او شرکت کردند.»( تاریخ الاسلام، ج11/ ۷۲۹)

خطیب، عبدالباسط شافعی از علماء سده دهم مکه، مردی خردمند و الفت طلب بود. او نسبت به دیگر مذاهب اسلامی از جمله پیروان اهل بیت نیز به دیده احترام می نگریست. با آنان همراهی نشان می داد و در تشییع جنازه مسلمانان بدون توجه به باورهای مذهبی آنان شرکت می کرد و بر آنان نماز خوانده و برای شان طلب رحمت می کرد. از جمله سال ۹۶۱ ق حاکم دکن هند در مکه درگذشت. عبدالباسط بر او نماز گزارد و برایش از درگاه خداوند طلب رحمت کرد، برخی از تندروان و افراد متعصب بر او خرده گرفتند که وی رافضی بوده است؛ ولی او آنان را قانع کرد، که آنان نیک مردند. وی، گاه به شرفاء و علمای دوستدار خاندان پیامبر و شیعی مذهب کمک می کرد:

«وقتی یکی از اشراف بنی الحسن از ساکنان مکه، به اسم علی ابن شدقمی از بزرگان شیعه نزد وی رفت در نخستین ملاقات ده هزار سکه طلا به او داد و در وقت خداحافظی هم چنین کرد و همین طور با دیگر کسانی که به سراغش می رفتند.»( مجله میقات، شماره ۵۷) فخرالدین طریحی، مؤلف مجمع البحرین از علمای شیعه، دانشمندی بود پارسا و خلیق و مردمدار و با کسان بسیار از علمای فریقین معاشرت و دوستی داشت. وی به سال ۱۰۸۵ در رماحیه از دنیا رفت. محدث قمی درباره شرکت همگان در تشییع جنازه وی می نویسد:

«گویند روز وفات او دیده نشده از کثرت ازدحام مردم در نماز بر او کثرت گریستن مخالف و موالف بر فقدان او.»(الفوائد الرضویه، محدث قمی /49)

 

 

تعامل عاطفی عالمان دین-قسمت اول

تعامل عاطفی عالمان دین-قسمت دوم

تعامل عاطفی عالمان دین-قسمت سوم

تعامل عاطفی عالمان دین-قسمت چهارم

تعامل عاطفی عالمان دین-قسمت پنجم

تعامل عاطفی عالمان دین-قسمت ششم

تعامل عاطفی عالمان دین-قسمت هفتم

تعامل عاطفی عالمان دین- قسمت هشتم

 




نظرات کاربران