اهل سنت، چنین نظر دارند که شهادت امام حسین (رضی الله عنه) و یاران وی مظلومانه بوده است و قاتلین و آمرین به قتل، فاسق و ظالم و منفور تاریخاند.
ماموستا ملا قادر قادری
عشق و علاقه به اهل بیت نبی اکرم (ص) و اظهار محبت و ابراز ارادت وپاسداری از جایگاه نورانی رسول الله (ص) ریشه در باور دینی مسلمانان دارد.
زیرا قرآن کریم در آیه ۲۳ سوره شوری«قل لااسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی» مودّت نزدیکان پیامبر و اهل بیت را سبب قرب الهی معرفی فرموده و سیدالانبیاء، محمد المصطفی، به اهل ایمان امر فرموده است که محبت اهل بیت را به عنوان یک امر دین و اخلاقی به فرزندان خود تعلیم دهند.
قال رسول الله: «ادبوا اولادکم علی ثلاث خصال؛ حب نبیکم و حب بیته و حب القرآن.»
بدون تردید محبت اهل بیت که با تربیت عقیده و اخلاق فرزندان، در خانوادههای اهل ایمان شروع میشود یکی از محورهای مهم و خدشه ناپذیر تاریخ یک هزار و چهارصد ساله اسلام و بارزترین وجوه مشترک و محور وحدت بین کلیه پیروان قرآن از مذاهب مختلف است و اهل تسنن هم همچون اهل تشیع، به این لحاظ که امام حسین (رضی الله عنه) نوه رسول خدا و مورد توجه امام انبیاء بوده و آن حضرت در معرفی نوه عزیزش فرموده است: «حسین منی و انا من حسین، احب الله من احب حسینا» مسلمانان عموماً و علماء خصوصاً برای این شخصیت والا مقام احترام قائلند و در این راستا علماء و آگاهان دین به جهت کسب رضایت خداوند متعال و احترام رسول الله با قلم و زبان خود نسبت به فرزندان حضرات زهرا ابراز عقیده و اخلاص نموده و در این خصوص کتابهایی نوشته و تألیفاتی به رشته تحریر درآورده و سعی همیشگی علمای أهل سنت این بوده است که در زمان تعلیم دین و یادگیری دانش و کسب اجازه علوم دینی و همچنین عرفای اهل سنت در کسب روش عرفانی خود در اجازهنامههای خود تبرکا خود را به صورت سلسلهوار به بیت نبوت و خانواده حضرت علی(رضی الله عنه) وصل کنند و با کمترین دقت در کتب عرفا و اجازهنامههای طلاب علوم دینی و سلوک عرفای اهل سنت این اصل مشهود و مسطور است.
لازم به ذکر است در بین علمای اهل سنت، علمای کرد شافعی مذهب به پیروی از امام فقهی خود محمد بن ادریس شافعی (رضیالله عنه) که در وصف اهل بیت و ابراز ارادت به آنان همواره و به صورت شفاف محبت خود را نشان داده است، به خصوص در دو بیت ذیل الذکر آنان را وسیله و از خداوند متعال خاضعانه درخواست و استدعا فرموده که با توجه به جایگاه اهل بیت رسولالله در روز قیامت صحیفه اعمالش را با دست راست خود که نشانه فلاح و سعادت است دریافت نماید:
آل النبی ذریعتی
و هم الیک وسیلتی
ارجوا بان اعطی غداً
بید الیمین صحیفتی
آنان نیز به زبانهای مختلف عربی، کردی و فارسی کتاب نوشته و اشعار سروده و اظهار محبت نمودهاند. برای نمونه مرحوم شیخ عبدالرحیم معروف به مولوی تایجوزی کرد در وصف اهل بیت در کتاب معروف خود «الفضیله» چنین فرموده است:
ولی کل مؤمن و المقتدی
والمرتضی و المجتبی و المهتدی
ماذا ترید بعد ذا النص الجلى
من کنت مولاه فمولاه علی
باب مدینه العلوم و الهدی
و قالع لباب خیبر العدی
شمس السماء انوارها شهیره
اثارها عظیمه کثیره
فی مدحها مدحی و ذاک فاشی
فکیف ذا و انا کالخفاش
هلی زوجت زهرا غیر ذا الفتی
و هل اتی فی من سواه هل اتی
و همچنین در کتاب عقیده المرضیه به زبان کردی این چنین جایگاه اهل بیت و امام حسین (رضیالله عنه) را معرفی کرده است:
ئاگات له خوت وی قه دریان بزان
بغضهم نفاق حبهم ایمان
ایمان و بی حب آل پیامبر
ناگا به دلی هیچ که سا گوزر
یعنی: هشیار باشید، همواره و در هر حال محبت اهل بیت را داشته باشید. زیرا محبت اهل بیت نشانه ایمان و بغض آنها، علامت نفاق است و ایمان بدون محبت اهل بیت در دل مؤمن جای ندارد.
مرحوم شیخ رضا طالبانی از اکراد کرکوک عراق و از خانواده علم و عرفان طالبانی محبت خود را نسبت به آل مصطفی این چنین بیان فرموده است:
سنی هستم ولیکن حب آل مصطفی دین و آیین من و آباء و اجداد من است
شیعه و سنی ندانم دوستم با هر که او، دوست باشد و دشمنم آن را که با او دشمن است
بعد از این مقدمه که در آن به صورت اختصار و خیلی مجمل به دیدگاه اهل سنت در خصوص اهل بیت اشاره شد این نکته نیز قابل یادآوری است که سیره طیبه و حیات نورانی ائمه اطهار(رضی الله عنهم) و آنچه شایسته و مناقب این بزرگواران بوده است؛ به صورت کامل و با اخلاص و ایمان و محبت قبلاً توسط علماء و فقهاء و مورخان به صورتهای مختلف بیان و تشریح و به صورت کتب و مجله، تصنیف و تألیف گردیده و بیان و نوشته امثال حقیر تکرار مکررات است.
معهذا با ذکر چند مطلب کوتاه از حیات سیاسی آن بزرگوار اینجانب نیز ارادت خود را هر چند که کوتاه و غیررسا باشد بیان خواهم کرد به این امید در صف کاروان محبان اهل بیت پیامبر عظیم الشأن قرار گرفته و گوشه چشم سید کائنات شامل حال این بنده مخلص گردد.
حیات سیدالشهداء حضرت امام حسین (رضیالله عنه) تصویری است از یک فیلم زنده که از اول تا أخر آن درس حقیقت، شجاعت، ایثار، ایمان، جهاد، و شهادت مشهود و موجب بیداری هر نسل در هر قرن و زمان است. هر انسانی را بیدار و به جهت دفاع از دین آماده می نماید. در حیات بزرگان دین قصههای عجیبی وجود دارد که برای صاحبان عقل و خرد درس عبرتاند، به خصوص حیات سید شهیدان کربلا، که جوانب آن مظهر بروز صفات عالیه و برای کل نسلهای حال و آینده منهج و برای اهل فکر راه رسیدن به هدف مقدس است، به خصوص در این بعد که این بزرگوار با خون خود تاریخ حیات خود را نوشته و با شهادت خود و یارانش درس «هیهات من الذله» و با پیام های خود «تشخیص راه از چاه» را و «تغییر مسیر تاریخ» را به آیندگان نشان دادهاند و چگونه زیستن و چگونه مردن را عملا و با نثار جان عزیز خود توصیه فرموده اند؛ به عبارت دیگر تاریخ سیاسی حیات امام حسین (رضی الله) کتابی است که از سال ۶۰ هجری از مدینه منوره شروع شد و تا روز قیامت ادامه دارد و در هر عصری و برای هر نسلی قابل مطالعه و استفاده و بهرهبرداری مبارزان در قرون گذشته و حتی عصر کنونی از شرق جهان اسلام تا غرب آن و از مذاهب مختلف اسلامی قلم به دست گرفته و حیات امام حسین (رضیالله) را به عنوان بهترین راه و روش مبارزه با طاغوتیان و به عنوان نمونهای روشن از طریق چگونه زیستن و چگونه رفتن شرافتمندانه و الگویی از آزادیخواهی هدفمند که می تواند تاریخ را تغییر و معادلات را به هم زند به نسل جدید معرفی کردهاند و در این خصوص هر یک کتاب جداگانهای نوشته اند، از جمله: سید ابوالاعلی مودوی از پاکستان، سبیل قطب از مصر، عباس محمود عقاد، عمر ابونصر، شرقاوی، محمدرضا مصری، دکتر احمد چلبی و محمد برفی و ...
با مطالعه کتب و نوشتهها و حسب آنچه اهلسنت نوشتهاند، به دنبال رحلت پیامبر اکرم حضرت محمدالمصطفی و طرح قضیه جانشینی رسولالله، اختلافاتی بین مهاجرین و انصار بروز کرد و این اختلاف در زمان خلیفه سوم راشدین عثمان بن عفان، رسمی و علنی گردید و در زمان خلافت چهارمین خلیفه راشدین علی بن ابی طالب و با شروع جنگهای جمل و صفین و نهروان اختلافات به اوج خود رسید و با شهادت حضرت علی مسیر تاریخ رسالت کاملاً دچار انحراف گردید. امام حسین که شاهد، ناظر و حاضر بسیاری از این تحولات و اختلافات و تغییرات بوده، به خصوص برخورد ظالمانهای که در شهادت پدر بزرگوارش و بیمهری کم سابقه و برخورد خارج از عدالت و انصافی که نسبت به برادر ارجمندش حضرت امام حسن شد، همه و همه پیامهایی بودند که باید امام حسین نیز خود را برای تحمل شدایدی آماده کند و همواره آیه «من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه» را زمزمه میکرد و در انتظار زمان موعود و مصداق «و منهم من ینتظر» بود و از خداوند و مولای خود همواره خواستار ثابت قدمی در راه دین جدش و حرکت در مسیر و طریق پدر و برادر خویش بود.
و با تعیین یزید به عنوان خلیفه، هر لحظه موعد و روز انتظار نزدیک میشد و بالاخره کار به جایی رسید که یزید طی نامهای به فرماندارش ولید بن عقبه امری صادر کرد. زیر این عنوان «یا ولید فخذ حسینا و فلانا و اخذا شدیدا لیست فیه رخصه حتی یبایعوا» فرماندار مدینه امریه یزید را اجرا و شب هنگام از چند نفر از بزرگان مدینه از جمله امام حسین (رضیالله) دعوت به عمل آورد و اظهار داشت فرمانی از جانب خلیفه به دستم رسیده و باید شماها با خلیفه بیعت نمایید و هیچ گونه گذشت و چشم پوشی و عذری پذیرفته نیست. مطالب فرماندار یزید با مخالفت روبهرو شد و روز بعد امام حسین (رضیالله) با هجرت خود از شهر جدش «مدینه منوره» به «مکه مکرمه» به صورت عملی مخالفت خود را با حاکم شام و تصمیم فرماندار و اوضاع حاکم و نسبت به دستگاه غیر مشروع یزید نشان داد و در مکه امام مورد استقبال و احترام خاصی قرار گرفت و هنوز ایامی از حضورش در جوار بیت اللهالحرام سپری نشده بود که دعوت نامهای از طرف اهل عراق مبنی بر اعلام پشتیبانی و حضور مبارکش در عراق رسید و به عنوان ادای تکلیف نسبت به دین جدش ابتدا مسلم بن عقیل را فرستاد و سپس خود در روز ترویه (هشتم ذیالحجه الحرام) سال۶۰ مکه را به قصد عراق به همراهی جمعی از اهل بیت و یاران و محبان اهل بیت نبی اکرم ترک کردند. پیشنهاداتی به جهت تجدید نظر و تغییر برنامه ارائه داده شد، لیکن پیشنهادات مورد قبول قرار نگرفتند و زمانی که عبدالله بن جعفر طیار با اصرار و در نهایت اخلاص فرمود: «عمو زاده عزیز عراق سرزمین آرامی برای اهل بیت نیست و باید برخوردهایی که نسبت به پدر و برادر و سایر اهل بیت شده است برای شما تجربه باشد، مبادا شما راه هم به شهادت برسانند» امام به عبدالله عموزاده اش فرمود: «یا این عماه انی رایت جدی فی المنام...» جدم را در خواب دیدهام و در خصوص تصمیم و نیت خود کسب تکلیف کردهام من دارم دستور جدم را انجام می دهم و درخواستها و پیشنهادات و اصرارها بیتأثیر و حتی فرمود: «افبالموت تخَوِّفنی» با مرگ مرا نترسانید «انی لا اری الموت الا السعاده» و در نهایت به وظیفه خود عمل کرد و به عراق رفت و طی یک برنامه طراحی شده در دهم محرم الحرام همراه ۷۲ تن از یارانش به دست گروهی فاقد ایمان و اخلاق و ادب و حیاء و انصاف و رحم و عاطفه به شهادت رسیدند، فاِنّا لله و انا الیه راجعون.
سپس کسانی که از این کاروان نورانی جهاد و شهادت باقی مانده بودند به اسارت جمعی ملبس به لباس اسلام و نوکر شیطان درآمدند و به شام مرکز حکومت یزید و سپس به مدینه منوره انتقال داده شدند. با شنیدن خبر آمدن فرزندان پدر از دست رفته و مادران داغ دیده اسرای صحرای کربلا جمعی از زنان مدینه منوره به پیشواز آنان رفته و زمانی که کاروان اهل بیت را ملاقات کردند دختر عقیل بن ابیطالب با صدایی رسا و قلبی پر از هم و غم خطاب به بیانصافترین مردان تاریخ بشر چنین فرمود:
«ماذا تقولون ان قال النبی لکم ماذا فعلتم و انکم آخر الامم
بعترتی و باهلی بعد مفتقدی منهم اسارا و منهم ضرجوا بدم
ما کان هذا جزائی اذا نصحت لکم ان تخلو فنی بسوء فی ذوی رحم»
و به فرموده شاعر پارسیگو، جوهر سنندجی:
به اهل بیت این ستم از چرخ خون رسید
مهر و مه و سپر و مکین و مکان گریست
نبود دلی ز غم که نسوزد در این ملال
چشم سپهر کور و زبان هلال لال
نتیجه:
اهل سنت، چنین نظر دارند که شهادت امام حسین (رضی الله عنه) و یاران وی مظلومانه بوده است و قاتلین و آمرین به قتل، فاسق و ظالم و منفور تاریخاند. و به عنوان سند که گواه و نشانه نفرت اهلسنت نسبت به قاتلین اهل بیت است به نکتهای به عنوان آخرین مطلب اشاره مینمایم:
در کتاب تاریخ الخلفاء شیخ جلالالدین سیوطی متوفای ۹۱۱ هجری صفحه ۲۰۹ آمده است: «در مجلس عمر بن عبدالعزیز فردی این جمله را گفت: امیرالمؤمنین یزید بن معاویه میگوید...! عمر بن عبدالعزیز از شنیدن این جمله متأثر شد و با شگفتی و نگرانی گفت: تو یزید را امیرالمؤمنین میخوانی؟! این عمل شما جرم است و دستور داد او را تعزیر و بیست ضربه شلاق زدند...»
منبع: کتاب ماموستا، ص509