در حال بارگذاری ...

علمای بزرگ و خردمند مذاهب، هماره پاس احترام هم داشتند و اختلاف دیدگاه های مذهبی آنان را به انتقام جوئی و تخریب یکدیگر وا نمی‌داشت. آنان هماره پاس احترام مقدسات دیگر مذاهب را داشته و در منبر وعظ و گفت و گوهای کلامی و فقهی هیچ گاه به آرای رقبای مذهبی خود، بی احترامی نکرده و از بزرگان دیگر مذاهب به نیکی یاد می کردند.

سید عباس رضوی

حسن بن عطار همدانی(م:569) از عالمان شیعه و دانشمندی پرکار بود. او در انواع علوم دینی دارای آثار است. همه تذکره نویسان او را به حسن سیرت و فروتنی ستوده اند. سیوطی و قفطی از تذکره نگاران شافعی مذهب وی را به دانش سرشار و مردمداری و حسن خلق و سیرت محمدی ستوده‌اند. او با همه مسلمانان رفتاری انسانی و اسلامی داشت.

«انه کان یحسن المعاشره مع غیر الشیعه من المسلمین على الموازین الشرعیة المحبوبه لآل محمد»(اعیان الشیعه، علامه امین، ج4ص634)

میان حسن بن جعفر دوریستی، از عالمان برجسته خاندان دوریستی ری، با خواجه نظام الملک سلجوقی، دوستی و احترام دوجانبه بود. خواجه نظام الملک، همه هفته به دیدار دوست دانشمند خود در دوریست می رفت و با او می‌نشست و از مکارم اخلاق و دانش او استفاده می‌کرد. خواجه حسن نیز به نظام الملک احترام می‌گذاشت و او را در ضمن قصیده‌ای ستایش کرد.(النقض،عبدالجلیل رازی تحقیق محدث ارموی ص110)

علامه حلی، دانشمند پرآوازه شیعه، متکلمی چیره دست بود و هیچ موقعیتی را برای دفاع از مکتب تشیع از دست نمی داد. و افراد بسیاری را به مکتب اهل بیت آشنا کرد. دلیل عمده موفقیت حلی، پای بندی وی به ارزش‌های دینی بود. او بر احساسات خود چیره بود و اجازه نمی‌داد گفته‌هایش از احساسات منفی رنگ بپذیرد. او در نقد افکار دیگران، از خرده‌گیری بی‌جا و شماتت و کنایه‌های آمیخته به طعن و لعن پرهیز می کرد و میان انتقاد به شخص و اندیشه جدا می کرد. علامه، به خوبی آگاه بود، جدال کینه توزانه نه تنها در هدایت افراد مؤثر نیست که غرور آنان را جریحه‌دار ساخته و آنان را به موضع‌گیریهای نادرست وامی دارد و راه را بر هرگونه تفاهم می بندد. از این روی، در گفت و گوهای فقهی و کلامی نقاط قوت رقبا را نیز مطرح می ساخت و سپس آن را نقد می کرد. ابن مطهر، با این روش از افراد کژاندیش، متعصب و گاه غرض ورز، دوستان صمیمی و همراه می‌ساخت. در میان نوشته‌های کلامی و فقهی ابن مطهر، با همه گستردگی، کوچکترین نشانه‌ای از کینه‌توزی و عناد دیده نمی‌شود. کسانی که از نزدیک رفتار و سلوک او را دیده‌اند، برآنند که حلی، نه تنها از بزرگان دیگر مذاهب به بدی یاد نمی‌کرد که افراد هتاک و سباب را از خود می‌راند.

حافظ ابرو، تاریخ نگار سده هفتم درباره علامه نوشته است:

«میان جمال الدین مطهر و مولانا نظام الدین عبدالملک، مناظرات بسیار بود و مولانا نظام الدین احترام او عظیم کردی و در تعظیم او مبالغت کردی و مباحثات ایشان از جهت استفادت بود، نه بر طریق جدل و لجاج و عناد و شیخ جمال الدین، هرگز بر طریق تعصب بحث نکردی و در توقیر و تعظیم صحابه، رضوان الله علیهم، مبالغت فرمودی و اگر کسی در حق صحابه کلمه‌ای بد گفتی منع تمام فرمودی و رنجش کردی.»(مجمع التواریخ،حافظ ابرو، ج3ص237)

خواجه نصیرالدین طوسی، عالمی مردمدار و خلیق بود. به علما و بزرگان مذاهب، احترام می‌گذاشت. و در حوزه توان و اختیارات خود، با آنان همراهی نشان می‌داد.

بیضاوی، مفسر قرآن و دانشمند شافعی مذهب نیز، دانائی بزرگوار بود. وی مدتی در شیراز به کار دانش گستری و قضا مشغول بود، سپس به تبریز آمد و در آنجا ساکن شد. این دو دانشمند برجسته، به جایگاه هم آگاه و پاس احترام یکدیگر داشتند. در سفری که خواجه به تبریز داشت با بیضاوی روبه رو شد. قاضی به احترام خواجه ، از مرکب پیاده شد. در این دیدار:

«خواجه در میان جمعیت، رکاب قاضی را از روی فروتنی گرفت، تا سوار شود و از خواجه پرسیدند: سبب این کرنش نسبت به قاضی از چه بود؟ گفت: همیشه در خاطرم بود که این تخلق از من نسبت به بزرگی واقع شود، هرچند ملاحظه کردم کسی را جز قاضی نیافتم که سزاوار این باشد. بنابراین، این تواضع نسبت به وی واقع شد.»(مجله حوزه-ش106ص239)

خواجه با دیگر دانشمندان دین نیز، برخوردی برادرانه و دوستانه داشت و هماره از کرامت و شرافت آنان دفاع می‌کرد و پاس حرمت آبرویشان داشت. و از خرده گیری‌های آنان چیزی به دل نمی‌گرفت. این فروتنی‌ها، نه از سر ضعف و نیاز و نفاق که از سر اخلاص و خردمندی بود. و در واقع، او علم و دانش را پاس می داشت. خواجه، در اوج قدرت و وزارت، به دیدار عالمان فاضل و فرهیخته می رفت، تا بدین وسیله، جایگاه آنان در میان بستگان و آشنایان‌شان شناخته شده و مردم پاس حرمت‌شان داشته باشند. و در یک کلمه، رمز دل‌بستگی علما به خواجه در رفتار نیک انسانی او نهفته بود. در سفری که خواجه همراه هولاکو به تبریز می‌رفت در مسیر راه به دیدار کاتبی، عالم شافعی مذهب و استاد بزرگ حکمت رفت. و با اجازه استاد، شاگرد برجسته‌اش قطب الدین شیرازی را برای کارهای علمی با خود به مراغه برد.(دره التاج،علامه قطب الدین شیرازی، ص27)

میان خواجه و صدر الدین ابن حمویه جوینی شافعی نیز، دوستی بود. وی مردی دیندار و باوقار بود، و نسبت به خاندان پیامبر مودت داشت. وی به سال ۷۱۶ کتاب وزین؛ «فرائد المسمطین فی مناقب الرسول والبتول، المرتضى والسبطین» را تألیف کرد و در آن روایاتی به نقل از خواجه طوس نیز آورده است.

فروتنی خواجه آن چنان بود که واعظانی که به دیدار او می‌رفتند، در جمع مردم به فراز منبر می‌فرستاد و به اندرزهای آنان گوش می‌سپرد. خواجه با این کار افزون بر استفاده‌های علمی و اخلاقی از آنان، سخنوران را به فعالیت خود دلگرم ساخته و اسباب خوش‌بینی آنان را به تشیع فراهم می ساخت.

عمادالدین واعظ، به سال ۶۷۰ به مراغه رفت. و در حضور خواجه برای مردم سخنرانی کرد. این واعظ غیر شیعی، به ابن فوطی گفته است که کتاب حدیثی "الجامع الصحیح" را از پدر خود شنیده است و نیز سروده‌هایی در ستایش اهل بیت را با مطلع: «سلالات النبی هم الائمه... الیهم بصرف العقل الازمة» را برای وی خواند.(مجمع الآداب فی معجم الالقاب، ابن فوطی، ج4 ص841) خواجه با همه مشغولیت‌های علمی و سیاسی، با مهمانان فرزانه خود می‌نشست. از آنان دلجویی می‌کرد، در دیدار با محدثان و جهانگردان، گزارش سفرها و شهرهائی که دیده بودند را به دقت می شنید.(همان،ص812) و در یک کلمه به احساسات و علاقه های آنان ارج می‌نهاد و به آنان می‌فهمانید، تلاش‌های آنان مورد توجه است. و او در اندیشه و زندگی خود جایی برای آنان گشوده است. همه اینها بر علاقه سیاحان و محدثان به ارزش کار خود می افزود. و همکاری آنان را با آن حکیم نامور طوسی دو چندان می کرد.

در سده نهم، در زمان تیموریان، میرزا محمد بهادر، حاکم قم بود. وی با عالم غیرشیعه شرف الدین علی یزدی دوستی داشت. حاکم در اوائل ورود خود به قم، شرف الدین را به این شهر دعوت کرد و او با گروهی از اصحاب خود به قم آمد. عالمان قم، از این عالم ادیب و نویسنده برجسته و هنرمند استقبال باشکوهی کردند و به نوشته تاریخ جدید یزد:

«و چون به نزدیک قم رسیدند، سادات و علماء و اهالی بیرون آمدند و به اعزاز هرچه تمام‌تر او را به شهر بردند و به موضعی خوب فرود آوردند.»(قم در قرن نهم، مدرسی طباطبایی،ص223)

منبع: مجله حوزه-ویژه شهیدین و تعامل آنان با مذاهب اسلامی-ص176الی180

 

تعامل عاطفی عالمان دین-قسمت اول

تعامل عاطفی عالمان دین-قسمت دوم

تعامل عاطفی عالمان دین-قسمت سوم

تعامل عاطفی عالمان دین-قسمت چهارم

تعامل عاطفی عالمان دین-قسمت پنجم

تعامل عاطفی عالمان دین-قسمت ششم

تعامل عاطفی عالمان دین-قسمت هفتم

تعامل عاطفی عالمان دین- قسمت هشتم

 




نظرات کاربران