در حال بارگذاری ...

ما مسلمانان ایران دست برادری و اخوت دراز می‌کنیم به سوی همه‌ی برادران مسلمانمان، به سوی تمام مسلمانان درتمام دنیا از قریب و بعید. ما انقلاب نکردیم که فقط خودمان را نجات بدهیم، ما خودخواه نیستیم. انقلاب ما برای نجات همه‌ی مسلمین است ولی به دست خود مسلمین.

آیت الله مهدوی کنی

علت اینکه یک فرد یا گروه مصالح امت را زیر پا می‌گذارد چند چیز یا چند حالت است:

یکی اینکه آگاهی به مصالح امت ندارد. وقتی آگاهی نداشته باشد، ناخودآگاه مرتکب خلاف می‌شود و بر خلاف مصالح مردم گام برمیدارد. این یک گناه است، برای اینکه خطای اجتماعی مانند خطای فردی نیست، نمی‌شود یک ملتی را به فساد و ضلالت و بدبختی کشید و بعد گفت، خدایا من اشتباه کردم! در اینجا وقتی فردی که صلاحیت در خودش نمیبیند باید کنار برود. بنابراین عدم علم به صلاح یک ملت، منشاء خلاف می‌شود.

دوم، آنجاست که انسان میداند و خلاف می‌کند، که مسلم است این گناهش بیشتر است. مثل بعضی از افراد که مصالح عالی یک امت و یک انقلاب را زیر پا گذاشتند و چه مشکلات و زحماتی که ایجاد کردند و فرار کردند. اگر این مشکلات نبود ما اکنون سالها جلوتر بودیم.

یکی از جهاتی که باز منشاء این می‌شود که انسان مصالح را درست تشخیص ندهد، دور اندیش نبودن است. انسان باید دوراندیش باشد. امیر المومنین به فرزندشان محمد بن حنیفه فرمودند که : «اِرمِ ببصرکَ اَقصی القَوم» ( وقتی در مقابل دشمن قرار میگیری جلو خودت را نگاه نکن، به دورترین نقطه‌ی دشمن نگاه کن)، یعنی دور اندیش باش و فکر بکن که صف این دشمن خیلی طولانی است، اینکه صف اول را شکافتی و از بین بردی، کافی نیست. بنابراین یک کسی میتواند مصالح را تشخیص بدهد که دوراندیش باشد.

حالت چهارم، عدم شناخت دشمن و در نتیجه عدم برخورد قاطع با دشمن است. سرّ پیروزی امام و انقلاب ما این بود که امام ما در مواجهه با حوادث، مقطعی برخورد نمی‌کرد. یعنی ممکن است که یک روحانی، برای اصلاح جامعه، فقط سر کوچه و محله‌ی خودش را ببیند که یک فسادی در آن هست و آن مرکز فساد را از آنجا بردارد. البته برداشتن این مرکز فساد خوب است ولی این ریشه فساد را قطع نمی کند، این خانه منتقل می‌شود به یک جای دیگر. ولی اگر فهمیدیم که عامل این خانه و خانه ساز کیست و مرکز فساد در کجاست و زمینه‌ی فساد کجاست، آن وقت است که لبه‌ی تیز حمله را متوجه آن می کنیم. اینجاست که موفق می شویم، ممکن است یک مقدار دورتر و دیرتر، ولی موفق می شویم. امام ما، از خرداد 42 فرمودند که شاه باید برود. عده زیادی بودند که کارهای مقطعی می‌کردند: فلان مشروبخانه باید بسته بشود؛ فلان گروه باید با او مناظره بشود؛ ولی امام می فرمودند که نه، منشاء همه‌ی فسادها این شخص است که وابسته به اجانب است. امام فرمودند باید این جرثومه‌ی فساد از بین برود و باید برود.

آن روزی که امام در مدرسه‌ی فیضیه میفرمود شاه باید برود، خیلی ها خندیدند و گفتند این سید چه میگوید، این آقای سید در قم نشسته، درس می‌گوید، با چه نیرویی می‌گوید شاه باید برود؟! شاه هم خندید، شاه هم فحش داد، شاه هم مسخره کرد ولی او نمیدانست که وقتی گفتند باید برود، باید برود. و امام ادامه داد و این قاطعیت را داشت تا روزی که شاه از ایران رفت. روزنامه های آن سال را که میخواندم، دیدم امام فرمودند که رفتن شاه از ایران کافی نیست، بلکه باید استعفا بدهد، خلع بشود. یک عده ای میگفتند که خوب، حالا بابا رفته، دیگر ولش کنید، شورای سلطنت هست. امام فرمودند خیر. حتی آن آقایی که عضو شورای سلطنت بود، در پاریس امام راهش نداد، فرمود تا استعفا ندهی راهت نمی‌دهم. دیگران که به خدمت امام رفتند، از گروه های سیاسی کسانی بودند که سابقه‌ی مبارزه هم داشتند، ولی امام فرمودند تا صریحا شاه را محکوم نکنید و شاه را از سلطنت خلع نکنید راهتان نمی‌دهم. این قاطعیت، یک چیز عجیبی است. پس از آن، به دستور امام، برادر مظلوممان، شهید دکتر بهشتی، در خیابان آزادی، در مقابل مسجد صاحب الزمان، اعلام خلع ید شاه را کرد و از ملت اقرار گرفت.

این چنین بود که شاه خلع شد و ما دیگر بساط سلطنت را در هم پیچیدیم، ولی امام به این هم اکتفا نکردند، فرمودند شاه رفت، ولی شاه سازها نیز باید بروند، ولذا امام فرمودند هر چه صدا دارید علیه آمریکا بلند کنید. آمریکا خودش تنها کاری انجام نمیدهد، یک عاملی هم در میان مسلمین درست کرده است به اسم اسرائیل، و این عامل را، این لولوی سرخرمن را اینجا گذاشته و عروسکی کرده تا از پشت حمله کند به مسلمانان و منابع مسلمین را از بین ببرد، نیروهای مسلمین را از بین ببرد، اراضی مسلمین را غصب کند، مسلمین را از خانه هاشان بیرون بریزد. آیا به ندای قرآن نمی‌خواهید جواب بدهید که «وما لکم لا تُقاتلونَ فی سبیل اللهِ و المستضعفینَ من النّساءِ وَ الوِلدانِ؟ » آیا نمیخواهیم که در راه خدا جهاد کنیم، آن‌هم در راه مستضعفین، از زنان و کودکان، که به ناحق از خانه های خود رانده شدند؟

من تعجب می‌کنم از یکی از برادران مسئولمان، که قبلا در مسئولیت بودند و من هم برای ایشان احترام قائل بودم و الان هم از جهاتی احترام برایشان قائلم؛ ایشان در یک بیانیه ای گفته اند که در اسلام جهاد نیست و فقط دفاع است. این برادر میگوید؛ ما انقلاب کردیم که ایران را آزاد کنیم، البته در زیر سایه‌ی اسلام و از طریق اسلامی. ولی امام میگوید ما انقلاب کردیم برای آزادی همه‌ی کشورهای اسلامی. این برادر گفته اند که در اینجا دو نظر است، نظر من آزادی ایران است، بنابراین ما چرا با آمریکا بجنگیم؟ چرا با عراق بجنگیم؟ چرا با دیگران بجنگیم؟ ما تنها برای آزادی ملت خودمان باید تلاش کنیم و ملی گرایی کار پیغمبر بوده، پیغمبر هم فرموده: «حب الوطن من الایمان»؛ پیغمبر اکرم آن گاه که از مکه مهاجرت کردند، برگشتند یک نگاه تاسف باری به مکه کردند!

بله ایشان می‌گویند وطن، ولی به قول شیخ بهایی: «این وطن مصر و عراق و شام نیست، این وطن جایی است که او را نام نیست». این وطن، وطن اسلامی ما است و ما نباید تنها به فکر ایران باشیم، در عین حال که ایران را باید حفظ کنیم.

اصلا آیا ممکن است که شما ایران را حفظ کنید و در حول و حوش شما کسانی باشند که با آمریکا سروکاری داشته باشند؟ بالاخره آیا می‌توانید ایران را حفظ کنید؟ آیا می‌شود؟ لذا امام یک شعار دیگری هم داشته اند و گفته اند که باید همه باهم یک صدا بگوییم «مرگ بر اسرائیل». بنابراین، ما خط امام را باید پیروی کنیم و امام مقطعی فکر نمی‌کردند. ما هم باید مقطعی فکر نکنیم و برادران مسلمان ما در تمام دنیا باید این چنین فکر بکنند که مقطعی نباشد و برای همه‌ی مسلمین باشد.

ما مسلمانان ایران دست برادری و اخوت دراز می‌کنیم به سوی همهی برادران مسلمانمان، به سوی تمام مسلمانان درتمام دنیا از قریب و بعید. ما انقلاب نکردیم که فقط خودمان را نجات بدهیم، ما خودخواه نیستیم. انقلاب ما برای نجات همهی مسلمین است ولی به دست خود مسلمین. ما نمیخواهیم دخالت در کشورهای دیگر بکنیم، بلکه میخواهیم بگوییم که ما هم آماده ایم به شما کمک کنیم و آنچه در توان داریم در طبق اخلاص نهاده در اختیار شما بگذاریم؛ این است معنای صدور انقلاب. این ندای رسول خدا را که می‌فرماید «ما لکم لاتقاتلون فی سبیل الله»، این ندا را ما میخواهیم لبیک بگوییم. آنچه که ندای ما و شعار ما است، ندای اتحاد و وحدت و هماهنگی و تعاون است که: «تعاونوا علی البرّ والتقوی و لا تعاونوا علی الاثم و العدوان».

وحدت رمز پیروزی و تداوم انقلاب اسلامی-بخش اول

وحدت رمز پیروزی و تداوم انقلاب اسلامی-بخش دوم




نظرات کاربران