در حال بارگذاری ...

تقسیم بندی طایفه ای در ایرانشهر، متاسفانه به جدایی مساجد سنی از مساجد شیعه منجر شده بود. اهل سنت مساجد کوچکی داشتند که هرکدام چند نفر نمازگزار داشت و شیعیان یک مسجد داشتند که تمام سال تعطیل بود!

معرفی کتاب:

روایتی است از تبعید آیت الله سید علی خامنه ای به ایرانشهر و جیرفت در دوران اختناق پهلوی دوم.

 شهر کوچک ایرانشهر در سال ۵۶ مهمانی داشت تبعیدی؛ مهمانی که به اختیار راهی آن دیار نشده بود اما با شوق و شور پا در آن گذاشت و هر چه گذشت بر شوقش افزوده شد و دلبستگی اش به یاران ایرانشهری فزونی یافت

 این کتاب شامل  سه بخش می باشد بخش اول و اصلی ترین بخش کتاب متن مصاحبه ای است که حضرت آیت الله خامنه ای در آن به شکل مفصل و با جزئیات دوران تبعید خودشان به شهرهای ایرانشهر و جیرفت را روایت می‌کنند.

 بخش دوم به صورت تفصیلی از پاییز ۵۶ تا پاییز ۵۷ به دوران 285‌روزۀ تبعید رهبر معظم انقلاب به ایرانشهر و جیرفت پرداخته است.

 بخش سوم کتاب شامل اسناد و تصاویر و معرفی شخصیت های مهمی است که نامشان در کتاب زیاد آمده.

این کتاب در  296صفحه بصورت رنگی و با قیمت 14 هزار تومان روانه‌ی بازار نشر شده است. این کتاب را از انتشارات صهبا بخواهید.

قسمتی از متن کتاب:

از اولین دغدغه هایم در ایرانشهر احیای مسجد آل رسول بود. مسجد تعطیل بود و مشکلش این بود: آن که مسجد را ساخته بود در ایرانشهر زندگی نمی کرد. بلکه دهه ی اول محرم هر سال می آمد؛ مجلس یاد امام حسین علیه السلام را برگزار می کرد و بعد می رفت و مسجد بدون استفاده‌ی قابل ذکری می ماند‌.

تقسیم بندی طایفه ای در ایرانشهر، متاسفانه به جدایی مساجد سنی از مساجد شیعه منجر شده بود. اهل سنت مساجد کوچکی داشتند که هرکدام چند نفر نمازگزار داشت و شیعیان یک مسجد داشتند که تمام سال تعطیل بود!

پیشنهاد احیای مسجد را که دادم، بسیاری تاییدم کردند.

اقامه‌ی نماز جماعت را در مسجد، با کمک آقای راشد شروع کردم. بعد از نماز برای مردم، به مدت ده تا پانزده دقیقه صحبت می کردم. در صحبتم چیزی را می آوردم که مختصر و مفید باشد. نماز و سخنرانی کوتاه بعدش، از بلندگو پخش می شد و اینکار نقش مهمی در احیای روحیه‌ی دینی شیعه داشت؛ همانطور که اثر مثبتی بر مومنین اهل سنت داشت، وقتی التزام ما به نماز، قرائت فصیح و تنوع سوره های قرآنی در قرائت را می دیدند.

بعد به مومنین پیشنهاد دادم که نماز جمعه اقامه شود، و آن را برگزار کردیم. خوب در نماز حاضر می شدند، چنان که بزرگترین نماز جمعه در ایرانشهر بود. اهتمام آقای راشد به این نماز آن قدر بود که خودش به شخصه اذان گفتن را به عهده گرفته بود.

به تدریج، روابط بین ما و علمای اهل سنت عمیق شد. به برنامه ای عملی برای زدودن موانع روانی بین شیعه و سنی فکر کردم. در خلال همکاری مشترک دینی در شهر، باب گفتگو را با یکی از علمای اهل سنت در ایرانشهر باز کردم. او نامش مولوی "قمرالدین" بود، امام جماعت مسجد نور بود. به او گفتم: مسئولیت اسلامی بر ما واجب می کند که به آینده ی اسلام و خطرهایی که آن را تهدید می کند و موانعی که مقابل آن می ایستد نگاه کنیم. و تمام مسلمانان را بدون در نظر گرفتن تعلق مذهبی شان، با این نگاه آینده نگر، مسئولیت های خطیری خواهند داشت؛ اما اگر به نبش گذشته و جستجو در کتاب های قدیمی ها درباره ی مواضع اختلافی بپردازیم. این به هیچ چیز جز تشدید کینه ها و هیجان احساسات منجر نمی شود و در این هیچ مصلحتی برای اسلام و مسلمین نیست.

همچنین به او گفتم: این حرف به آن معنی نیست که اتصالمان با گذشته را قطع کنیم، ماهیت فکری و اعتقادی ما با این گذشته مرتبط است؛ ولی همکاری ما باید بر اساس آینده و نگاه آینده نگر باشد.

و این در واقع محور صحبت من با تمام برادران از علمای اهل سنت بود که با آنها برخورد داشتم؛ که افراد مخلص آنها این فکر را به خوبی پذیرفتند.

در چارچوب این تصور طرح یک برنامه ی کوچک را ریختم: برگزاری جشن مشترک بین اهل سنت و شیعه، در روزهای دوازدهم ربیع الاول که تاریخ ولادت حضرت رسول به روایات اهل سنت است، تا هفدهم آن که تاریخ مولود مبارک به روایت شیعه است و بر آن توافق کردیم.

صفحه 38 و 39

 




نظرات کاربران