موضوعی که هنوز نسبتاً باقی مانده و نتوانستهاند کاری انجام دهند «قرآن کریم» است. قرآن به مثابۀ حبلالمتین و ریسمانی است که به خوبی میتوان بدون حاشیههای معمول برای ارتباط با اهل سنت استفاده کرد.
عباس خامه یار – رایزن فرهنگی سابق ایران در قطر
در چند موضوع میتوان با اهل سنت همگرایی ایجاد کرد: موضوع «فلسطین»، موضوع «وحدت و تقریب» و بحث «قرآن».
وحدت و تقریب به دلایل مختلف مورد تاختوتاز قرار گرفت. آن را «جشنوارههای تقریبی» نام نهادند؛ چون بیشتر حالت نمایشی دارد. بعد نمونههای مختلفی نشان دادند که از یک طرف سمینار برگزار میشود و از طرف دیگر در مورد خلفا به گونهای دیگر عمل میشود.
وزارت اوقاف قطر، نوارهای سبّ خلفا در دورترین روستاهای ایران را تکثیر و توزیع میکرد. آن موقع کاست بود. تعدادی از این کاستها را به دفتر آقا فرستادم که از یکی از روستاهای دوردست اصفهان به دست آورده بودند. الان که سیستم پیشرفته است، شبکههای «الوصال» و غیره، همان روز فیلم و عکس و سخنرانی آقایان را با تصویر نشان میدهند و به نقد و سوء استفاده می پردازند.
آنها توانستند تبلیغات و فعالیتهایمان را در این زمینه خنثی کنند. دهها شبکه تلویزیونی است که از مراسم اختلافانگیز مختلف سبّ خلفا، فیلمبرداری و بعد پخش میکنند. در بسیاری از عملیاتهایی که توسط گروههای تکفیری و منحرف، در زاهدان و سیستان و بلوچستان انجام میشود، شب عملیات، این فیلمها را برای تحریک نیروهایشان نشان میدهند.
این فیلمها، سخنرانیها و سبّ و فحشها، کارهای اصلی تقریبی را خنثی کرد. «یاسر الحبیب»(صاحب تلویزیون فدک) آن زمان یک جوان طلبهای بود که به دلیل همین مسائل دستگیر و زندانی شد. در کویت از او سلب تابعیت شد. او با وجود سلب تابعیت به طور مرموزی از زندان آزاد میشود و از مرز رسمی فرار میکند. بعد هم در لندن مستقر میشود. ساختمانی را میگیرد و بالن بزرگی را هم وسط لندن هوا میکند و روی آن مینویسد: «.... الوجه الآخر لعائشۀ». این مصاحبهها، حمایتها، موضعگیریها و سبّها را به طور زنده انجام میدهد. کتاب چند هزار صفحهای راجع به عایشه مینویسد و الفاظی را به کار میبرد که شاید در روابط یک زن و شوهر این الفاظ به کار برده نمیشوند.
این به هم خوردن فضای تقریب، یک امر تدریجی بود که همه در آن دست داشتند. «جریان فکری شیرازی» که امپریالیزم شان اهل سنت هستند و دشمنان شان، خلفا. اینها نقش خود را دارند و معتقد هستند که سنی، سنی است و امکان ندارد بتوان با هم تلاقی داشته باشیم. نمونههای تاریخی خود را هم ارائه میدهند و وضع معاصر و اوضاع کلی را هم شاهدی برای ادعای خود میگیرند. این یک جریان سازمانیافته است. البته یاسر حبیب، خود را شیرازی نمیداند؛ بلکه خود را مستقل میخواند.
علاوه بر آن، یک جریان سازمانیافته هم در داخل کشور وجود دارد که کاملاً ضد تقریبی است. چیزی که قطریها آن موقع به دست میآوردند، بحث شیرازیها نبود. آن موقع فضا نسبتاً تقریبی بود. یک منبری را در یکی از دورترین روستاهای ایران پیدا کرده و سبّی را پیدا و نوار کاست آن را توزیع میکردند. بعد هم مدعی بودند که اینها دروغ میگویند و وحدتگرا نیستند.
در یک همایش بزرگ از علمای اهل سنت و شیعه در سال 1385، با حضور آقایان قرضاوی و تسخیری و حدود 70-80 نفر از علمای شاخص دنیای اسلام، شخصی معمم به نام «سید ایاد»، پشت تریبون قرار گرفت و فریاد زد که اینها همه دروغ میگویند! اینها در کاشان برای کسی که خلیفۀ دوم(ابو لؤلؤ) را ترور کرد، آرامگاه درست کردهاند و به آن متوسل میشوند!
همۀ حضار بهتزده بلند شدند و گفتند این دیگر چه میگوید؟! شبکههای مختلف تلویزیونی با او مصاحبه کردند و روزنامهها از او نوشتند. از آن روز به بعد «ابو لؤلؤ» در کاشان، برای جهان اسلام سوژه شد؛ اینها چهطور به قاتل خلیفۀ دوم تبرّک میجویند و از او تجلیل میکنند! این نقطۀ آغاز واگرایی دیگری بین شیعیان و اهل سنت شد. در نتیجه بخشی از این واگرایی توسط خودمان، و برای نشان دادن ضدیت با نظام جمهوری اسلامی، صورت گرفته است. نمونههای دیگر هم افراد خودی که در غرب بودند و کتابهای متعددی مثل «الشیعة و التصحیح» نوشتند. بالاخره بحث تقریب به این وضعیت دچار شد.
در رابطه با موضوع قدس نیز، کاملاً تلاش میکنند که بحث فلسطین را از ما بربایند و «خوزستان» یا به تعبیر آنها «عربستان» را جایگزین آن کنند. بحث «الاحتلال الفارسی بدل الاحتلال الصهیونی» یا «الاحتلال الصفوی»، یک بحث سیاسی مهمی است که آن را به طور جدی در پیش گرفتهاند. دیدار محمود عباس با مریم رجوی، رفتن «انور عشقی» به اسرائیل و مجموعه مسائلی که 7-8 سال است به صورت سازمانیافته دنبال میشود و الان نمود علنی به خود گرفته است، در این رابطه قابل تحلیل و تفسیر است.
ظرفیت همگرایی قرآن
موضوعی که هنوز نسبتاً باقی مانده و نتوانستهاند کاری انجام دهند «قرآن کریم» است. قرآن به مثابۀ حبلالمتین و ریسمانی است که به خوبی میتوان بدون حاشیههای معمول برای ارتباط با اهل سنت استفاده کرد. به چند نمونه در این رابطه، در حوزه مأموریتم در قطر اشاره میکنم. آن زمان این بحث به شدت شایعه شده بود که ایرانیها غیر از قرآن یک «مصحف فاطمه» نیز دارند. آنها مدعی بودند که شیعیان یک مصحف دیگری غیر از قرآن دارند، ولی تقیه به خرج میدهند و آن را مطرح نمیکنند! روی این موضوع بسیار کار شده بود. شبکۀ «الجزیرۀ» در بحثهای چالشی زنده بین علمای ما و علمای اهل سنت، در مورد این موضوع سوال میکرد. از کتاب «کافی» دلیل میآوردند و میگفتند این مصحف، جزو کتب مصادر شیعیان است. این مسألهای که مطرح کردند، تأثیر بسیاری روی افکار گذاشته بود.
یک بار مسئول صفحۀ مذهبی روزنامه «الوطن» به من زنگ زد و گفت میشود من همین الان بیایم و بدون وقت قبلی تو را ببینم؟ پاسخ مثبت دادم. بلافاصله به رایزنی آمد و مستقیم به سمت کتابخانه رفت. من از رفتار او تعجب کردم. وارد کتابخانه شد و گفت بگذار من آزاد باشم. بین کتابها میگشت. وارد بخش قرآن و تفسیر شد. گفتم دنبال چه میگردی؟ چه میخواهی؟ گفت واقعیت این است که میخواهم «مصحف فاطمه» را پیدا کنم. میخواست با این سرزده آمدن و بدون اطلاع قبلی، به خیال خود، بتواند سوژه را به دست آورد. یعنی این مسئله آن قدر روی یک فرد روشنفکر و سردبیر بخش مذهبی یک روزنامه، تأثیر گذاشته بود که اینگونه سراسیمه به دنبال آن میگشت. بعد که با استدلال، توضیحاتی برایش دادم، پذیرفت که چنین چیزی شایعه است.
قرضاوی که به ایران آمد، پس از بازگشت، هر جا مینشست، میگفت قرآنی که اینها میخوانند، هم به لحاظ سبک، هم به لحاظ چاپ و محتوا، دقیقاً همین قرآنی است که ما داریم. او توضیح میداد که سرزده به مساجد مختلف ایران رفته و دقیقاً همین قرآن را دیده است. ایشان داشتند از ما دفاع میکردند و این دفاع، نشاندهندۀ آن شائبهای است که ایشان قبل از سفر به ایران داشتهاند. علیرغم این که او همگراترین عالم سنّی بود و در طی سالیان طولانی با شیعیان در ارتباط بود.
از این رو بحث قرآن با آن مقدمات، همچنان به عنوان حبلالمتین و یک ریسمان محکم و دریچۀ مهمی است که میتوان از راه آن با اهل سنت، ارتباط برقرار کرد.
ما در مناسبتهای مختلف، در مباحث قرآنی بسیار فعال بودیم. برنامههایمان را با قرائت قرآن توسط قاریان ایرانی شروع میکردیم و در ماههای مبارک رمضان، محرم و صفر، از قاریان و حافظان توانمند و برجستۀ ایرانی، به خصوص کودکان و نوجوانان استفاده میکردیم. این بهانهای بود تا بتوانیم فعالیتهای جمهوری اسلامی را در زمینۀ گسترش علوم قرآنی ارائه دهیم. اقدامات بزرگ و مهمی را که در قم انجام شده بود، درسهایی که در دانشکدهها داده میشد و خلاصه، گزارشی کامل و جامع از فعالیتهای قرآنی و تفسیری در این مناسبتها و به این بهانهها ارائه میشد.
قرآن همواره یک عامل همگرایی و وحدت بود؛ در نتیجه مجموعۀ فعالیتهای قرآنی جمهوری اسلامی به شیوههای مختلف عرضه میشد. هدف هم این بود که این جامعه با آموزههای قرآنی و نقشی که جمهوری اسلامی در حوزۀ قرآنی دارد، آشنا شود. نمایشگاه قرآن «عقیق» اثر ارزشمند و هنرمندانۀ آقای بهرام سالکی با همکاری یونسکو و نهادهای اجتماعی و مذهبی قطر برگزار شد. «جلیل رسولی» هنرمند متعهد و دیگر نقاشان و خوشنویسان قرآنی کشورمان به مناسبتهای مختلف به قطر دعوت میشدند و به هنرنمایی میپرداختند. نسخههای متعدد خطی قرآن کریم، عرضه میشد. البته این ظرفیتها، به طور نسبی، همیشه و همهجا وجود داشته و دارد. آن چه که مهم است، چگونگی بهرهگیری و استفاده از این ظرفیتها در تبلیغ دین است.