تکفیری شیعی و تکفیری سنی یک حقیقت رایج و غیر قابل انکار در بین مسلمانان است. البته مدل این دو تکفیر یک سنان نیست. برخی از عالمان اهل سنت شیعیان را و نه اندیشه تشیع را به خاطر سب و لعن و غلو تکفیر کرده اند و عالمانی از ما از قدیم مبنای فکری و اعتقادی اهل سنت را عامل کفر دانسته اند. حالا کاری به فرق این دو مدل تکفیر ندرایم.
حجت الاسلام محمد علی میرزایی
دیدم یکی از اعاظم حوزه علمیه در مصاحبه با فارس گفته است عالمان شیعه هیچ گاه اهل سنت را تکفیر نکرده اند. این ادعا البته انکار یکی از بدیهیات تاریخ است. مگر می شود چنین حرفی را پذیرفت؟ افسوس که صلاح نیست نام بسیار ی از عالمان برجسته شیعی که غیر معتقدان به امامت اهل البیت را کافر دانسته و بلکه گاه ناصبی و مستحق قتل شمرده اند نام ببریم. اما همین حالا هم اگر ادبیات خود ما را بنگرید به این حقیقت تلخ می رسید که:
تکفیری شیعی و تکفیری سنی یک حقیقت رایج و غیر قابل انکار در بین مسلمانان است. البته مدل این دو تکفیر یک سنان نیست. برخی از عالمان اهل سنت شیعیان را و نه اندیشه تشیع را به خاطر سب و لعن و غلو تکفیر کرده اند و عالمانی از ما از قدیم مبنای فکری و اعتقادی اهل سنت را عامل کفر دانسته اند. حالا کاری به فرق این دو مدل تکفیر ندرایم.
متأسفانه مسلمانان همه مذاهب به دلایلی کاملا شناخته شده و گاهی سیاسی و تعصب در تقابل و تعامل با هم کیشان و هم دینان و حتی هم مذهبان خود از حربه تکفیر استفاده کرده ایم.
اخبار خدشه در ایمان دیگران کردن از فربه ترین بخش های روایات جعلی است. آسان کردن تشکیک در ایمان کسی که با من هم فکرو هم عقیده نیست از بدیهیات آسیب های تاریخی ارتباطات اسلامی ماست.
پنهان کردن این آسیب ها و مدام توپ را به زمین دیگری انداختن گرهی از کار بسته ما را حل نمی کند.
کشاندن پای کفر و ایمان و هدایت وضلالت به میدان گفت و گوی فقهی و کلامی و حتی سیاسی بین مسلمانان و در درون مذهب واحد( شیعه و سنی) یک اتفاق ویرانگر بوده و همین حالا هم هست. همین تشکیک در ایمان و دین مخالفان را می توان در قالب دهها پایان نامه علمی مورد مداقه قرار داد.
خدا یکی است. محمدبن عبدالله( ص) رسول و نبی و مبعوث از سوی اوست و قرآن کتاب آسمانی وی است. همین قدر اعتقاد و باور برای مسلمان بودن و نفی کفر کافی است. ایمان هم مقوله ای قابل قضاوت و اندازه گیری فقهی نیست.
به عبارت واضح تر، ایمان در میزان فقه در نمی آید. یعنی فقیه با معیارهای فقاهتی اش قدرت خلق ساز و کاری برای اثبات و نفی ایمان ندارد. اگر کسی به خدا ایمان دارد، به پیامبری و رسالت حضرت محمد هم شهادت می دهد اما در مصادیق امامان مسلمانان به هر دلیل اختلافی دارد در چنین حالتی اصولا مقوله کفر و ایمان مطرح نیست. فرض ما بر این است که هیچ مسلمانی با اعتقاد به این که این قول و باور از پیامبر خداست نفی نمیکند.
این آشفته بازار دانش کلام و شخصی سازی و مذهبی سازی دانش اعتقادات و تبدیل خروجی ها و احکام آن به عنوان سلاحی علیه خصم از تراژدی های بزرگ تاریخ اسلام و از عناصر اصلی بی اثر کردن کلام و اعتقادات در شکل دهی به باورها و بینش های سازنده مسلمانان است. وجهه و سمت و سوی اصلی و گرایش مقاصد علم کلام در اصل به سمت بیرون بوده است اما حالا علم کلام به ابزاری برای خود زنی و تخریب خود مسلمانان تبدیل گشته است .
علم کلام فعلی مانعی هم برای رشد دانش مسلمین و عنصر تخویف و ترهیب عالمان دینی برای نو اندیشی دینی است زیرا احکام کفر و فسق و ضلالت در آن به آسانی رخ می دهد.
منبع: کانال تلگرام حجت الاسلام محمد علی میرزایی @motaarehaat