در حال بارگذاری ...

صدها فقیه و اصولی در دو فرقه ی بزرگ اسلامی (تشیع و تسنن) در هزاران مسئله شرعی بحث و اجتهاد داشته اند، گاه با یکدیگر موافق و گاه مخالف یکدیگر بوده اند، اما هیچگونه تزاحم و تضاد ویرانگر در میان نبوده است...و خللی بر اسلامی بودن آنان وارد نیاورده است

با توجه به ریشه ی اصلی امت اسلامی و متن مشترکی که نه تنها عامل وحدت همه ی مذاهب و فرقه های اسلامی، بلکه عامل هماهنگی همه ی ادیان توحیدی ابراهیمی باید قرار گیرد، نمی بایست اختلاف مخل بر همزیستی معقول و هماهنگ ادیان توحیدی بوجود آمده باشد، چه آن متن مشترک، می تواند زندگی اسلامی معقول را تامین نماید. در قرآن مجید گذشته از آیاتی که به پیروی از دین حضرت ابراهیم علیه السلام دعوت می نماید، آیاتی وجود دارد که زمینه های مشترک همه ی ارباب ادیان حقه، در آنها بیان شده است: «قل یا اهل الکتاب، تعالو الی کلمة سواء بیننا و بینکم الا نعبد الا الله و لا نشرک به شیئا و لا یتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله فان تولوا فقولوا اشهدوا بانا مسلمون.»

(بگو ای اهل کتاب، بیایید به یک کلمه ی مشترک میان ما و شما اتفاق داشته باشیم و آن اینست که نپرستیم جز خدا را و چیزی را به او شریک قرار ندهیم و بعضی از ما بعضی دیگر را خدایانی جز خدا اتخاذ نکند و اگر (از این دعوت تو) روی گردان شدند، بگوئید شاهد باشید به اینکه ما مسلمانان هستیم)(آل عمران، آیه ی 64).(1)

 

اما ملاحظه می شود که علی رغم متن مشترک و ریشه های مشترک ادیان توحیدی، مواردی از اختلاف بین ادیان به ظهور رسیده است. البته اختلاف نظر یک پدیده ی ضروری در مسائل نظری است، چه اختلاف نظری در بین صاحب نظران یکی از بدیهی ترین پدیده های پویا است که انکار یا تردید در آن، یا ناشی از بی اطلاعی است و یا از ناتوانی در رویارویی فکری با مسائل نظری سرچشمه می گیرد. این پدیده به قدری شایع است که نمی توان حتی دو متفکر صاحب نظر در یک رشته ی واحد را پیدا کنید که آن دو، در همه ی تعریفات و مواد استدلال وروش، در همان رشته اتفاق نظر داشته باشند. با این وجود همواره، تعدادی از اصول کلی در مسائل نظری، - چه در قلمرو علوم و چه در فلسفه و اخلاقیات وحقوق و اقتصاد وسیاست، و چه در هنر و ادبیات و غیر اینها- مورد اتفاق همه ی صاحب نظران قرار می گیرند.(2) اگر اختلاف نظرها در تفسیر و تطبیق آن اصول کلی دور از غرض ورزی ها و بازیگری های تصنعی باشد، نه تنها هیچگونه ضرری بر اتفاق نظر در آن اصول کلی مشترک وارد نمی آورد، بلکه موجب دقت و گسترش بیشتر در معارف مربوط و برخورداری بهتر از آن اصول کلی می گردد. تاریخ اسلام در همه ی مسائل نظری شاهد اختلاف آراء و عقاید بوده است و این اختلاف، تا آنجا که به اصول کلی مشترک اخلالی وارد نیاورده، رایج و مورد استقبال بوده است و حتی به عنوان یک امر ضروری تلقی شده است. حتی در اصول کلی مشترک، مثل توحید، نبوت، رهبری بعد از پیامبر، معاد، صفات خداوندی و قرآن نیز مباحث نظری فراوان مطرح شده و نه تنها اغلب موجب آن نشده که متفکران اسلامی یکدیگر را تکفیر کنند، بلکه عامل گسترش و عمق معارف حکمی و کلامی نیز گشته است. اما اختلاف نظر در فروع مورد اتفاق، مانند نماز، روزه، حج، جهاد، ابواب گوناگون اقتصاد و کیفرها (حدود و دیات) و غیر آن که بسیار فراوان و رایج اند، بدیهی تر از آنست که نیازی به بحث و تحقیق داشته باشد.(3) اما در هر حال، می توان اختلاف را به دو نوع تقسیم کرد:

 

الف: اختلاف معقول

اختلاف معقول عبارتست از اختلافی که ناشی از چگونگی اطلاعات مربوط به مسئله و استعدادها، مخصوصا نبوغ و عموم موضع گیریهای طبیعی و قانونی است که اشخاص در ارتباط با حقایق دارند، مانند اختلاف نظر در دریافت واقعیات عالم هستی از دیدگاه علوم نظری و فلسفه ها. این همان اختلاف معقول است که نه تنها نباید مورد تردید و انکار قرار بگیرد، بلکه موجب گسترش و عمق بیشتر در معارف نیز می گردد.(4) روایت معروف اختلاف امتی رحمة (اختلاف امت من رحمت است) (سفینةالبحار، محدث قمی ج2ص42)، اشاره به همین اختلاف معقول می نماید. بر اساس همین نگرش بوده است که اکثریت قریب به اتفاق دانشمندان اسلامی، چه در فقه و اصول و فهم احادیث، چه در فلسفه و کلام و ادبیات و غیر ذلک با کمال رضایت به بحث و کاوش و اظهار نظر های مختلف می پرداختند و هیچ یک دیگری را خارج از اسلام تلقی نمی کرد. اگر به تاریخ اسلام بنگریم، خوهیم دید که علمای فراوانی در حضور علمائی که در مسائل نظری هم رأی آنان نبوده اند، شاگردی کرده اند و کتاب های یکدیگر را مورد شرح وتحقیق قرار می دادند. مثلا کتاب تجریدالاعتقاد تالیف خواجه نصی الدین طوسی – از بزرگترین علمای شیعه – مورد شرح ملا علی قوشجی – از علمای اهل سنت است- قرار گرفته است، و کتاب المحجة البیضاء ملا محسن فیض،از مشاهیر علمای شیعه، در شرح و تحقیق احیاءالعلوم غزالی – که از معروف ترین علمای اهل سنت است. تالیف شده است، یا خود اینجانب، عمری را در شرح افکار مولانا گذاشته ام.(5)

ب: اختلاف نامعقول

عبارتست از اختلافی که ناشی از عوامل غیر قانونی و انحرافی می باشد، مانند پیروی از هوی و هوس که از مهمترین نمودهای آن، خود نمائی و شهرت پرستی است. در طول تاریخ، کسانی بوده اند که خواسته اند خود را مطرح کنند و با تظاهراتی مثل آزادی فکری، آزادی اراده و آزادی بیان، اما در حقیقت با عشق به قدرت مشهور شوند. عشقی که نهایت ناتوانی انسانی را اثبات می کند. همانگونه که در سازندگان و ترویج کنندگان مذاهب دورغین می بینیم، یکی از اساسی ترین عوامل بدست آوردن قدرت در طول تاریخ، ایجاد اختلاف در عقیده یا عقاید مردم یک جامعه بوده است. این جریان، نه تنها موجب پراکندگی افکار و عقاید و ایده آل های متحد کننده ی یک جامعه می گردد، بلکه گاهی عامل شدیدترین خصومت ها و تضادها در میان مردم یک یا چند جامعه می شود که در عمق، افکار و عقاید مشترک بسیاری با یکدیگر داشته اند. چون عقاید و آرمانها تفسیر کننده هدف و فلسفه حیات انسانهاست، بازی با آنها یا به وجود آوردن اختلاف های نامعقول میان انسان ها برای نیل به قدرت یکی از ضد انسانی ترین روشهای قدرت طلبان محسوب می شود. از زمره ی دیگر انواع اختلافات نامعقول، آن است که ناشی از شطرنج بازی های ذهنی در علوم نظری است که فقط برای ارضای حس تخیل و اعتلاطلبی در امور فکری محض بر می خیزد. بدین ترتیب، با کمال صراحت می توان گفت که اختلاف در مسیر رقابت های سازنده، مطلوب ترین عامل پیشرفت معرفت و عمل است و بدون آن، هیچ گونه حرکت تکاملی در حوزه دو حقیقت مذکور(معرفت وعمل) امکان پذیر نخواهد بود. در دین اسلام، هرگز چنین دستوری وجود ندارد که همه ی مغزهای مسلمین فعالیت یکنواخت داشته باشند. و همه به نتایج واحد برسند. از طرف دیگر اصرار شدید اسلام بر این است که، بحث و کاوش و اجتهاد باید دائمی و مستمر باشد. بدیهی است این قضیه ی دوم، بدون بروز اختلاف امکان پذیر نخواهد بود. بنابران اختلاف نظرها به عنوان یک پدیده ی طبیعی که معلول پویایی معارف اسلامی است، پذیرفته شده، اما این اختلاف باید در مسیر رقابت های سازنده قرار بگیرد، نه تضادهای ویران کننده. البته، گاه این تکاپوها و رقابت های مثبت؛ از طرف قدرت پرستان، مبدل به تضادهایی می گردد که عامل پیشرفت تکاملی را، به عامل رکود وسقوط نابود کننده بدل می سازد.

 

اما اختلاف های نامعقول که برای به دست آوردن سلطه و قدرت بوجود می آیند، سطحی و زود گذر و غالبا تکراری است، مانند کتاب هایی که برای اختلاف افکندن بین شیعه و سنی در دوران ما نوشته می شوند. معمولا این گونه آثار، برای صاحب نظران و متفکران فقط اسباب تمسخر و تاسف خواهند بود، و برای افکار ساده و بی اطلاع نیز اثری زود گذر و فراموش شدنی بجا خواهند گذارد.

 

از طرف دیگر، هر جا که آتشی از اختلاف برافروخته شده، هر چند نهال هایی چند از باغ خداوندی را سوزانده، اما روشنایی هایی برای متفکران نیز به وجود آورده که در نور آن، هم ابعاد مخفی و مزایای مکتب را روشن ساخته، و هم نیات تفرقه افکن را واضح تر ساخته است، چه اگر یک قضیه از واقعیت صحیح برخوردار باشد، هر جمله ای که از طرف غرض ورزان صورت گیرد، سطوح و ابعاد و توانایی مقابله با آن واقعیت را بالا می برد و روشن تر می سازد؛ و این عکس آن هدفی است که غرض ورزان تصور کرده اند.

 

 

ج: انواع وحدت

گفتیم که متن مشترک ادیان توحیدی ابراهیمی، بر مبنای «اعتقاد به وجود خداوند یگانه، مبدا و مقصد حرکت انسان در وصول به کمال، قرار دهنده ی عقل و وجدان در ذات انسان ها و فرستنده ی پیامبران الهی برای ارشاد مردم» ایجاد شده است. عناصر شخصیت واحد جوامع اسلامی، یا اجزای هویت واحد امت اسلامی در همین اعتقادات خلاصه می شود و با ورود اختلال در هر یک از این عناصر یا اجزاء، یا هویت واحد به همان نسبت مختل می گردد.

اما انواع وحدتی را که برای امت اسلامی متصور است، می توان به سه دسته تقسیم کرد:

1- وحدت مطلق: وحدت مطلق عبارتست از اتفاق نظر در همه ی عقاید و معارف احکام اسلامی با همه ی اصول و فروع آنها. اینگونه وحدت با نظر به آزادی اندیشه و تعقل در خصوصیات و کیفیات و انتخاب دلائل در عناصر و اجزاء اصلی عقاید و احکام دین اسلام، به قدری بعید است که می توان گفت امری امکان ناپذیر است. مخصوصا با در نظر گرفتن اختلاف متفکران در ذوق و اندیشه و کمی و بسیاری اطلاعات درباره ی منابع هم چنین اختلاف آنان در نبوغ و هوش و حافظه که بدون تردید در انتخاب و فهم قضایا و تنظیم استدلال ها و غیر ذلک موثر می باشند، وحدت مطلق و اتفاق آراء بین متفکران، غیر ممکن خواهد بود. تازمانی که این اختلاف همراه با اخلاص و با هدف حقیقت یابی و با اطلاع کافی و لازم از منابع و اصول مربوطه باشد، نه تنها ضرری بر وحدت اسلامی وارد نمی آورد، بلکه پدیده ای است مطلوب که برای پیشرفت معارف اسلامی ضروری است.

2- وحدت مصلحتی عارضی: آن نوع اتفاق نظر را وحدت مصلحتی عارضی می نامیم که از جبر عوامل خارج از حقیقت و متن دین پیش می آید و در مواقعی لازم می آید که آن عوامل، جوامع اسلامی را در خطر اختلال قرار داده اند. معمولا در هنگام بروز عوامل نابود کننده و مخاطره آمیز، تضادها و اختلافات در میان فرقه ها و مذاهب مختلف، نادیده گرفته می شوند و نوعی اتحاد و هماهنگی میان آنان برقرار می شود. چون این اتحاد و هماهنگی معلول عوامل جبری خارج از متن دین است، با از بین رفتن آن عوامل، این اتحاد نیز منتفی می گردد و به تناسب کاهش یا افزایش نیروی آن عوامل، میزان اتحاد موقت و مصلحتی نیز کاهش یا افزایش می یابد. همانگونه که توقع «وحدت مطلق» میان متفکران و مردم جوامع اسلامی – با وجود آن همه اختلاف معقول – غیر منطقی است، توقع اینکه وحدت مصلحتی عارضی بتواند فرقه ها و مذاهب اسلامی را از هماهنگی و اتحاد دائمی و معقول برخوردار سازد، انتظاری است نابجا.

3- وحدت معقول: باتوجه به متن کلی دین- که قبلا ذکر شد- و با توجه به آزادی اندیشه و تعقل در خصوصیات و کیفیات و انتخاب دلائل در عناصر(اجزاء اصلی عقاید و احکام دین اسلام، وحدت مطلوب در بین امت اسلامی، «نوع وحدت معقول» خواهد بود. وحدت معقول را می توان چنین تعریف کرد: قرار دادن متن کلی اسلام برای اعتقاد همه ی جوامع مسلمان و برکنار نمودن عقاید شخصی نظری و فرهنگ محلی و خصوصیات آراء و نظرات مربوط به هر یک از اجزاء متن کلی دین که مربوط به تعقل و اجتهاد گروهی یا شخصی است. تحقق این نوع وحدت هیچ مانع شرعی و عقلی ندارد و هر متفکر آگاه از منابع اولیه ی اسلام و طرز تفکر ائمه معصومین علیهم السلام و صحابه ی عادل متقی و تابعین حقیقی آنان، می داند که پیروی از متن کلی دین، با تکاپو اجتهاد برای فهم خصوصیات و کیفیت انتخاب دلائل، امری است ضروری. بدیهی است آن هماهنگی و اتحادی که منابع اولیه ی اسلام( قرآن وسنت و عقل سلیم واجماع) و شخصیت های پیشتاز اسلامی - مثل آیت الله العظمی حاج سید حسین طباطبایی بروجردی مرجع شیعیان جهان و رهبر عالی مقام اهل سنت شیخ محمد شلتوت - در گذشته و حال به آنان دعوت نموده اند، نه وحدت مصلحتی عارضی است - که این نوع وحدت را هیچ یک از فرقه ها و مذاهب اسلامی به عنوان آرمان اعلای جوامع اسلامی نمی پذیرند. و نه وحدت مطلق است - که عملی نیست - بلکه اینان و امثال اینان، بر اساس آنچه که مطلوب جدی منابع اولیه ی اسلامی بوده و هست، خواستار انطباق حیات اجتماعی و دینی همه ی مردم جوامع اسلامی بر متن کلی و مشترک دین اسلام هستند که می تواند فراگیرنده ی همه ی فرقه ها و مذاهب معتقد به آن متن کلی باشد، و این همانا وحدت معقول است.

 

در طریق وصول به وحدت معقول، نخستین گام همانا وسعت یافتن دیدگاه متفکران و شخصیت های بزرگ اسلامی است، و عامل اساسی این توسعه ی دیدگاه ها، رهایی از چارچوب تنگ و تاریک تعصب غیر منطقی می باشد. اسلام، به جهت عظمت و تنوع ابعاد نامحدود خود، توانسته است همانگونه که محمد بن طرخان فارابی را در دامن خود بپروراند، ابن سینا و ابن رشد و ابن مسکویه و ابوریحان بیرونی و حسن بن هیثم و محمدبن زکریا و جلال الدین محمد مولوی و میرداماد و صدرالمتالهین و صدها امثال اینان را، با آراء و عقاید مختلف در جهان شناسی و الهیات و حقایق مذهبی پرورش بدهد. از طرف دیگر، صدها فقیه و اصولی در دو فرقه ی بزرگ اسلامی (تشیع و تسنن) در هزاران مسئله شرعی بحث و اجتهاد داشته اند، گاه با یکدیگر موافق و گاه مخالف یکدیگر بوده اند، اما هیچگونه تزاحم و تضاد ویرانگر در میان نبوده است همانگونه که در کتاب «مقالات اسلامیین و اختلاف المصلین» تالیف شیخ اهل السنة و الجماعة ابوالحسن علی بن اسماعیل اشعری- متوفی به سال 330هـ.ق- آمده، مذاهب گوناگون شیعه، معتزله، عامه، مکریه، کلبیه و غیر ذلک که شاید از صد مذهب تجاوز نماید، وجود داشته اند، اما این اختلافات به جز در مواردی اندک که اصل ضروری اسلام را منکر شده اند، خللی بر اسلامی بودن آنان وارد نیاورده است. نکته ی مهمی که در این باره باید در نظر گرفت این است که قسمت شدن دو مذهب شیعه و سنی به ده ها فرقه و گروه، معنایش این نیست که اسلام واقعا به ده ها مذهب تقسیم شده است، زیرا اگر بنا شود که عقیده ی هر صاحب نظری را در تاریخ معارف اسلامی، به معنای یک مذهب مخصوص تعبیر کنیم، باید بپذیریم که اسلام به هزاران مذهب تقسیم شده است! از طرف دیگر هیچ متفکر اسلامی تاکنون، هیچ یک از دانشمندان و صاحب نظران دیگر را تکفیر نکرده است. البته همواره بحث و مناقشه و نقد و بررسی بین آنان رواج داشته است و هم اکنون نیز علمی و فلسفی و فقهی و اصولی و ادبی و غیره در حوزه های کشورهای اسلامی با جدیت در جریان است و اگر قدم مثبتی در راه پیشرفت معرفت اسلامی در یکی از کشور های اسلامی برداشته شود، دیگران نیز از آن سود می جویند. «تفسیر المیزان» مرحوم علامه طباطبایی در کشورهای مصر و سوریه و لبنان و ... مورد استفاده قرار می گیرد و تفسیر سید قطب، در ایران به فارسی ترجمه می شود.

 

پی نوشت:

1. و نیز: آیه 62،سوره ی بقره وآیه 177،سوره بقره.

2. پیرامون هر قضیه ی بدیهی، قضایایی نظری وجود دارد و پیرامون هر قضیه ی نظری، قضایایی بدیهی و این دو قضیه ی متعاکس، مورد پذیرش هر متفکری است. مثلا پیرامون این قضیه ی بدیهی که «کل بزرگتر از جزء است» قضایایی وجود دارد: - آیا یک سلسله بی نهایت را می توان «کل» تلقی نمود؟ - اگر بتوان ان را کل تلقی کرد، آیا این مفهوم ذهنی است یا حقیقتی عینی است؟ - آیا بارفتن هر جزء کل نیز از بین می رود؟ این سه قضیه که به عنوان نمونه ذکر شد، قضایایی نظری است که پیرامون قضیه ی بدیهی «گل بزرگتر از جزء است»، وجود دارد.بالعکس، این یک قضیه ی نظری است که « آیا انسان ها همه دارای استعداد هنری هستند؟» با اینحال، پیرامون همین قضیه ی نظری، قضایای بدیهی وجود دارد. مانند: - انسان دارای استعداد هایی است،- انسان از هنر لذت می برد- بعضی از انسان ها هنر مندند.

3. البته بدان جهت که اصول کلی دین و فروع اصلی –به اصطلاح فقهی:احکام ضروری- مستند به فطرت وعقل سلیم ووحی الهی است و تردید و انکار نمی تواند راهی به آنها داشته باشد، لذا می توان آنها را جزء اصلی متن دین اسلام معرفی نمود که مورد اعتقاد وپذیرش همه ی مسلمین است وانکار آنها حتی انکار یکی از آنها – مشروط به اینکه مستند به شبهه و اعتراض بی غرضانه نباشد- موجب خروج از اسلام خواهد بود.

4. از دیدگاه علمی و فلسفی این اصل مسلم است که واقعیات جهان هستی از هر مقوله که باشند، بدون دخالت عوامل و شرایط درونی و برونی درک کننده، قابل دریافت نمی باشند. به همین علت است که متفکران از یک واقعیت برداشت های گوناگون می نمایند و به هیچ گونه تضاد و تزاحم ویرانگری منجر نمی گردد. مگر در بازیگری های تصنعی.

5. جعفری، محمدتقی، تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی جلال الدین محمد بلخی، دوره ی 15جلدی، چاپ نهم، انتشارات اسلامی، تهران.-1363.

برگرفته از کتاب استراتژی وحدت، سید احمد موثقی




نظرات کاربران