رسیدن به وحدت (تأکید میکنم: وحدت واقعی و نه نمایشی) معادلهی چند مجهولی گنگ و پیچیدهای نیست که رسیدن به آن سخت یا محال باشد، اصلا نیاز ندارد مبالغ هنگفت هزینه کنیم، همین که به هم احترام بگذاریم.... همینها مظاهر وحدت اند.
* حسین سلیمان پور
یکم: وقتی شنیدم قرار است حوزه علمیه انوارالعلوم خیرآباد میزبان کاروان (ایران، سرزمین برادری) باشد، برای جواب برخی سؤالات ذهنم سری به گوگل زدم، کاشف به عمل آمد که کاروانیهایی تحت همین عنوان، قبلا و در سال 93 سفرهایی به استانهای سنی نشینِ سیستان و بلوچستان، گلستان، کردستان نیز داشتهاند. هدف این کاروانها را اینگونه نوشتهاند: «دیدار با نخبگان، علما و اقشار مختلف اهل سنت کشور، تا ارتباطی نزدیک میان جامعه شیعه و سنی برقرار شود.» گرچه من هم مثل برخی دیگر همکاران میپنداشتم مهمانان، از قم تشریف خواهند آورند، اما بعداً فهمیدم مهمانان ما مشهدیاند، این را روز سه شنبه، (دو روز قبل از حرکت کاروان) از دوست و برادر بزرگوار، حاج آقای مهاجر که به همراه حاج آقای رضایی «برای هماهنگیهای قبل از سفر» به انوارالعلوم خیرآباد آمده بودند، شنیدم، آقای مهاجر در جواب این سوال که برنامه چیست؟ همان طور که لقمهی بادمجان را بر سفرهی طلبهگی حوزه فرو میبرد، مختصر و مفید گفت: « گعده و دورهمی خودمانی.» راست هم میگفت، این را زمانی خوب فهمیدم که یکی از مهمانان در نشست بعد از مغرب، آنگاه که گفت و گوها داغ بود (بر اثر خستگی سفر) با خیال راحت گوشهای دراز کشیده و چشم به صفحهی گوشیاش دوخته بود.
دوم: روز موعود فرا رسید، پنج شنبه، 19 اسفند، ساعت چهار بعد از ظهر. ورود مهمانان به انوارالعلوم، همزمان بود با اقامهی نماز عصر. همه در یک صف ایستادیم و نماز گزاردیم، آنگاه به ساختمان شعبهی حفظ حوزه رفتیم، شب جمعه بود و حوزه خلوت، گعده و دورهمی صمیمی مهمانان و میزبان چنان زود شروع شد که فراموش کردیم جلسه را باید با قرآن شروع میکردیم! این را (که قرار بود ابتدا، قاری مهمان ما تلاوت کند)، حاج آقای مهاجر به من گفت، ولی زمانی که مجلس گل انداخته بود و کار از کار گذشته بود.
مهاجر که ظاهراً شناخت بیشتری از مهمانان داشت، آنان را معرفی کرد و همان ابتدا گوشزد نمود که مدعوین، گرچه شخصیتهای حقوقی دارند، اما معیار دعوت ما، شخصیت حقیقی آنان بوده است. کاروان، متشکل بود از نخبگان، فرزندان شهدا، استادان، طلاب، دانشجویان و اصحاب رسانه به همت اتحادیۀ بینالمللی «امت واحده» و مجمع اسلامی «حبلا...» مشهد.
حجتالاسلام محمد الهی خراسانی، استاد و مدیر حوزۀ علمیه دانشجویی حضرت مهدی(ع)، دکتر محمدسعید شعرباف، استاد دانشگاه امامرضا(ع)، امیر جلیلینژاد، سردبیر روزنامۀ «شهرآرا»، فرجا... شوشتری، فرزند سردار شهید نورعلی شوشتری، مرتضی نظرنژاد، فرزند سردار شهید محمدحسن نظرنژاد (بابانظر)، علیرضا دلبریان، راوی و جانباز دفاع مقدس، محمدمهدی خالقی، کارگردان و مستندساز، حسین کمیلی، مدیر فرهنگسرای امت، علی کمیلی، عضو شورای مرکزی اتحادیۀ بینالمللی «امت واحده»، و...
ابتدا مولوی عبدالمجید رجبعلیزاده، مدیر اجرایی انوارالعلوم به مهمانان خوشآمد گفت و بعد، حجتالاسلام محمد الهی خراسانی، سخن گفت و آنگاه آقای دلبریان با چنان لهجهی غلیظ و شیرینی از خاطرات جنگ تحملی گفت که من این لهجهی اورجینال مشهدی را حتی در کوچه پس کوچههای مشهد هم نشنیده بودم!
بعد از اقامه نماز مغرب، تا فرارسیدن وقت نماز عشاء به بازدید از بخشهای مختلف حوزه و گفتگو گذشت و مهمانان بعد از صرف شام، انوارالعلوم را به مقصد خواف و بازدید از حوزه علمیه احناف آن دیار ترک کردند.
سوم: علی آقای کمیلی، هم در این دیدار، و هم چند ما قبل که به انوارالعلوم آمده بود، از ناکار آمدی جلسات نمایشی متعددی که در هفته وحدت و دیگر مناسبتها با هزینههای هنگف، منعقد میشود گفت، و از ضرورت برداشتن قدمهای جدی (و نه نمایشی) در این راستا سخن به میان آورد. آنشب، وقتی مهمانان رفتند و خاطرات چند ساعتهی حضورشان در حوزه را مرور کردم دیدم وحدت در یک قدمی ماست، ما میتوانیم به وحدت (واقعی و نه نمایشی) برسیم اگر بخواهیم. به قول مولانا
معشوق تو همسایه دیوار به دیوار + در بادیه سرگشته شما در چه هوایید
رسیدن به وحدت (تأکید میکنم: وحدت واقعی و نه نمایشی) معادلهی چند مجهولی گنگ و پیچیدهای نیست که رسیدن به آن سخت یا محال باشد، اصلا نیاز ندارد مبالغ هنگفت هزینه کنیم، همین که به هم احترام بگذاریم، همین که به هم اعتماد کنیم، همین که همدیگر را تحمل کنیم، همین که به مقدسات یکدیگر توهین نکنیم، همین که دیگران را ایرانی و خود را ایرانیتر ندانیم، همین که به حقوق تصریح شده همدیگر در قانون اساسی احترام بگذاریم، همین دید و بازدیدها ، همین گعده و درورهمیها، همین گفتنها و شنیدنها، همینها همه مظاهر وحدت اند.
آری ! وحدت دست یافتنی است. میشود؛ میتوانیم؛ اگر بخواهیم.