آیت الله سیدکمال حیدری: بنده از نظر فقهی فتوا میدهم که سبّ و لعن نه تنها دربارهی اهل سنت و سایر فِرَق اسلامی جایز نیست، بله کسی حقّ اهانت به مقدسات سایر ادیان و آیینها و مکاتب را هم ندارد....اساساً هر چیزى که اهانت باشد، منع قرآنى دارد.
آیتالله سید کمال حیدری در سال ۱۳۷۶ قمری در کربلا به دنیا آمد. اساتید او در نجف آیات عظام ابوالقاسم خویی، محمدباقر صدر، محمدتقی حکیم و میرزا علی غروی و اساتید او در قم آیات عظام جواد تبریزی و حسین وحید خراسانی هستند. او دارای بیش از ۵۰ کتاب در موضوعات فلسفه، کلام، فقه، اصول، قرآن، حدیث و مهدویت است. بسیاری از آرا و نظریات او متضمن نقدهای جدی و ریشهای به دیدگاههای مشهور میباشد. از جملهی مباحث جنجالبرانگیز او با عنوان «من إسلام الحدیث إلی إسلام القرآن» مشتمل بر نقدهای جدی به میراث روایی شیعه به دلایلی همچون مخالفت با قرآن کریم است.
طی یک مصاحبه نظر وی را دربارهی رابطهی بایسته در مسایل اختلافی با مذاهب دیگر جویا شدیم. استاد حیدری در ابتدای جلسه گفت: «مسأله تکفیر از چالشهای مهم جهان اسلام است که متأسفانه گریبانگیر جهان اسلام و مسلمانان شده است و باید برای از بین بردن این فرهنگ نامبارک چاره ای اساسی اندیشید». وی معتقد است اگرچه برگزاری همایشها و سمینارها در این باره مفید و ضروری است، اما راهکار اصلی از بین بردن مسألۀ تکفیر و خشونت را باید در مبانی کلامی و اعتقادی فریقین جستجو کرد. شیعه و سنّی باید به نظریه ای دست بیابند که بر اساس آن مخالف عقاید خود را منکر ضروریات و بدیهیات نشمرند.
* با توجه به مبانى شما، آیا اساساً اهانت به سایر مذاهب توجیه علمی و دینی دارد یا خیر؟
شیعه و سنّی در این مسائل حق اهانت به هیچ بشرى را ندارند. وقتی میگوییم هیچ بشرى، منظور فقط شیعه و سنی نیستند بلکه حتی به مسیحى یا یهودى یا نصرانى یا بودایى و غیره هم نباید توهین شود؛ چون قرآن فرموده «وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی آدَم» «و حقّا که ما فرزندان آدم را (به وراثت از پدر به وسیله نعمتهاى مادّى و معنوى) کرامت و شرافت بخشیدیم.(اسراء/ آیه ۷۰)
* کسانی که ابراز نگرانى میکنند، این دلیل را میآورند که اگر ما با مخالفانمان رابطه و همزیستی برقرار کنیم، روى عقاید فرزندانمان تأثیر میگذارد.
احسنتم سؤال خوبى بود. شما تلاش کنید تا بیشتر بُعد مثبت اعتقادات را بیان کنید و فقط بُعد منفی را بیان نکنید. شما یک بار مىگویید ما معتقدیم اهلبیت(علیهم السلام) معصوماند، شما این را بیان کنید و باید هم بیان کنید، کما اینکه بنده هم در شبکۀ الکوثر حقایق را بیان مىکردم. این طور نگویید که آقا اگر شما معتقد به عصمت نیستید، پس فلان هستید، نه این حق را ندارید. شما نظرتان این است و اجتهادتان این است و اعتقادتان این است، باید هم بگویید و بچههایمان را هم تربیت کنیم. لکن این ربطى به دیگران ندارد که بگوییم اینها کافر و چنین و چنان هستند یا نیستند، لازمهاش آن است؟ نه ابداً.
برخی میگویند پس اعتقاداتمان را نگوییم؟! بنده در جواب میگویم: بگویید اما نیایید فقط آن بُعد منفیش را بگویید! بلکه بیشتر آن بعد مثبتش را مطرح کنید. لذا به نظرم حتى قبل از دو سال یا سه سال قبل، مقام معظم رهبری هم همین مطلب را فرمودند. گفتند تقریب به این معنا نیست که ما حقایق را بیان نکنیم، بله باید بیان کنیم ولکن اصل عقائد خودمان را بیان کنیم. نگوییم اگر شما قبول نکنید، چنین و چنان هستید. بزرگترین پرچمدار مسأله وحدت و تقریب، خودش دارد در کشور مهمترین جلسه فاطمیه(سلام الله علیها) را مىگیرد؛ یعنی به دیدگاه خودش اعتقاد دارد و آن را بیان هم میکند و برای آن مجلس هم میگیرد، لذا این دوتا با هم قابل جمع است؛ اما برخی آقایون بحث را بیشتر مىبرند به سمت آن بُعد منفیش و آن بُعد منفی هم طبعاً باعث ایجاد مشکل مىشود. یعنى اینطور مىخواهم برداشت کنم که شاید یکى از اشتباهات اصلى با مخالفت در تعایش و تقریب، این است که ما یک تلقى اشتباه داریم.
* تصور مىشود که این تقریب به معناى نادیده گرفتن اعتقادات است!
ابداً! الآن یکى از مسائلى که بنده مطرح میکنم میگویند نتیجتاً شمایى که مىگویید دیگران فلان، میگویم بله احترامشان واجب است، اما بینى و بین الله این معنایش این نیست که بنده معتقد به عصمت اهل بیت(علیهم السلام) نیستم و معتقد به امام زمان(علیه السلام) نیستم، ابداً این طور نیست. بلکه بنده عمیقاً به این امور اعتقاد و باور دارم، اما ببینید این نکته در ذهنتان باشد، یکبار من مىگویم که اعتقاد به عصمت پیدا کردم و حقیقت همین است و جز این نیست، پس آن آقا چه میشود؟ کافر میشود در نظر من. درست است؟ اما یکبار مىگویم اجتهاد بنده است که أمیر المؤمنین(علیه السلام) معصوم است، اما آن آقا مىگوید که اجتهاد بنده این است که أمیرالمؤمنین(علیه السلام) معصوم نیست، در این صورت دعوا مىشود یا نمىشود؟ نخیر! کما اینکه الآن در حوزههاى علمیه یکى قائل میشود به ولایت فقیه، دیگرى هم منکر ولایت فقیه است، درست است؟ دعوا مىشود و فحش به یکدیگر مىدهند یا نه؟ نخیر! چرا؟ چون هر یک به اجتهاد خودش عمل میکند. حالا بعضىها فحش مىدهند، اینها نادان هستند؛ چون آن کسى که قائل به ولایت فقیه است مثل حضرت امام(ره) مىگوید اجتهادم من را به اینجا رسانده. اینطور نیست که فقط این باشد و آن دیگرى جهنمی باشد. لذا نزد خود امام(ره) که رسیدند کسى که میخواست علیه آقاى خوئى(ره) چیزى بگوید امام(ره) فرموده بود حق ندارید اهانت کنید. شما باید احترام بگذارید. آیتالله خویی(ره) به نظرش رسیده که ولایت فقیه ثابت است یا ثابت نیست؟ پس اینها دو نظر است. آیا اگر کسى بر اساس اجتهاد خودش، به مطلبی برسد که بر خلاف اجتهاد شما باشد، باید برود به جهنم؟!
آن شخص هم حق دارد به اجتهاد خودش عمل کند، و چنانچه مقصّر بوده، مثلاً نرفته بوده مقدمات مسأله را خوب بررسى کند، روز قیامت خداوند از او حساب پس میکشد. اگر هم بینى و بین الله تا آن مقدارى که در وسع و توانش بوده، رفته و بحث و تحقیق کرده و بعد از مثلاً ۲۰ سال به این نتیجه رسیده بود که عصمت اهل بیت(علیهم السلام) ثابت نیست، روز قیامت معذور است؛ چون خداوند بیش از توان و طاقت علمی او انتظار ندارد: «لا یکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها» «خداوند هیچ کس را جز به اندازه توانش تکلیف نمىکند ».(بقره آیه ۲۸۶)
لذا شما ببینید در قرآن آیهی عجیبی وجود دارد که خیلی جالب هست. بنده از این آیه می خواهم استفاده کنم براى اثبات این مدعای خودم و آن اینکه: «وَ قالَتِ الْیهُودُ لَیسَتِ النَّصارى عَلى شَیءٍ وَ قالَتِ النَّصارى لَیسَتِ الْیهُودُ عَلى شَیءٍ وَ هُمْ یتْلُونَ الْکِتابَ کَذلِکَ قالَ الَّذینَ لا یعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَاللَّهُ یحْکُمُ بَینَهُمْ یوْمَ الْقِیامَهِ فیما کانُوا فیهِ یخْتَلِفُون». و یهودیان گفتند: «ترسایان بر حق نیستند.» و ترسایان گفتند: «یهودیان بر حق نیستند» -با آنکه آنان کتاب [آسمانى] را مى خوانند. افراد نادان نیز [سخنى] همانند گفته ایشان گفتند. پس خداوند، روز رستاخیز در آنچه با هم اختلاف مى کردند، میان آنان داورى خواهد کرد. (بقره آیه ۱۱۳) یهودیها گفتند همهی حقیقت نزد ماست و مسیحیها باطل و گمراهند و جهنمی هستند و هیچ حرف حقی در سخنانشان پیدا نمیشود! مسیحیها هم عیناً همین مطلب را دربارهی یهودیها گفتند. درست مثل همین چیزى که الآن ما میگوییم که همهی حقیقت نزد شیعههاست: لیست السّنی على شیء! سنىها هم دقیقاً همین منطق را دربارۀ ما به کار میبرند و میگویند شیعیان گمراه و جهنمی هستند و هیچ حرف حقی در سخنان شان پیدا نمیشود: لیست الشیعه على شیء!
جالب این است که آیهی شریفه میفرماید متأسفانه این اختلافات در درجه اول از سوی علما و همین مؤسسات دینى و حوزههاى علمیه که کتاب را میخوانند آمده: «یتلون الکتاب»، و به مردم تسرّی پیدا کرده است، و إلا مردم بیچاره در این عوالم نیستند و کارى به این کارها ندارند. اگر عالم دین گفت سنیها مثلاً اولاد بغایا هستند! طبعاً مردم هم همین را میگویند. حالا ممکن است کسی اشکال کند که آقای حیدرى این آیه مربوط به یهود و نصارى است، چه ربطى به شیعه و سنی دارد؟! اتفاقاً قرآن جواب این سؤال را داده و این منطق را مختصّ یک دین و قوم خاصی نکرده. قرآن میفرماید نه آقا هر کسى که این منطق و روش را استفاده کند، منطقش منطق اینهاست: «کَذلِکَ قالَ الَّذینَ لا یعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِم» «کسانى که نادانند (مانند مشرکان) نیز مانند سخن آنان گفتند (که مسلمین بر حق نیستند)». اگر دیدید هر کس بگوید تو هیچ چیزى نیستى و گمراه هستی و همۀ حرفهایت باطل و اشتباه است، و همه چیز من هستم و من حق هستم، بدان منطقش چیست؟ منطقش، منطق همینهاست!
حالا ببینید قرآن در این جا چه میگوید و چه راهکاری را معرفی میکند؟ آیا کسی میتواند بگوید من و همۀ پیروان مذهب من بهشتی اند، و تو و همۀ معتقدان به مذهبت جهنمی هستید؟! بله، معصوم(علیه السلام) که به علم الهی متصل است و از حقایق عالم با خبر است، میتواند یک چنین ادعایی کند، اما آیا من و شما معصومیم و به لوح محفوظ دسترسی داریم؟! خدای متعال میفرماید شما هیچ حقى ندارید که تعیین کنید چه کسی جهنمی است و چه کسی بهشتی. این ما هستیم که در روز قیامت مشخص میکنیم چه کسی بر حق بوده و چه کسی بر باطل: «فَاللَّهُ یحْکُمُ بَینَهُمْ یوْمَ الْقِیامَهِ فیما کانُوا فیهِ یخْتَلِفُون» «پس خداوند در میان آنان در روز قیامت درباره آنچه با هم اختلاف مى کردند داورى خواهد کرد». پس این نصّ قرآنی در مسائل اختلافی چه راهی را پیش روی ما قرار میدهد؟ میفرماید در مسائل اختلافی حق ندارید بگویید چه کسی بهشتی و چه کسی جهنمی است. بلکه این مطلب را باید موکول کنید به خداوند، شما فقط وظیفه دارید بحث علمی بکنید و دلیل محکم بیاورید و اعتقادات خودتان را به روش علمی و استدلالی بیان کنید و از آنها دفاع هم بکنید، تا اینجا وظیفۀ شماست اما بیش از این، مربوط به خداوند است.
این یکی از مبانی مهمی است که بنده بدان سخت اعتقاد دارم و معتقدم باید روی آن کار جدی انجام شود تا بتوان بر اساس این اصل قرآنی، با دیگران بحث علمی سالم و به دور از تکفیر و توهین داشت. پس بنده از نظر فقهی فتوا میدهم که سبّ و لعن نه تنها دربارهی اهل سنت و سایر فِرَق اسلامی جایز نیست، بله کسی حقّ اهانت به مقدسات سایر ادیان و آیینها و مکاتب را هم ندارد. بله بروید بنشینید جلوی یک بودایی مثلاً، و با صدتا دلیل ثابت کنید که بودا پیغمبر بوده یا نبوده؟ بحث و نقد کنید، مشکلى نیست، آن طرف هم جواب بدهد و حرف خودش را ارائه بدهد، اما توهین و مشخص کردن جایگاه شخص مقابل در قیامت، جایز نیست. اساساً هر چیزى که اهانت باشد، منع قرآنى دارد.