طرفداری و تعصب در فرآیند حدیثی بخاری انتقادی است که از طرف امامیه به برخی از صحاح سنی وارد شده است. و از آن طرف هم اهل سنت نیز همین نقد را نسبت به برخی از مجموعه های حدیثی شیعه وارد می دانند
* حیدر حب الله
شیخ حیدر حب الله در سال 1973 م، در لبنان متولد شد. دروس مقدمات و سطوح حوزه علمیه را گذراند و در سال 1995م به ایران برای تکمیل سطوح عالی حوزه آمد. در سال 2002م، به گروه مطالعات کارشناسی ارشد علوم قرآن و حدیث در دانشکده اصول دین پیوست و سپس در علوم اسلامی نیز از جامعه المصطفی العالمیه موفق به اخذ فوق لیسانس شد.
در قسمت های قبل ذیل بحث «بررسی نقدهای ریشه ای و محتوایی امامیه بر کتب حدیثی اهل سنت(با محوریت صحیحین)»، سه نمونه بیان شد و در این قسمت، نمونه یا مصداق چهارم ارائه می گردد.
4- طرفداری و تعصب در فرآیند حدیثی بخاری
این انتقادی است که از طرف امامیه به برخی از صحاح سنی وارد شده است. و از آن طرف هم اهل سنت نیز همین نقد را نسبت به برخی از مجموعه های حدیثی شیعه وارد می دانند. خلاصه اینکه به نظر دو طرف، کتاب های طرف مقابل، از تعصب و جانبداری افراطی دور نیستند. اما در بین شیعه، این نقد را بیشتر به بخاری وارد دانسته اند تا به مسلم. و برای اثبات این ادعا هم مجموعه ای از شواهد را ذکر کرده اند که باعث شک در صدق و سلامت این محدثان بزرگ می شود. و در پی آن، اعتماد به کتب آنها را از بین می برد. ما در ادامه این شواهد را نقد و بررسی می کنیم.
شاهد اول: سیاست چشم پوشی از فضایل علی(ع) و اهل بیت(ع) او
بخاری با فضایل علی(ع) روبرو نمی شود، مگر اینکه از آنها چشم پوشی می کند. که نمونه ی آن ها حدیث غدیر، آیه ی تطهیر، انا مدینة العلم و....از این رو در بخاری خیلی کم با فضایل علی(ع) و اهل بیت(ع) او روبرو می شویم. این در حالی است که بابی جداگانه را مخصوص معاویه قرار داده است و هنگامی هم که حدیثی از رسول خدا(ص) درباره ی او نمی بیند، به احادیث ابن عباس و دیگران متوسل می شود.
جوابی که به این شبهه می توان داد این است، که این سخنان زمانی درست است که بخاری را با دیگران مقایسه کنیم. در واقع مشکل این نقد اینجاست که منتقد، با بخاری طوری مواجه می شود که گویی او به تشیع – به معنای خاص آن – معتقد است. و زمانی که فلان حدیث را نمی بیند، او را معاندی می پندارد که سیاست چشم پوشی و بایکوت را پیش گرفته است. ما در پی رفع اتهام از کسی نیستیم. اما می شود گفت تصویری که منتقدان ارائه می دهند چندان دقیق نیست. بلکه حقیقت این است که بخاری بحثی را برای فضایل علی(ع) اختصاص داده و روایاتی را در آن ذکر کرده است. از جمله حدیث منزلة، انت منی و انا منک، رضایت نبی از علی(ع)، دادن پرچم در جنگ خیبر، روایتی از عمر در مدح علی(ع) و تسبیح حضرت زهرا علیهاالسلام . و همچنین ابواب دیگری را اختصاص داده است به فضایل جعفر ابن ابی طالب، خویشاوندان رسول الله(ص)، فضایل عمار و حذیفه، فضایل حسن و حسین علیهماالسلام و فضایل فاطمه(سلام الله علیها). ما منکر این نیستیم که نسبت به ابوبکر، عمر، عثمان و عایشه اهتمام بیشتری ورزیده است. شاید به این سبب که با عقیده ی او هم خوانی داشته است. و اصلا شاید به خاطر شرایط خاصی که در آن قرار داشته، بیش از این نمی توانسته از فضایل علی(ع) بگوید. چنانکه برای نسائی نیز در سرزمین شام چنین مسائلی پیش آمد.
بله! ما با این مساله موافقیم که بیشتر محدثان در هر طائفه ای اهل جانب داری بوده اند. و برخی از روایاتی را که با عقایدشان سازگار نبوده است را ترک می گفتند و برخی دیگر را مورد نظر قرار می دادند. اما سوال این جاست که آیا سنی نمی تواند همین اعتراض را به شیعه وارد سازد؟ و بگوید: شیعه از این همه فضایل صحابه - که صدها روایت را شامل می شود - چشم پوشی کرده است و فقط به فضایل اهل بیت و صحابه ای که پیرو آنها بوده اند پرداخته است. اگر کار بخاری تعصب و چشم پوشی است، این کار بغض و چشم پوشی نیست؟ بماند این که اهل سنت – به اعتراف خود شیعه – صدها روایت در حق علی(ع) و اهل بیت(ع) او بیان داشته اند. که شیعه برای اثبات عقایدش بسیار از آنها بهره برده است. از جمله حدیث غدیر، ثقلین، منزلة، و احادیث وارده در تفسیر آیاتی مانند تطهیر و ولایت و...اما شیعه ی امامیه بسیار کم شده است که روایتی در مدح مسلمانان صدر اسلام بگوید، مگر آنها که پیرو علی(ع) بوده اند. پس حتی اگر این نقد هم صحیح باشد، انصاف و تعصب کجاست؟
بله! ما نیز کاملا معتقدیم که در منابع تاریخی و حدیثی ما این گونه چشم پوشی ها و جانب داری ها صورت پذیرفته است. حتی این مساله به علم رجال هم راه یافته است. که ما در درس های رجالمان مفصلا از آن بحث کردیم و مثال های آن را نیز آوردیم. اما نکته اینجاست که این به بخاری و مسلم محدود نمی شود. بلکه جز عده ای قلیل، عموم محدثان اسلامی را دربرمی گیرد. بلکه حتی مورخین هم از این امر در امان نیستند.
دیگر اینکه به اعتراف سنی و شیعه، بخاری و دیگر بزرگان حدیثی سنی و شیعه نگفته اند که آن چه را که ذکر نمی کنند صحیح نیست. و بر این اساس، ذکر نکردن برخی اخبار، دلیل بر دروغ بودن دیگر خبرهایی که آن محدث ذکر کرده است، نیست. تا به دنبال آن کتاب او از اعتبار ساقط شود. زیرا نیاوردن خبری دلایل مختلفی می تواند داشته باشد، که اگر آن ها را مد نظر قرار دهیم، دیگر صداقت محدث را زیر سوال نمی بریم. مگر اینکه دلایلی وجود داشته باشد که صداقت او را خدشه دار کند. بنابراین، چشم پوشی محدثان شیعه از فضایلی که سنی برای صحابه قائل است، دلیل بر دروغ گو بودن آن ها نمی شود. امری که در باره ی محدثان سنی نیز صادق است. از طرفی دیگر، این که بخاری حدیث غدیر را روایت نکرده است، دلیل بر آن نیست که ما در حدیث غدیر شک داشته باشیم. روایت نکردن را می شود طرفداری و جانبداری حساب کنیم، اما این به معنای کذب و ساختگی بودن آن روایت نیست.
شاهد دوم: موضع منفی بخاری نسبت به امام صادق(ع)
بخاری در صحیحش حتی یک حدیث از امام جعفر صادق(ع) نقل نکرده است. در حالی که از خوارج و از دشمنان اهل بیت(ع)، نقلِ حدیث کرده است. اشخاصی مانند عمران بن حطان و مروان بن الحکم. این در حالی است که بخاری در عصری نزدیک به جعفرصادق(ع) زندگی می کرده است.(امام صادق(ع) متوفی 148هـ است و بخاری متوفی256) جعفرصادق(ع) سال ها در مدینه کرسی تدریس داشته است. و بخاری نیز شش سال ساکن مدینه بوده و در این مدت نزد علمای مدینه که یا مستقیما و یا به یک واسطه شاگرد صادق(ع) بوده اند، علم آموزی کرده است. راویانی هستند که هم از صادق(ع) و هم از دیگران، نقلِ حدیث کرده اند. مانند عبدالئهاب الثقفی، حاتم بن اسماعیل، مالک بن انس. بخاری روایاتی که این ها از دیگران نقل کرده اند را می آورد. اما روایاتی که از جعفرصادق(ع) نقل می کنند را خیر. ابن تیمیه سعی در این داشته که این کار بخاری را توجیه کند. بدین شرح که «وی آنگاه که فهمید، یحیی بن سعید قطان در احادیث صادق(ع)، اشکال وارد کرده است، در حدیث وی ـ یعنی صادق(ع) ـ تردید پیدا کرد.»
اما این سخن، غیرقابل قبول است. زیرا جعفرصادق(ع) نه فردی ناشناخته بوده است و نه فردی که شبهه و قیل و قال در حقش وارد شده باشد. بلکه نمادی بوده است از علم و دین و تقوا. پس چگونه بخاری با شنیدن سخنی از یک نفر، می تواند در وی شک کند؟ و این در حالی است که بخاری، عالم رجالیِ قدری هست. بنابراین معنای این کار بخاری چیزی نیست جز دشمنی و تعصب. بماند که بخاری و مسلم از برخی اهل بیت(ع)، هیچ حدیثی نقل نکرده اند. مانند امام حسن(ع)، امام موسی بن جعفر(ع)، امام رضا(ع)، امام جواد(ع)، امام هادی(ع) و حتی امام حسن عسگری(ع) - که معاصر او بوده است.
بله! روایتی از امام علی بن حسین(ع) نقل کرده است مبنی بر اینکه علی(ع) و فاطمه(س) برای نماز بیدار نمی شدند و...! و نیز حدیثی که در آن از شراب نوشی حمزة بن عبدالمطلب بحث می کند. «ذهبی» نیز به صراحت می گوید بخاری از رافضه بسیار پرهیز می کرد، اما از خوارج و قدریه و جهمیه پرهیزی نداشت. شاید بدین خاطر که رافضه به تقیه اعتماد داشتند، ولی خوارج و قدریه و جهمیه با اینکه بدعت گذار بودند، اما به صدق و راستی نیز پایبند بودند.
اما بررسی این ادعا:
اول: اگر بخواهیم اندازه ی این اشکال را بررسی کنیم، باید نگاه جامع و مقایسه گرانه ای داشته باشیم. مثلا بخاری از عثمان بن عفان فقط نُه حدیث نقل کرده است. مسلم نیز فقط پنج حدیث از عثمان ذکر کرده. بخاری از ابوبکر فقط بیست و دو حدیث نقل کرده است و از زبیر فقط نُه حدیث. در حالیکه مسلم فقط یک حدیث از زبیر آورده است. بخاری از طلحه چهار حدیث نقل کرده است و از ابن عوف نُه حدیث. این یعنی احادیث کسی را کم نقل کردن یا اصلا نقل نکردن، فقط ریشه در تعصب ندارد. بلکه احتمالات دیگری نیز وارد است که باید مورد بررسی قرار گیرد. علاوه بر این ما می بینیم بخاری و دیگران، افرادی را ثقه می دانند که با آنها اختلاف مذهب و تفاوت نظر دارند. برای مثال آنچه درباره ایوب بن عائذ الطائی می گوید: «او معتقد به ارجاء بود، اما راست گو بود.» و یا درباره صلت بن مهران تیمی کوفی: «به ارجاء معروف بود...راستگو بود.»
دوم: دلیلی برآنچه که ابن تیمیه و ذهبی در باره موضع بخاری نسبت به امام صادق(ع) می گویند، وجود ندارد. بخاری در کتاب رجالی اش زمانی که از امام صادق(ع) سخن می گوید چنین چیزی را ذکر نکرده و در کتاب ضعفای صغیرش هم چنین چیزی را نیاورده است. ابن تیمیه هم نگفته که این موضع بخاری را از کجا فهمیده است؟ و چرا پیش از ابن تیمیه، ذهبی و ابن حجر، هیچ کس چنین کلامی را از بخاری نقل نکرده است؟ بلکه در تاریخ یحیی ابن معین آمده، این چنین آمده: «یحیی بن سعید از او پرسید: تو را چه شده است که در باره احادیث جعفربن محمد(ع) چیزی نمی پرسی؟ ابن معین گفتش: چه بکنم با آنها؟ ابن سعید گفتش: او این احادیث اسانید را از حفظ می داشت. ابن معین گفت: جعفربن محمد ثقه و مورد اعتماد بود.» بلکه خود ذهبی این قصه را در میزان الاعتدال بیان کرده است. و حتی ابن حجر از اسحاق بن حکیم و او از یحیی بن سعید نقل کرده است که جعفربن محمد(ع) دروغگو نبود. این، حکایت از آن دارد که دلیلی موجود نیست که ثابت کند این کلام از بخاری صادر شده است. و ما این کلام را از ابن تیمیه -در قرن هشتم هجری- شنیدیم. علاوه بر این علمای جرح تعدیلِ اهل سنت جعفربن محمد صادق(ع) را ثقه دانسته اند و او را مدح گفته اند. از جمله در تاریخ ابن معین، معرفة الثقاتِ عجلی، الضعفاءِ عقیلی. حتی ابن ابی حاتم، نصوصی را آورده است از افرادی که صادق(ع) را ثقه دانسته اند. از جمله از یحیی بن سعید انصاری، ابی زرعه، یحیی ابن معین، شافعی و...
بله! ابن عدی در الکامل، سخن یحیی بن سعید را به شکل مسند، نقل می کند. اما خود ابن عدی نکات مثبت زیادی در مورد امام صادق(ع) گفته است. از این رو دکتر صلاح الدین ادلبی این احتمال را وارد دانسته که مقصود از جعفربن محمد در اینجا شخص دیگری است. و در این مساله برای ابن عدی و دیگران اشتباه رخ داده است. هر چند که این احتمال برای ما چندان آشکار نیست. نکته ی قابل توجه این است که ابن حبان نص مهمی را در اختیار ما قرار می دهد که گویا از قدیمی ترین نصوص در این موضوع است. او در شرح حال امام صادق(ع) چنین می گوید: به وسیله ی روایات او، اقامه ی برهان می شود. اما نه به وسیله آن دسته از روایاتی که از فرزندان او نقل شده است. زیرا در احادیثی که توسط دو پسرش از او نقل می شود، منکرات زیادی دیده می شود.
بسیاری از مواضع و رفتارهایی که در فرهنگ سنی می بینیم، این نص را تایید می کنند. زیرا اهل سنت نسبت به شیعیانی که در اطراف ائمه(ع) بودند نظری منفی داشتند. و آن ها را متهم به دروغگویی می کردند. و سببش هم روایات عقایدی شیعه در باره معجزه ها، کرامات و مقامات اهل بیت(ع) است. و نیز روایاتی که در نکوهش شیخین و برخی از صحابه آورده اند. و بعید هم نیست که برخی اهل سنت به این دلیل خودداری کرده اند که نتوانسته اند اسنادی به دست بیاورند که بنا بر عقیده آنها صحیح باشد و بتواند آنها را به صادق(ع) وصل کند. و شاید هم به خاطر روایات زیادی که در عقیده آنها جزو روایات منکر است، در امر او شک کرده اند. و به همین خاطر است که عده ای تلاش می کنند تا احادیثی از جعفرصادق(ع) نقل و اتهام ناسزاگویی به ابوبکر را از او دور کنند.
در هرحال، هیچ دلیلی وجود ندارد که ثابت کند روایت نقل نکردنِ بخاری از امام صادق(ع)، ریشه در شک او نسبت به جعفربن محمد(ع) دارد. و یا به خاطر تاثیرپذیری از سخن یحیی بن سعید قطان است. سخنی که ذهبی در باره اش چنین می گوید: «این سخن از خطاهای یحیی قطان است. بلکه بزرگان این وادی به قول یحیی توجهی نکردند و حتی بر این نکته اجماع دارند که جعفر(ع) از مجالد ثقه تر است.» و عجیب اینکه سیدعلی میلانی در این موضوع بر ذهبی تاخته است. با اینکه ذهبی جعفر بن محمد صادق(ع) را مانند شیعیان وصف کرده است: «یکی از پیشوایان بزرگ. صادق و نیکوکار و بلندمرتبه.» و این که ابن تیمیه و ذهبی عدم روایت بخاری را با سخن قطان توجیه کرده اند، فقط اجتهاد آنهاست و دلیلی هم دالِ بر آن نیست.
سوم: اصلا فرض کنیم که بخاری از روی تعصب و بغض و دشمنی از امام صادق(ع) و اولادش نقل حدیث نکرده است. اما این بدان معنا نیست که در آنچه نقل کرده هم دروغگو بوده است. نمونه اش کلینی، طوسی و صدوق هستند که جز اندکی، هیچ خبری از ائمه فقه و حدیث سنی نقل نکرده اند. و اگر در عرصه ی مناقشات مذهبی، نقدهایی بر این کار اهل سنت وارد است و اگر شیعه امام صادق(ع) را فوق نقد می داند، سنی او را چنین نمی پندارد. خصوصا با توجه به این نکته که سنی شافعی، مالک، ابوحنیفه، ابن حنبل، بخاری و مسلم را نمادهای اسلام می داند. و آنها را امامانی می پندارد که بر علم و تخصص و ایمانشان اجماع شده است. و ضربه زدن به آنها را ضربه به مذهبش می داند. چنانکه سنی به شیعه و شیعه به سنی ضربه بزند. پس چرا یک طرفه قضیه را می بینیم؟ ما نمی گوییم این مساله ای که صحیح بخاری به آن دچار شده، قابل توجه نیست. اما مساله ای عمومی است که درجاتش فرق می کند. بنابراین دلیل نمی شود که روایات او از حجیت ساقط شود. بلکه نهایتا نمایانگر گزینش گری محدثان است. از طرفی دیگر از بخاری، مواضع تندی در رابطه با ابوحنیفه و مذهب او نیز نقل شده است. پس این دست از مواضع، فقط در رابطه با شیعه وجود ندارد. حتی گفته شده است حمیدی ابوحنیفه را «ابوجیفه» خطاب می کرده. و بخاری از او و از اسماعیل بن عرعره تاثیر پذیرفته است. و از همین رو کتابش را با حدیثی از مسند حمیدی شروع کرده است. بنابراین، نقدِ تند پدیده ای عمومی است که هم در بین شیعه و سنی جاری بوده است و هم در بین خود علمای بزرگ اهل سنت. ریشه اش هم، گرایش های مختلف عقیدتی و دیگر مسائلی است که در آن زمان جاری بوده است.
چهارم: عدم نقل روایت بخاری از امام رضا و موسی بن جعفر(علیهماالسلام) شاید به خاطر برخی مناقشات اهل سنت در باره ی ایشان بوده است. و به خاطر همین فرهنگِ موجود، نقلِ روایت نکرده است. نه به خاطر بغض و تعصب. همچنین شاید دلیل عدم روایت از امام جواد و هادی و عسگری(علیهماالسلام)، این بوده است که از ایشان روایات بسیار کمی نقل شده است. بلکه به ندرت پیش می آمد که افرادی بتوانند با آنها ملاقات داشته باشند.
خلاصه ی کلام: ما توجیهی نداریم برای اینکه بخاری در کتابش اهل بیت(ع) را نادیده گرفته است. اما این، دلیل بر ضعف احادیث او و بی اعتبار شدن کتاب او نیست. نتیجه اینکه روایت نکردن بخاری از اهل بیت(ع) و یا درباره ی آنها، معیاری برای سنجش دیگر روایات او نیست. و آنچه که پیداست، بخاری نه فقط نسبت به اهل بیت(ع)، بلکه بسیاری از احادیث صحیح دیگر را نیز نقل نکرده است. حالا هر چه می خواهد دلیلش باشد. این جا باید به نکته ی بسیار مهمی اشاره کنیم. اینکه به بسیاری از علمای حدیثی و علمای جرح و تعدیل اهل سنت اعتراض می شود که نسبت به پیروان اهل بیت(ع) و علویان و شیعیان مواضع غیرمنصفانه ای گرفته اند. در حالی که نسبت به خوارج، ناصبیان و دیگران این مساله کم تر دیده می شود.
ما با این مساله موافقیم. اما لازم است اندازه ی این مشکل در نظر گرفته شود، تا در این اتهام دچار افراط نشویم. در کتب محدثان سنی و در صحاحشان، بیش از صد و شصت راوی شیعه وجود دارد، که هزاران روایت از آنها نقل شده است. از یحیی بن معین در باره ی سعیدبن خثیم کوفی سوال شد، گفت: «کوفی، مشکل ندارد، ثقه است»پرسیدند :شیعه چه طور؟ گفت: «و شیعه ثقه است و قدری نیز ثقه است.» البته برخی مانند صلاح الدین ادلبی معتقدند، آنچه در تضعیفات علمای جرح و تعدیل سنی در حق برخی از شیعیان آمده، همه اش بابت تضعیف روایی نبوده است. بلکه برخی نیز به خاطر تضعیف عقایدی بوده است. و این مساله ای است که نیاز به تامل بیشتری دارد. در عرصه ی شیعی نیز همین گونه است. یعنی به دور از محافظه کاری، بسیاری از روات سنی با هزاران حدیث در کتاب های شیعه حضور دارند. زیرا وثاقتشان برای عالم محدث احراز شده است. مانند سکونی و دیگران.
مترجم: م.س.اقدامی
بررسی نظر امامیه نسبت به صحیح بخاری و صحیح مسلم - قسمت اول
بررسی نظر امامیه نسبت به صحیح بخاری و صحیح مسلم - قسمت دوم
بررسی نظر امامیه نسبت به صحیح بخاری و صحیح مسلم - قسمت سوم
بررسی نظر امامیه نسبت به صحیح بخاری و صحیح مسلم - قسمت چهارم
بررسی نظر امامیه نسبت به صحیح بخاری و صحیح مسلم - قسمت پنجم
بررسی نظر امامیه نسبت به صحیح بخاری و صحیح مسلم - قسمت ششم