در نظر این جریان «امامت» بهانه ی هستی و ملاک فوز نجات است...جهان در مداری از ولایات (ولایت مطلقه ی الهیه، ولایت تشریعیه الهیه، ولایت نبویه، ولایت علویه، ولایت نیابت خاصه، و ...) در حال حرکت است و امامت واسطه ی جریان ولایت الهیه بر زمینیان است
* سیدمحسن طباطبایی فر
چارچوب های مورد تاکید جریان اسلام برائتی برای حفظ ثغور تشیع عبارت است از:
الف. بازگشت به قرآن و عترت
تبرائیان تاکید دارند برای سیرابی جامعه شیعی باید ایشان را با سرچشمه ی حقیقت آشنا ساخت. کتاب و سنت تنها منابع بیان معارف و سرمایه ی کار عالمان و رهبران دینی برای بیان اعتقادات است. کتاب، رابطه ی خدا با امت و عترت رابطه ی پیغمبر با امت است؛ قطع رابطه با کتاب، قطع رابطه با خدا است و قطع رابطه با عترت، قطع رابطه با پیغمبر است و قطع رابطه با پیغمبر خدا، قطع رابطه با خدا است. نباید این دو منبع با کلمات بشری مخلوط شود. غیر از این دو منبع، مصون از خطا نیست و ارزش خضوع را ندارد و تنها کسانی کلمات این و آن برایشان مهم است که به بلوغ عقلی و علمی نرسیده اند. عقل غیر معصوم تا گور درکی ناقص دارد و هیچ یک از مراحل پنج گانه کمال انسانی: جهان شناسی، خودشناسی، خداشناسی، خودسازی و یکتاپرستی را نمی توان با عقل جزئی و بدون هدایت کل پیمود. «عقل کل و کل عقل و عقل عقول معصومان، علت آفرینش کل جهان و علت آفرینش انسان است و ایشان سید کائنات و اشرف مخلوقات حضرت محمد مصطفی(ص) و خاندان معصوم وحی او صلوات الله علیهم اجمعین هستند». با وجود آیات و روایات نیازی به عقل تنک مایه نیست و هر آنچه انسان برای سعادت دنیا و آخرت نیاز داشته باشد در نص آمده است.
ب. تاکید بر اصل امامت به عنوان اساس اسلام
در نظر این جریان «امامت» بهانه ی هستی و ملاک فوز نجات است. هر کس این اصل را نپذیرد امیدی به رستگاری او نیست. جهان در مداری از ولایات (ولایت مطلقه ی الهیه، ولایت تشریعیه الهیه، ولایت نبویه، ولایت علویه، ولایت نیابت خاصه، و ...) در حال حرکت است و امامت واسطه ی جریان ولایت الهیه بر زمینیان است. پذیرش امامت شرط لازم و کافی برای پذیرش دیگر اصول دینی است. هر حرکتی بر مدار این اصل مورد رضایت خداوند و خارج از آن باطل و غیر شرعی است: «اسلامی که مرضی خدا است، اسلام به شرط ولایت امیر المومنین(ع) است.» بر این اساس، چیزی خارج از این چارچوب، به عنوان اسلام پذیرفته نیست.
ج. تلقی مذکور با برداشت خاصی که از ولایت و امامت دارد، هر چیز و هر کس را با این ملاک می سنجد و نسبت به دوری یا نزدیکی به آن اعلام موضع می کند. تفسیر قرآن نیازمند معصوم است و بدون این مفسر، کتاب در مرحله ی نقص است: «قرآن وقتی سودمند است که با اهل بیت توام باشد، زیرا اهل بیت مفسرقرآن، مبین احکام آن و تداوم بخش رسالت رسول خدا می باشند و با کنار گذاشتن اهل بیت، هم قرآن و هم رسول خدا در واقع کنار گذاشته می شوند.»
اگرچه قرآن برای همه ی افراد بشر و پاسخ گوی تمام نیاز های انسانیت در دنیا، برزخ و آخرت است، اما نیاز به معلم و مفسر دارد؛ روایات اهل بیت علیهم السلام مفسر قرآن و کلید فهم قرآن در روایات اهل بیت است. اصلا معرفت خدا، جز به معرفت اهل بیت علیهم السلام امکان پذیر نیست. چنانچه حیات نباتی نیاز به هوا، آب و تابش نور آفتاب دارد، حیات قلوب نیز نیازمند هوایی است که عقل در آن تنفس کند؛ آبی که مایه ی زندگی شود؛ و تابش نور است. هوایی که عقل باید در آن تنفس کند، وحی است. آنگاه که آیات خدا بر عقول تلاوت می شود، هنگام تنفس عقل است. اما آبی که باعث رشد این بذر می شود حجت ابن الحسن عسگری علیهما السلام است. فیض جاری از آن سرچشمه و عین الحیاة علم و ایمان، آب حیاتی است که این بذر مواعظ را به ثمر می رساند. اما آن نوری که بدون آن حیات قلوب ممکن نیست. امام حسین علیه السلام است: (دایره ی تابش نور اباعبدلله الحسین علیه السلام از ظلمات ارض تا سماوات علا) را در برگرفته است. از سوی دیگر در جای جای قرآن کریم نیز بر حقانیت عقاید شیعه تاکید شده است. آیت الله رستگار جویباری در تفسیر البصائر می کوشد جلوه های شیعه گری را در تفسبر خود برجسته کند. او در این تفسیر، اصول مذهب شیعه را به ذخایر عظیمی از روایات و آیات حواله می دهد و از یکایک آن ها در قبال تفکر اهل سنت دفاع می کند. مثلا در تفسیر آیه ی «فأت ذی القربی حقه» پانصد صفحه درباره ی مسئله فدک بحث می کند. این جریان در استدلال بر دیدگاه های خود، به برخی از روایات تمسک می کند و میانه ی خوبی با جریان های عقل گرا و فلسفی و یا مصلحت اندیشی های زمانی و مکانی ندارد. به همین سبب با بخش هایی از جریان اجتهاد سنتی هم پوشانی هایی دارد و مکتب تفکیک به آن بیشتر احساس نزدیکی می کند.
د.ترویج عقاید امامیه
ولایتی ها، یکی از مهمترین وظایف حوزه های علمیه را دراین شرایط خطیر، ترویج عقاید حقه ی شیعه ی دوازده امامی در کشور می دانند. علما به عنوان مرزبانان (مرابطون) جامعه شیعی و متکفلان ایتام آل محمد(ص) در دوره غیبت وظیفه دارند عقاید حقه امامیه را ترویج کنند. در اوضاعی که شیاطین جن و انس، شبهات را در نفوس ضعیفه القا می کنند، باید عقاید شیعه در قالب «آیه محکمه»(شامل مبدا، معاد، نبوت و امامت)، «فریضه ی عادله»(شامل حلال و حرام، فرایض الهیه، حدود دین، معروف و منکر دین) و «سنة قائمه»(شامل تهذیت اخلاق) برای مردم بیان شود. معرفت الهی در اندیشه شامل موارد ذیل می شود: تعلیم احکام خدا در دل ها، پاسخ به شبهات، شناسایی استعدادها و تربیت آنها، اخلاق، فضایل اهل بیت علیهم السلام، بیان روایات، فقط دعوت به خدا واهل بیت.
یکی از پیش فرض های مهم اقدام فوق، تلقی شیعه به عنوان تنها گروه ناجیه و نفی دیگر تلقی ها و گروه ها، به ویژه اهل سنت است. نمایندگان این جریان هنگامی که در توصیف وضعیت جاری شیعیان، آنها را گرفتار دست ناصبی ها دانستند، ناصبیان را دشمنان اهل بیت علیهم السلام معرفی کردند. بنابراین یکی از مرزهای پررنگ، مرز میان میان شیعیان و اهل سنت است. لازمه ی این کار تعیین هویت های شیعی و از آن مهم تر اثبات حقانیتش نسبت به دیگر گروه های اسلامی است. جریان ولایتی با تمسک به روایاتی، مبانی نظری این اندیشه را تئوریزه می کند. ایشان تاکید دارند:
1. اسلامی که مرضی خدا است، اسلام به شرط ولایت امیرامومنین(ع) است؛
2. به واسطه ولایت امام علی(ع) دین کامل گشت و خداوند به آن راضی گشت؛
3. اصلا دینی در عالم جز اسلام و اسلامی جز در مذهب شیعه نیست. سپس این گروه نتیجه گیری می کنند: «تنها یک خط الهی که آن دین واحد اسلام ولایی و یک مذهب واحد که آن مذهب شیعه ی حقه ی دوازده امامی می باشد، قابل قبول نزد خداوند سبحان است.»
این تلقی موجب غیریت سازی شدید این جریان با اهل سنت می شود؛ چرا که آنها گوش به فرمان امام علی علیه السلام نداده اند و بر اساس روایت نبوی صلی الله علیه وآله «من اطاعنی فقد اطاع الله و من عصانی فقد عصی الله و من اطا علیا فقد اطاعنی و من عصی علیا عصانی» ایشان از دایره ی خدا و پیغمبر خارج اند. اعمال ایشان نیز مورد قبول نیست؛ زیرا هیچ عملی جز با ولایت امام علی علیه السلام قبول نمی شود؛ چنانچه نماز بدون قبله قبول نمی شود. از این رو هنگام تشخیص ندادن قبله باید به چهارسو نماز خواند تا یکی به طرف قبله افتد، چون قبله بدل ندارد. اهل سنت پس از ارتحال حضرت رسول(ص) به جاهلیت برگشتند و با عبور از مرز توحید، در جاده های کفر و ضلالت و انحطاط و سقوط از انسانیت قرار گرفتند: «این غاصبان خلافت و سرسپردگان سقیفه ی ملعونه، محور همه ی شرارت ها، جنایت ها و خیانت ها، کانون تمام ستمگری ها، ظلم ها، خیره سری ها، و خودکامگی ها، درهای ورودی جمیع گناه ها، گمراهی ها وانحراف ها و پناگاه همه ی عقیده های باطل تا روز قیامت اند.»
قائلان به انسداد، ذیل جریان ولایتی معتقدند مذهب اهل سنت با تشیع تفاوت ماهوی دارد و در هیچ یک از تلقی ها درباره ی خدا، رسول و امام اشتراک ندارد. خدای شیعیان با خدای اهل سنت متفاوت است. چنان که تلقی آن ها درباره ی پیامبر، امام، معاد و برخی احکام با شیعه متفاوت است. با عنایت به آنکه مذهب شیعه تنها مذهب حقه ی عندالله است، انسدادیان «المغضوب علیهم والضالین» در سوره توحید را (غاصبان خلافت و روندگان، چه قبل از آنها و چه بعد از آنها همانند یهود و نصاری و ...)و سرسپردگان آنها می دانند و با استناد به آیات 22و23 سوره محمد صلی الله علیه و آله، غاصبان خلافت را مستحق لعن مومنان می دانند. این مبانی، تبرائیان را به ویژگی دیگری رهنمون می شود و آن اولویت بخشی تبری بر تولی در فروع دین است.
هـ.تلاش در بزرگ نمایی نمادهای هویت ساز شیعه
این جریان بر احیا و پاسداشت نمادهای هویت ساز شیعه تاکید و اصرار دارد تا با علنی کردن آن، مرز بندی شفافی با اهل سنت ترسیم کند. این ویژگی به دو صورت جامه ی عمل می پوشد: نخست اعمال و عقایدی که زیر عنوان تبری گنجانده می شود و دیگری اقداماتی که به عنوان شعائر تولی معروف می شوند. و البته دسته ی اول مقدم و اولی نسبت به دسته ی دوم است.
منبع: کتاب جریان های فکری در حوزه معاصر قم
جریان شناسی اسلام برائتی - قسمت اول