بعد از گذشت سی و هشت سال از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، هنوز برخی گمان می کنند که این انقلاب، یک انقلاب شیعی بوده است! در حالیکه یک انقلاب اسلامی بود و شیعه و سنی در پیروزی این انقلاب سهم داشتند و دوشادوش یکدیگر در برابر رژیم پهلوی مبارزه کردند
بعد از گذشت سی و هشت سال از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، هنوز برخی گمان می کنند که این انقلاب، یک انقلاب شیعی بوده است! در حالیکه این انقلاب، یک انقلاب اسلامی بود و مردم مسلمان ایران اعم از شیعه و سنی در پیروزی این انقلاب سهم داشتند و برادرانه دوشادوش یکدیگر در برابر رژیم ستمشاهی پهلوی مبارزه کردند. لهذا بی انصافی است که در این روزهای باشکوه که مشغول بزرگداشت پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ایران هستیم از برادران و مبارزان اهل سنت کشورمان یادی نکرده و با غفلت از آن گذر نماییم. در همین راستا با آقای محمد اللهمرادی فرمانده سابق سپاه کردستان که یکی از پیشمرگان کرد نیز بوده است درباره حال و هوای مناطق سنینشین در ایام نزدیک به پیروزی انقلاب گفتوگو کردهایم.
حال و هوای کردستان در جریان حرکت انقلابی امام خمینی چطور بود؟
آن موقع موج خروشان همه ی مردم در جریان انقلاب مطرح بود، در راهپیمایی ها و تظاهرات اهل سنت و تشیع باهم مشارکت داشتند و نمی شود تفکیک کرد. اما بعد از پیروزی انقلاب بود که گروهک ها در کردستان، در بین اهل سنت شروع به فعالیت کردند. حدود یک ماه بعد از شروع انقلاب، 29 اسفند گروهک ها اعلام خود مختاری نموده و مردم را به مقابله با انقلاب دعوت کردند. با این بیان که این انقلاب به درد ما نمی خورد و شما از این انقلاب طرفداری نکنید. آنجا بود که نقش مردم کردستان نمایان شد. آنها که مثل سایر نقاط کشور با انقلاب همراه بودند و در پیروزی نقش داشتند، نگذاشتند که گروهکها به هدفشان برسند.
گروهکها که دنبالهروی آمریکا و شوروی و... بودند، دوست داشتند مردم کردستان با سایر نقاط کشور همراه نباشند. حداقل دوست داشتند که اهل سنت از انقلاب استقبال نکنند، اما وقتی دیدند که اهل سنت کردستان مثل سایر نقاط ایران استقبال کردند، آنوقت دیگر اعلام خودمختاری کردند و گفتند "اینطوری کردها را از انقلاب جدا کنیم".
عملکرد علمای اهل سنت چگونه بود؟
بنده در سقز زندگی میکردم، شهرستان سقز که در واقع مرکز هویت کردستان و شناسنامه کردیت اهل سنت بوده و الآن هم همینطور هست و حتی کنار سنندج که مرکز استان بود، حرف اول را در مسائل سیاسی میزدند. به خاطر دارم که گروهی از روحانیون اهل سنت، جلساتی داشتند و مردم را برای مخالفت با رژیم شاه سازماندهی میکردند. از مردم، چه دانشآموز، چه عالم، مرد و زن را به مخالفت با شاه و پلاکارد نویسی دعوت میکردند. مخالفت با رژیم شاه بیشتر از خانه روحانیون اهل سنت نشئت میگرفت. همین عالمان اهل سنت بعداً پایگاه مردم شدند و وقتی کمیتهها تشکیل شدند اینها معمولاً رؤسای کمیتهها شدند و انقلاب را هدایت کردند.
آن زمان دانشآموز سال سوم دبیرستان بودم. خاطرم هست که پدر بنده که روحانی بودند و شهید شدند، با دیگر علما در یک مکانی جمع میشدند، و با دستگاه تکثیر چاپ که توسط یکسری معلم انقلابی از آموزش و پرورش محل آورده بودند، در منزل یکی از علمای اهل سنت بهنام ملا عبدلله محمدی اعلامیه تکثیر میکردند. آنها اعلامیهها را بهزبان کردی چاپ میکردند و میدادند به ما و ما پخش میکردیم. خاطرم هست روی عکس شاه یک ضربدر قرمز میزدند، و زیر عکس امام خمینی(ره) مینوشتند که ظلمت میرود، نور میآید. جالب این بود که اسم علمای اهل سنت روی اعلامیهها درج میشد، مثلاً اسم ملا عبدالله، ملا احمد، ملا سید احمد، ملا جعفر... روی اعلامیهها نوشته شده بود که مردم را به تظاهرات و راهپیمایی علیه شاه دعوت میکردند.
رژیم شاه کردستان را محل امن میدانست/ انقلابیها به کردستان تبعید شدند و انقلابیتر شدیم
همینهایی که این کار را میکردند تازه از زندان آزاد شده بودند، زمانی که قصد تبعید آیت الله منتظری، آیت الله خامنهای، شهید دکتر بهشتی و... را به کردستان داشتند، گویا رژیم شاه کردستان را محل امن میدانستند، اما این شخصیتها که میآمدند، علمای اهل سنت دورشان جمع میشدند و انقلابیتر میشدند. ساواک این علمای اهل سنت را شناسایی میکرد و دستگیر میشدند، همین آقای عبدالله محمدی چندین بار توسط نیروهای ساواک زندانی شدند، و حدود 5 یا 6 ماه مانده به انقلاب دوبار دستگیر و آزاد شدند و بهمحض آزادی، مشغول هماهنگی نیروهای انقلابی شدند.
از چهرههای معروف انقلابی که به کردستان تبعید میکردند، خاطرهای دارید؟
بله، همان زمان که بنده دانشآموز بودم، آقای منتظری به سقز تبعید شده بود. در سقز نماز جمعه اهل سنت برگزار میشد. امام جمعه آن زمان، ملا محمود ادیب بود که با ساواک همکاری میکرد، ولی با این حال آقای منتظری در نماز جمعه شرکت میکرد. ایشان یک روزی آمد ــ آن زمانی بود که شهبانو به سقز سفر کرده بود و اسم سقز را عوض کرد و شهر زیبا گذاشته بود ــ و امام جمعه وقت در مورد شاه گفت که «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم» و از ولایت شاه صحبت کرد. ملا عبدالله محمدی ــ که بعد بهفرمان امام(ره) امام جمعه سقز شد ــ اعتراض شدیدی به محمود ادیب کرد و گفت: «لعنت خدا بر تو باد، این آیه اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و الی الامر منکم اصلاً ربطی به شاه ندارد. شاه خائن است، دین ندارد و مشمول این آیه قرآن نمیشود.»، در همین حین آقای منتظری که در جمع بود بلند شد و به ملا عبدالله احسنت گفت و فوراً دورش محاصره شد، و منتظری را بردند، و میخواستند ملا عبدالله را نیز دستگیر کنند که جوانها و طلاب ــ چون ایشان طلبه زیاد داشتند شاید 500 تا طلبه داشتند ــ ریختند دور ملا عبدالله را گرفتند و نگذاشتند که ایشان را ببرند ولی بعدها دستگیر شد.
حضرت آقا هم یک زمانی کردستان بودند و ایشان ارتباط خیلی خوبی با علمای بلندپایه کردستان داشتند. البته من بشخصه از ایشان خاطرهای ندارم و آن موقع بیشتر مشغول درس بودم، منتهی آنچه پدرم و سایر علما از سخنرانیهای داغ مقام معظم رهبری در محافل خصوصی ــ در جمعهایی که شبانه دور هم جمع میشدند ــ تعریف میکردند، نشان میدهد که علما و مردم اهل سنت از همان بدو انقلاب ایشان را همراهی کردند و وقتی ایشان بعد از انقلاب تشریف آوردند کردستان، از اینها اسم بردند و گفتند که "مردم کردستان ما را کمک کردند و اهل سنت با ما همراه بودند".
آیا بدنه مردم با گروهکها همراهی میکردند؟
گروهکها پیشینهای قبل از انقلاب داشتند و بهدستور آمریکا و اسرائیل تشکیل شده بودند. اینها بهوسیله ابرقدرتها آماده شده بودند ولی وقتی دیدند مردم با انقلاب هستند، خودشان را میان مردم جا زدند، مثل همین منافقینی که در تهران بودند اما این که بگویید از مردم بودند، نه، هرگز از مردم نبودند، چون نقطهای که عدم همراهی مردم را نشان میدهد این است که گروهکها وقتی در روستاهای ما پایگاه زدند فقط توانستند پایگاه فیزیکی بزنند ولی هرگز نتوانستند پایگاه معنوی در قلب مردم بزنند. اینها در خیلی جاها پایگاه زدند حتی در بوکان ــ که میدانید تا سال 60 ادامه داشت و بعداً آزاد شد، حتی تا اوایل سال 61 هم گروهکها، پایگاهها و مقرهای زیادی داشتند ــ اما چون نتوانستند در دل مردم پایگاه بزنند خود مردم اینها را بیرون کردند. با تشکیل سازمان پیشمرگان مسلمان کرد، که حرکتی مردمی بود و رهبرانش هم کرد و اهل سنت هم بودند، مردم اینها را بیرون کردند، این نشان میدهد که همراهی مردم با اینها از ابتدای انقلاب نبوده است، اینها یک سری مزدور بودند که بعدها مشخص شد به کجا وابستهاند.
شما در جریان تشکیل سازمان پیشمرگان کرد مسلمان بودید؟
بله؛ از ابتدا در خدمت این سازمان بودم، سازمانی که شهید هلالی و شهید بروجردی پایه و اساس آن را نهادند. حرکت از کرمانشاه و از کامیاران کردستان شروع شد و به سایر شهرها رسید. مردم قبل از این نیز علیه گروهکها کار میکردند، اما سازماندهی آنها را شهید هلالی و شهید بروجردی انجام دادند و یک تشکیلاتی را به وجود آوردند مثل تشکیلات سپاه، که البته در آن زمان زیر نظر سپاه بود. اینها مردم را هدایت کردند و بیشترین نقش را در بیرون راندن گروهکها از کردستان داشتند، البته من خودم اعتقادم در مورد پیشمرگان این است که نیروی پیشمرگان مسلمان با آنکه از لحاظ مسائل ناسیونالیستی مانند منافقین کرد بودند ــ اینها تقریباً با کسانی که همنوع خودشان بودند ــ اما بهعلت مخالف بودن منافقین با انقلاب، در مقابل آنها ایستادند و این یک نکته اساسی هست. یعنی سازمان پیشمرگان جدای از یک حرکت مسلحانه یک حرکت فکری بسیار پایدار و قوی بود، که در مقابل گروهکها و ضدانقلابها مثل کومله و دموکرات جنگیدند. سازمان پیشمرگان در مقابل اینها کوتاه نیامد و ما شهدای بسیاری از تمام شهرها داشتیم، خصوصاً مریوان و کامیاران، که پیشمرگان وسط میدان آمدند و گروهکها را جمع کردند. ضدانقلابها در واقع دیدند یک گروه مردمی همزبان خودشان که مشرف بر روستاها و کوهها هستند و زمین را خوب میشناسند و میتوانند مقابله کنند، از ترس فرار کردند، و این بود که پیشمرگان توانستند نقششان را بهخوبی ایفا کنند، هم از نظر فکری و هم از نظر نظامی.