اصولاً تکفیر نه در فضای فقه، بلکه در فضای جهل شکل میگیرد. منظور ما از فقه در اینجا معنای مصطلح امروزین آن نیست، بلکه همان فقهی مقصود ما است که در صدر اسلام بوده و سه شعبه داشته است: فقه رفتار، فقه نفس و فقه وجود
* آیت الله احمد مبلغی
مؤلفههای تکفیر
تکفیر از چه عناصری تشکیل شده است؟ شناختن این عناصر به افراد و مجموعهها کمک میکند تا از نزدیک شدن به فضای تکفیر پرهیز کنند. دو مؤلفهی مهم تکفیر عبارت است از «جهل» و «عنصر روحی و روانی».
۱. جهل
«جهل» گاهی در مقابل «عقل»، گاهی در مقابل «علم» و گاهی در مقابل «فقه» به کار گرفته میشود. البته همپوشانیهایی هم بین این مفاهیم وجود دارد. در اینجا منظور ما از جهل، مفهومی در مقابل فقه است. تکفیریها فقیه نیستند و فقهی هم ندارند. اصولاً تکفیر نه در فضای فقه، بلکه در فضای جهل شکل میگیرد. منظور ما از فقه در اینجا معنای مصطلح امروزین آن نیست، بلکه همان فقهی مقصود ما است که در صدر اسلام بوده و سه شعبه داشته است: فقه رفتار، فقه نفس و فقه وجود.
امروز کسانى هستند که سلاحشان تکفیر است؛ ابائى هم ندارند که بگویند ما تکفیرى هستیم؛ این ها سم هستند. این سم را باید از محیط اسلامى خارج کرد. یکى او را تکفیر کند، یکى او را تفسیق کند؛ این در سخنرانى و در منبر یک حرفى بزند که تعریض به او باشد، او یک چیزى بگوید که تعریض به این باشد؛ این همین چیزى میشود که دشمن میخواهد. (بیانات رهبر انقلاب در جمع روحانیون کرمانشاه ۱۳۹۰/۷/۲۰)
فقه رفتار، احکام پنجگانهی واجب، حرام، مستحب، مکروه و مباح را تبیین میکند. فقه نفس، انسان را از گرفتار شدن در زندگی دنیایی و غفلت از سعادت اخروی بازمیدارد و او را به تهذیب و توجه به آخرت سفارش میکند. اما فقه وجود، فقهی است که به انسان سعه و گستره میبخشد.
فقه وجود، فرد را به خدا به عنوان منشأ وجود، رحمت و لطافت و خالق همهی زیباییها و جمالها و خوبیها مرتبط میکند. کسی که از فقه وجود بیبهره باشد ارتباط او با خدا ارتباطی تشریفاتی است. اعمال دینی او باعث تحول در او نمیشود. او نمیتواند تجلی زیباییهای ارتباط با خدا و وجه معنوی و رحمانی خدا باشد.
فقه وجود باعث میشود که دین برای انسانها صرفاً یک مناسک نباشد. در روایات داریم که: «هل الدین الا الحب»۵ آیا دین چیزی جز محبت و علاقه است؟ دین میخواهد یک محبت ویژه در انسان نسبت به خدا ایجاد کند تا او کانون محبت به خدا باشد و از آن محبت، محبتهایی به دیگر انسانها بتراود. در روایت دیگری به نقل از حضرت امیر علیهالسلام آمده است که «الْفَقِیهُ کُلُّ الْفَقِیهِ مَنْ لَمْ یُقَنِّطِ النَّاسَ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ وَ لَمْ یُؤْیِسْهُمْ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ»۵ یعنی آن کسی فقیه کامل است که مردم را از رحمت خدا مأیوس نکند. این آموزهها جزء ادبیات دینی ما است.
ما باید مراقب باشیم که فقط فقه رفتار را به میدان نیاوریم. اگر فقه رفتار که خیلی هم لازم است به تنهایی به میدان بیاید و آن فقه وجود و فقه اساسی که انسان را با خدا از درون مرتبط میکند نه از بیرون و به عنوان مناسک، ممکن است انسانها با رحمت خدا نتوانند ارتباط قلبی و درونی پیدا کنند. متأسفانه این ادبیات دینی، به دلیل تعطیل شدن فقه وجود کمرنگ شده است.
ما امروز نیازمند آن هستیم که اولیای جامعهی اسلامی برای ایجاد یک تحول اساسی در نوع و کیفیت ارتباط انسانها با خدا برنامهریزی کنند. انسان عصر حاضر تشنهی زیبایی، محبت و آرامش درونی است. و این چیزی است که تنها با ارتباط واقعی با خدا حاصل میشود نه با ارتباط تشریفاتی.
باید کاری کرد تا خشکیها و عطشهای روحی جامعه برطرف شود. جامعهی خشک و تشنه زمینهساز شکلگیری تکفیر است. محبت خدا در دلهای خشن جایی ندارد. خدا در این جامعه وسیلهای میشود صرفاً برای سختگیری. مشکل تکفیریها چیست؟ مشکلشان این است که به هیچ کدام از این سه شعبهی فقهی قائل نیستند.
اگر کسی با دین مرتبط بشود و به فقه کاری نداشته باشد، این ارتباط او میشود جهل، و دین او میشود منشأ سختگیری. او گمان میکند به دین متصل است، در حالی که آنچه او دارد دین نیست. او نه با خدای این دین مرتبط شده، نه احکام این دین را فهمیده، نه به مسیر آینده که آخرت است مرتبط شده و نه از جهنم هراس دارد.
۲. عنصر روحی و روانی
فرد تکفیری دچار یک تنگنای فکری و روحی و یک عقدهی متراکم در درون خود است. این عقدهی متراکم تاریخی هم ظهور فردی دارد و هم ظهور جمعی. فرد تکفیری دچار یک وضعیت روحی است که باعث میشود به مسائل تنگ نگاه کند و به همین خاطر با تنگنا مواجه است. خوارج هم همینگونه بودند و بیهوده دنیا و دین را بر خود سخت میگرفتند. در حالی که دین سخت نیست. در واقع نوع نگاه او و تماس روحی او با مسائل که ناشی از همان فقدان فقه است باعث شده تا حرکت او به سمت تکفیر سرعت یابد.
فرد تکفیری برخلاف روحیهی اسلامی که روحیهی گشادهرویی و آمادگی برای خدمت به مردم و رفع مشکلات آنها است، به فکر کشتن انسانهای بیگناه است. البته بخشی از این مشکل به مسألهی اخلاق برمیگردد. اخلاق تلطیفکنندهی روح است. اگر اخلاق به شدت فردی شود و اجتماعی نباشد و یا به شکل گزینشی عمل بشود، در جامعه تولید روحیهی خشن و انتقامجویانه میکند. بنابراین میتوان گفت تکفیر محصول بیاخلاقی است.
پایان رستگاری، آرامش و معنویت
اگر در یک جامعهای «تکفیر» لباس یک پدیدهی اجتماعی را بر تن بپوشد و تبدیل به یک تشکیلات منسجم بشود، دیگر این جامعه نمیتواند روی رستگاری، آرامش و حرکت به سمت معنویت را ببیند. این جامعه به خودش مشغول میشود تا زمانی که بتواند مشکل تکفیر را حل کند. امروز نیز مشکل تکفیریها با خواست و ارادهی علما و امت اسلامی قابل حل است.
راه حلهایی برای این مشکل وجود دارد که اگر علمای جهان اسلام اعم از شیعه و سنی این راهحلها را تأیید کنند و یک سند واحد را مبنای عمل قرار دهند، این مشکل از جهان اسلام رخت برخواهد بست. ضعیف شدن جامعهی اسلامی منجر به بازگشت نگاه حقارتآمیز به مسلمانان میگردد. ما باید بدانیم که اگر مواد مخدر خانمانبرانداز است، تکفیر امتبرانداز و اسلامبرانداز است.
تدبیر برای تکفیر
بنابراین حرمت تکفیر از خاستگاه دین کاملاً مورد تأیید قرار گرفته است. با وجود این حرمت ضروری است تا ما از ساختارهای رسانهای و دیپلماتیک برای از بین بردن تکفیر بیشترین استفاده را ببریم. عدم اقدام لازم در این زمینه موجب بازشدن فضا برای گروههای تکفیری میشود و باز بودن فضای تنفس تکفیریها برای بسیاری از بدخواهان اسلام و مسلمانان خوشایند و مطلوب خواهد بود.
البته در برخورد با تکفیریها بایستی رعایت تقوا صورت بگیرد. اگر تکفیر که نسبت دادن بیقاعدهی کفر به عدهای است، اقدامی نادرست است، از آن طرف هم نسبت دادن بیقاعدهی تکفیری بودن به عدهای نادرست است. اینگونه نباشد که ما نیز هر کسی را که یک قدری رابطهاش با ما خوب نبود بگوییم تکفیری است. از این نظر باید دقت کرد که حساب سلفیها را از تکفیریها جدا نمود. تکفیر و تکفیری را باید آنچنان که هستند و در همان سطح و حدی که قرار دارند معرفی کرد و با آنها به مبارزه پرداخت.
در مواجهه با تکفیریها باید دقت داشت که این گروه از دو بخش تشکیل میشوند. یک بخش سران آنها هستند که حکم تکفیر و قتل را صادر میکنند. بخش دوم، پیروان چشم و گوش بسته و تسلیمشدهی سران هستند.
افراد بخش اول به هیچوجه اهل گفتوگو نیستند، یعنی فهم ندارند، لذا خود مسلمانان و علما و مؤمنان باید آنها را در محاق قرار دهند. اما ممکن است بتوان بعضی از پیروان تکفیریها را که چشم و گوش بسته بودند با گفتوگو به راه آورد.
تفکر تکفیری - بخش اول
منبع: خبرگزاری تقریب