تصور اینکه یکی از بزرگترین علمای امامی، کتابی در اثبات پاکی عایشه و رفع تهمت از او نوشته باشد، اکنون برای ما قدری دشوار است. کتاب نقض، سرشار است از مخالفت با لعن اصحاب و خلفا
رضا بابایی
از مهمترین و ارزشمندترین کتب کلامی شیعه، «بعضُ مثالب النّواصب فی نقض بعض فضائح الرّوافض» است که به کتاب «نقض» یا «النقض» شهره است. این کتاب بسیار مهم و خواندنی را عبدالجلیل قزوینی رازی در نیمۀ دوم قرن ششم، در پاسخ به نقدهای کتاب «بعض فضائح الرّوافض» بر شیعه، به زبان فارسی نوشته است. عبدالجلیل قزوینی، عالمی معتبر در میان دانشمندان شیعی قرن ششم بود و در ری، مرجعیت دینی داشت.
چاپ جدید «نقض» را من ویرایش کردم و در سال 1391 چاپ شد. به عقیدۀ من، مهمترین نکتۀ علمی دربارۀ این کتاب، اعتدال آن است. مؤلف در سرتاسر کتاب، در ضمن دفاع محکم از مرزهای تشیع، از مقام و حرمت اصحاب و خلفای راشدین و پاکی همۀ همسران پیامبر نیز سخن میگوید و شاید بیش از ده بار مینویسد: «عقیدۀ ما دربارۀ ابوبکر و عمر، بیش از این نیست که علی(ع) از آن دو بهتر بود.» چند بار هم به کتاب دیگرش به نام «تنزیه عایشه» استناد میکند.
تصور اینکه یکی از بزرگترین علمای امامی، کتابی در اثبات پاکی عایشه و رفع تهمت از او نوشته باشد، اکنون برای ما قدری دشوار است. کتاب نقض، سرشار است از مخالفت با لعن اصحاب و خلفا. گاهی نیز چنان از دینداری خلفای نخست دفاع میکند که گویی اعتقاد به سلامت و صداقت آنان، جزئی از مذهب شیعه است. برای نمونه، در بند 92 کتاب، خدمات ابوبکر را به اسلام و پیامبر(ص)، یکیک نام میبرد و مینویسد: ابوبکر، پیامبر را خدمت کرد و در انفاق دستی گشاده داشت و مالدوست نبود و پس از مرگ، جز گلیمی از او باقی نماند.
تشیع به روایت عبدالجلیل، مذهبی است که ما اکنون از آن بیگانهایم. مثلا او شیعه را از عقیده به غیبدانی پیامبر(ص) و ائمه(ع) مبرا میداند و حتی انتساب چنین باورهایی را به شیعه، تهمت میخواند و مینویسد: «از نصّ قرآن و اجماعِ مسلمانان معلوم است که غیب را جز خدای تعالی نمیداند... مصطفی(ص) با آن جلالت و رفعت و درجۀ نبوّت، اگر در مسجدِ مدینه بود، نمیدانست که مردم در بازار چه میکنند و نیز احوالِ دیگر را. پس تا جبرئیل نمیآمد، حقایق بر او معلوم نمیشد. پس أئمه(ع) که درجۀ انبیا را ندارند، و در خاک خراسان و بغداد و حجاز و کربلا خفتهاند و از قید حیات رفته، چگونه میدانند که احوالِ جهانیان چیست؟ این معنی هم از عقل دور است و هم از شرع بیگانه.»(همان، ص310، با تلخیص و ویرایش. شبیه همین عبارات را سید مرتضی علم الهدی در جلد سوم «رسائل» گفته است)
در بند چهار کتاب نیز شیعه را از طلب رحمت برای ابولؤلؤ(قاتل عمر) مبری میداند و میگوید: «و اما طلب رحمت برای ابولؤلؤ و شتم صحابه، دعوی بیحجّت است و حوالتی بیبرهان و نقلی نادُرُست.»(همان، ص20). از این گونه انکارها و برائتها در کتاب نقض، فراوان است و شاید شمار آن به دو صد برسد؛ در حالی که بسیاری از آنچه او انکار میکند و میگوید نسبت دادن آنها به شیعه دروغ و بهتان است، اکنون جزء آداب رایج و باورهای راسخ در میان ما است.
نکتۀ مهمتر این است که از چند جای کتاب، برمیآید که عبدالجلیل قزوینی، در میان علمای قرن ششم، تندرو و شتابکار محسوب میشده است. پس لابد معاصرانش از او هم معتدلتر و آهستهرو بودهاند. در مقدمۀ کتاب مینویسد: کتاب «فضائح الروافض» را از من پنهان میکردند که مبادا من در پاسخ و رّدِ کتاب، شتاب کنم.(نقض، چاپ دارالحدیث، ص5)
وقتی کتاب نقض را که عالمی شیعی و غیور در قرن ششم نوشته است، با باورهای رایج در میان شیعیان در قرنهای اخیر میسنجیم، به این نتیجه میرسیم که تشیع امروز، همان تشیع دیروز نیست. تشیع امروز، بهشدت تبرّایی است و حجم اختلافاتش با اهل سنت، بیشتر شده است. به قول علامه مامقانی: «بسیاری از آنچه امروز از ضروریات مذهب شمرده میشود، قبلا غلو محسوب میشد.»(تنقیح المقال، ج1، ص211ـ212)