ما به جای اینکه با تمرکز بر اختلافات وهابیت و اهل سنت، سعی کنیم اهل سنت را از افتادن به دام وهابیت بیمه کنیم، با تکیه بر مشترکات آنها به پیوند و همدلی اهل سنت و وهابیت کمک می کنیم!
همواره عده ای با وحدت شیعه و سنی مشکل داشته اند. همان زمانی که آیت الله بروجردی گام هایی در این زمینه برداشت، برخی از افراد تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا پروژه نزدیکی شیعه و سنی به سرانجام نرسد.
با شکل گیری انقلاب اسلامی و بیانات صریح و قاطع حضرت امام، وحدت اسلامی به یکی از آرمان های اصلی انقلاب بدل شد. جمهوری اسلامی شعار وحدت می داد و از تحریک احساسات اهل سنت خودداری می کرد. طبیعی بود که در چنین فضایی امکان فعالیت های علنی ضدوحدتی خیلی فراهم نباشد.
مخالفین وحدت از طرفی نمی توانستند فضای رو به گسترش وحدت شیعه و سنی را تحمل کنند و از طرفی دیگر نمی خواستند با رودررویی آشکار با جمهوری اسلامی، حضرت امام و مقام معظم رهبری، مانعی بر سر راه فعالیت های ضدوحدتی خود ایجاد کنند.
این بود که سعی کردند فعالیت های سنّی ستیزانه و ضدوحدتی خود را در پوششی جدید ارائه کنند که نه تنها حساسیت حکومت را برانگیخته نکند، که اتفاقا همراهی و حمایت آن را نیز بهدنبال داشته باشد. این پوشش جدید «مبارزه با وهابیت» بود.
آن ها گفتند ما با اهل سنت هیچ مشکلی نداریم و مشکل ما با وهابیت است. اما در عمل به اسم نقد وهابیت، به حمله به عقاید و مقدسات اهل سنت پرداختند. مثلا وقتی به توهین آنان به ام المومنین عایشه، اعتراض می شد می گفتند ما در حال مبارزه با وهابیتیم! یا مثلا به اسم نقد وهابیت به خلفای سه گانه حمله ور می شدند، علیه طلحه و زبیر و سایر صحابه به تحریک احساسات اهل سنت می پرداختند و کارهایی از این دست. در واقع آنان سعی کردند با ایجاد پوشش مبارزه با وهابیت برای فعالیت های ضدوحدتی خود، دهان منتقدین که برای وحدت اسلامی دل می سوزاندند را ببندند.
نگارنده به هیچ وجه مخالف طرح مباحث تاریخی و اعتقادی تشیع به شیوه ای کاملا عالمانه و مودبانه و در مجامع علمی نیست. و معتقد است که بحث پیرامون مسائل اختلافی به شیوه ای کاملا علمی و در مجامع تخصصی و با رعایت اخلاق، نه تنها مانعی برای وحدت نیست که اتفاقا یکی از عوامل ایجاد وحدت است. اما سخن در این است که چرا به اسم نقد وهابیت، به نقد اهل سنت می پردازیم؟!
نتیجه اینکه به اسم نقد وهابیت، عقاید اهل سنت را نقد کنیم این می شود که یک فرد سنّی پیش خود می گوید اگر وهابیت این است پس من هم وهابی ام!
یعنی ما به جای اینکه با تمرکز بر اختلافات وهابیت و اهل سنت، سعی کنیم اهل سنت را از افتادن به دام وهابیت بیمه کنیم، با تکیه بر مشترکات آنها به پیوند و همدلی اهل سنت و وهابیت و گسترش وهابیت در میان اهل سنت کمک می کنیم! و چه هدیه ای باارزش ترین از این که به وهابیت تقدیم کنیم؟!
اگر به واقع دنبال انزوای وهابیت هستیم باید بر نقاط اختلاف وهابیت و اهل سنت تکیه کنیم تا این جریان نتواند در بدنه اهل سنت نیروگیری کند. درواقع اصل مبارزه با وهابیت تلاش برای جداکردن آن از میان اهل سنت است. چراکه وهابیت در میان شیعیان نفوذی ندارد و هرچه نیرو می گیرد از میان اهل سنت است.
روی صحبت با آن عده ای که نقد وهابیت را پوششی برای سنی ستیزی و ایجاد تفرقه میان شیعه و سنی قرار می دهند نیست، بلکه با افرادی است که فریب مخالفین وحدت را خورده و در عین اعتقاد به وحدت شیعه و سنی، در دام وهابیت ستیزی های دروغین افتاده و به صورت ناآگاهانه به شکاف شیعه و سنی و گسترش وهابیت در میان اهل سنت کمک می کنند.
متاسفانه بخشی از قشر حزب اللهی و انقلابی ما نتوانستند اختلافات و اشتراکات اهل سنت و وهابیت را به خوبی فهم کنند و به همین دلیل در پازل وحدت ستیزان بازی کرده و با این دلخوشی که ما در حال مبارزه با وهابیت هستیم، در واقع در حال ایجاد جدایی میان شیعه و سنی و نزدیکی میان اهل سنت و وهابیت هستند.
حقیقت این است که هرچند اهل سنت و وهابیت در سه حوزه فقه، کلام و تصوف تفاوت های بنیادین با هم دارند، اما اشتراکاتی نیز دارند. کمااینکه ما هم با وهابیت علیرغم اختلافات بسیار دارای اشتراکاتی هستیم. حتی ما در برخی مسائل با وهابیت دارای اشتراک هستیم در حالی که همان مسئله، مسئله ای اختلافی میان اهل سنت و وهابیت است. مثلا اعتقاد به لزوم اجتهاد یکی از این مسائل است که هم ما و هم وهابیت بدان معتقدیم ولی غالب اهل سنت قائل به آن نیستند و بر لزوم تقلید از مذاهب چهارگانه تاکید می کنند.
پس وقتی شیعه هم با وهابیت دارای اشتراکاتی است، وجود بعضی اشتراکات میان اهل سنت و وهابیت مسئله غریبی نیست. فی المثل اهل سنت و وهابیت در تقدیس خلفا و صحابه با هم مشترکند. وقتی ما با این بهانه که به نقد وهابیت می پردازیم، به نقد خلفا و صحابه دست می زنیم، ناخودآگاه به ایجاد همدلی و وفاق میان اهل سنت و وهابیت کمک می کنیم. در واقع ظاهر این کار مبارزه با وهابیت است، اما باطنا از این جهت که به گسترش فکر وهابی در میان اهل سنت کمک می کند، خدمت به وهابیت است!
دوباره تاکید می شود که نگارنده هرگز مخالف طرح مباحث عقیدتی در مجامع علمی و توسط علما – و نه در کوچه و بازار و توسط عوام - و پاسخ به شبهات وهابیت نیست. سخن در این است که اگر واقعا دل در گرو آرمان های انقلاب اسلامی داریم و قلب مان برای همدلی و وحدت شیعه و سنی می تپد، بدانیم که بسیاری از فعالیت هایی که به اسم نقد وهابیت در کشور ما انجام می شود، در واقع حمله به عقاید اهل سنت بوده و هیچ نتیجه ای جز ایجاد کینه میان شیعه و سنی و ایجاد همدلی میان وهابیت و اهل سنت ندارد.
در پاسخ به این سوال که مباحث اختلافی میان شیعه و سنی چگونه باید طرح شود تا آسیبی به وحدت اسلامی نرساند، باید این فرمایش رهبر معظم انقلاب را سرلوحه کار قرار داد:
«ما افتخار میکنیم که پیرو مکتب اهل بیت هستیم، شیعه هستیم، پیرو امامت امیرالمؤمنین و خلافت بلافصل او هستیم؛ به این افتخار میکنیم، اما جای اثبات این مطلب کوچه و خیابان نیست؛ جای اثبات اینگونه مطالب در میان اهل فن، در میان متخصصین و در میان نخبگان است. تازه بحث در اینگونه موارد باید بحث کلامی و بحث منطقی باشد؛ بدگویی و عیبجویی و فحاشی و شمشیر بر روی هم کشیدن، کمک کردن به دشمنان اسلام است که هم دشمن شیعه و هم دشمن سنی هستند. ما این را به عنوان پرچم وحدت اسلامی در انقلاب اسلامی بلند کردیم. ملت ایران این را میخواهد، این را میگوید.»(۱/۱/۸۷)