باید اعتراف کنیم که اکثر پیروان مذاهب در دنیای اسلام، دچار بحران « بی اعتمادی به مذاهب دیگر » هستند. و منتقد امامی هم از این مساله جدا نیست. نتیجه ی حاکم شدن جو بی اعتمادی این است که تلاش ها و جد و جهدهای سندی و حدیثی هر دو طرف غیر قابل اعتماد می شود.
حیدر حب الله
شیخ حیدر حب الله در سال 1973 م، در لبنان متولد شد. دروس مقدمات و سطوح حوزه علمیه را گذراند و در سال 1995م به ایران برای تکمیل سطوح عالی حوزه آمد. در سال 2002م، به گروه مطالعات کارشناسی ارشد علوم قرآن و حدیث در دانشکده اصول دین پیوست و سپس در علوم اسلامی نیز از جامعه المصطفی العالمیه موفق به اخذ فوق لیسانس شد.
ویژگی های کلی نقد صحیحین توسط امامیه
اگر بخواهیم روند انتقادی امامیه نسبت به صحیحین را تحلیل کنیم، باید چند نکته را مد نظر قرار دهیم:
1 - تمرکز بر اشکالات عقیدتی
اولین ویژگی در روند نقد کتب حدیثی سنی توسط شیعه، تمرکز بر اختلافات عقیدتی است، که در نظر شیعه، اشتباهاتِ عقیدتیِ اهل سنت است. این مساله را به خصوص در تعامل با صحیحین مشاهده می کنیم. و البته در اهل نیز نسبت به کتب شیعه چنین حالتی وجود دارد. خصوصا نسبت به کتاب کافی. در این روش، منتقد امامی تمرکزش را بر این نکته می گذارد که صحیحین در مواجهه با روایاتِ بیانگر فضایل اهل بیت، چگونه عمل کرده اند؟ و تمرکزشان هم بیشتر روی صحیح بخاری است. منتقدان امامیه بر این عتقاد بوده اند که صحیح بخاری در برخورد با اهل بیت و صحابه از سر انصاف عمل نکرده است. یعنی گزینشی رفتار کرده و برخی از روایاتی که مضمونش انتقاد از صحابه است را حذف و یا از ذکر نام خودداری کرده و در مقابل، بسیاری از روایاتی که در بیان فضایل اهل بیت وارد شده را حذف کرده است. حتی از خود اهل بیت – از جمله امام جعفر صادق – نیز نقل روایت نکرده است.
در نظر وی، این شیوه تعامل بخاری با روایات، نوعی جانبداری به حساب می آید که باعث ایجاد شک در صداقت بخاری می شود. و امانت داری او در تعامل با احادیث، وقایع و شخصیت های قرن اول هجری را زیر سوال می برد. اما مساله به این جا ختم نمی شود. بلکه برخی از امامیه با تمرکز بر روی برخی روایاتی که بخاری نقل کرده است، سعی در آن داشته اند که او را از پیروان گرایش های جبرگرایانه نشان بدهند. که این نیز احتمال جانبداری او را افزایش می دهد و به شک در صداقت او دامن می زند. در نتیجه اگر بخاری حدیثی را نقل نکرده است، به خاطر ضعف و کم اهمیت بودن آن حدیث نیست. بلکه به خاطر گرایش های مذهبی او بوده است که باعث می شده این احادیث را کنار بگذارد. و بدین شکل امامیه در تلاش بوده تا مرجعیتی که صحیحین بخاری و مسلم در ارزش گذاری احادیث دارند را از بین ببرد.
2 - محوریت نقد متنی
بخش دیگری که باید به آن توجه داشت، نقد متنیِ روایات بخاری و مسلم است. با ملاحظه ی کتابی مثل « ابوهریره » به قلم سید عبدالحسین شرف الدین عاملی، می بینیم وی زمانی که مجموعه ای از روایات ابوهریره ـ که بخشی از آن هم در صحیحین وجود دارد ـ را نقد می کند، از نقد متنی استفاده می کند. با توجه به این معیار که با عقل یا قرآن و یا سنت قطعی در تضاد هستند.
آن چیزی که در سیر نقد امامیه بر صحیحین و مانند آن، آشکار است، همین تکیه بر نقد متنی احادیث است. اما نکته ی قابل توجه، این است که این نقد متنی در عرصه ی بین مذاهب فعال و پویا است. اما وقتی به عرصه ی درون مذهبی وارد می شویم و برخورد پیروان آن مذهب با متون حدیثی خودشان را مشاهده می کنیم، این نقد حدیثی را کم رنگ تر می بینیم.
این مساله ریشه در یک نوع پیش داوری دارد که دامن خود منتقدان را می گیرد. به این معنی که از ابتدا بنا را بر این می گذارد که روایات گروه دیگر از صدق و راستی به دور است. این دقیقا همان چیزی است که ما هم در نزد شیعه می بینیم؛ آنجا که صحیحین بخاری و مسلم را نقد می کند. و هم نزد سنی می بینیم؛ آنجا که کتب حدیثی امامیه را نقد می کند. خصوصا کتاب کافی شیخ کلینی. همین جانبداری باعث می شود که برای به دست آوردن جریانی انتقادی در عرصه ی نقد حدیث، نتوانیم به این نقدها تکیه کنیم.
3 - نقدهای اهل سنت، منبعی برای امامیه در نقد صحیحین
با نگاهی به سیر تاریخی نقد صحیحین توسط امامیه، متوجه این نکته می شویم که ناقدان این عرصه به میزان قابل توجهی از نقدهای خود اهل سنت بر صحیحین استفاده کرده اند. برای مثال می بینیم تلاش های استاد احمد ابوریه، استاد محمد امین، شیخ محمد رشید رضا و امام محمد عبده و ...در جریان نقد امامیه تاثیرگذار بوده است.
این مساله را ما در طرف مقابل هم می بینیم. یعنی استفاده ی منتقد سنی از نقدهای خود امامیه بر کافی و دیگر کتب حدیثی شیعه. منتقدانی مانند آیت الله سید ابوالقاسم خویی، شیخ آصف محسنی قندهاری( معاصر )، دکتر محمدباقر بهبودی، سید ابوالفضل برقعی و سید محمد حسین فضل الله و...
شاید این واقعیت، ریشه در دو نکته داشته باشد:
اول – عدم اطلاع هر گروه از میراث حدیثی گروه دیگر. که همین مساله، منتقد را وا می دارد تا از علمای خود آن گروه کمک بگیرد. و بدین ترتیب دانش و معلومات او را وسیله قرار دهد و همراه او به نقد میراث حدیثی شان بپردازد.
دوم – عرصه ی انتقادی حدیثی بین مذهبی، بیشتر در سیاق مناقشات مذهبی بوده است تا در سیاق عام برهانی و اسلامی. و طبیعی است که در این سیاق، هر گروه در نقد گروه دیگر، از سخنان خودش استفاده کند. حتی اگر این سخنان از افرادی صادر شده باشد که وزن و اعتباری در مذهب خودشان نداشته باشند. مانند حیدرعلی قلمداران و برقعی در بین امامیه و ابوریه و احمد امین در بین اهل سنت.
4 - برخورد گزینشی در بررسی و نقد احادیث
گمان نمی کنم محققی منصف و واقع گرا باشد و بخواهد وجود مشکلات عمیق در میراث حدیثی اسلامی را نفی کند. و این مشکلات در نه تنها در یک مذهب خاص، بلکه به طور کلی در میراث حدیثی اسلامی وجود دارد. از همین منظر می خواهیم به رویکرد دیگری در جریان انتقادی امامیه و اهل سنت بپردازیم. و آن این است که منتقد امامی در مواجهه با صحیحین، جز ضعف و سستی چیزی نمی بیند. و تو زمانی که در مواجهه با کتابی، تنها چیزی که برایت مهم است عناصر ضعف آن باشد، طبیعتا و به طور خودکار نتیجه ای که می گیری، کم ارزشی این کتاب است. و جریان انتقادیِ حدیثیِ بین مذاهب، در اکثر موارد از این مشکل رنج می برد.
5 - عوامل روانشناختی در فرآیند « رهایی از قدیس مآبی » و در بحرانِ « اطمینان و وثاقت »
منتقد امامی در هنگام نقد صحیحین، اسیر هاله ی قدسی که این دو کتاب را احاطه کرده است، نمی شود. پس وقتی به نقد آنها می پردازد احساس گناه و پشیمانی نمی کند. بلکه صحیحین را آثاری فرهنگی و علمی می داند، که حاصل تلاش زیاد مولفانش در قرن سوم هجری است. اما آثاری کامل و بری از خطا و نقد و پرسش نیستند. این نکته، فی نفسه قدمی به پیش است. هر چند که به طور ناخودآگاه باشد. ریشه اش هم این است که مسلمان امامی از نظر فکری، عقیدتی و فقهی با مسلمان سنی اختلاف مبنا دارد. و علمایشان و کتبشان در نزد او امتداد سنت نبوی به حساب نمی آید. پس ما در روند تعامل افراد با میراث حدیثی مذاهب دیگر، شاهد نگرشی عقلانی هستیم. اما مساله این جاست که این پرهیز از « مقدس شمردن »، همیشه بیانگر نگرشی عقلانی به میراث وسنت نیست. بلکه شاید نتیجه ی عدم اعتماد به یک میراث خاص باشد. از همینرو می بینم همین فردی که میراث حدیثی دیگران را بدون این که اسیر تقدس آن شود، به نقد می کشاند، وقتی که با میراث حدیثی خودشان رو به رو می شود، در بسیاری از موارد نمی تواند تعاملی عاقلانه و آزاداندیشانه با آن داشته باشد. آنچنان که با آثار دیگران دارد.
باید اعتراف کنیم که اکثر پیروان مذاهب در دنیای اسلام، دچار بحران « بی اعتمادی به مذاهب دیگر » هستند. و منتقد امامی هم از این مساله جدا نیست. زمانی هم که جو بی اعتمادی حاکم باشد، طبیعی است که انواع احتمالات بد و شرورانه را می دهیم. از توطئه و تحریف گرفته تا دروغ و تزویر و... و این گونه است که منتقد امامی با بی اعتمادی سراغ صحیح بخاری و مسلم می رود.
نتیجه ی حاکم شدن جو بی اعتمادی این است که تلاش ها و جد و جهدهای سندی و حدیثی هر دو طرف غیر قابل اعتماد می شود. و منتقد امامی را به سمتی می برد که از وجود دروغ و تحریف در کتاب بخاری سخن بگوید، طرفداری بخاری از خوارج را مطرح سازد، از حذف فضایل علی ابن ابی طالب(ع) صحبت کند و... منتقد امامی به بخاری بی اعتماد است. او را باور ندارد. و منزهش نمی پندارد. بنابراین بین آنها حجاب بی اعتمادی حاکم است. و حکایت مواجهه ی منتقد سنی با حدیث شیعه هم به همین ترتیب است. البته مقصود این نیست که تمام نقدهای شیعه و سنی بر بخاری و کافی کلینی ناحق و به دور از صواب است. اما تبدیل شدن این نگرش ها در ذهن و روان منتقد، به دیوارهای آهنین، مانع بزرگی است که سایه ی اعتماد به میراث حدیثی طرف دیگر را از بین می برد. خصوصا در نزد منتقد شیعی و نسبت به صحیح بخاری.
قضاوت های مذهبی که بین دو طرف صورت می گیرد معمولا گرفتار این مشکل هستند. مشکلی که دامن منتقدان حدیثی را نیز گرفته است. بدین شکل که محدثِ قدیم، تبدیل به موجودی ترسناک و شیطانی می شود. روی نقاط منفی اش تمرکز می کنند و در نهایت تبدیل به محدثی به شدت ضعیف و ناکام می شود. و این تاییدی است بر آنچه پیش از این گفتیم؛ که نقد ایدئولوژیک – و از جمله نقد مذهبی – می تواند برخی از نقاط ضعف را مشخص کند. و یا به اسناد مفیدی در مطالعه ی میراث حدیثی دست پیدا کند. اما در بیشتر اوقات، نمی تواند تصویر واقعی و کاملی را ارائه دهد.
مترجم: م.س.اقدامی