آینده شبه قاره هند نیز در دست مسلمانان است، البته به شرط اینکه رسالت خود را درست بشناسند. در ضمن یک سخنرانی در سال 1370 مقام معظم رهبری (نقل به مضمون) ایمان اسلامی مردم شبه قاره را از اکثر قریب به اتفاق کشورهای دیگر عمیق تر خواندند
* سید عاکف زیدی
مقاومت هندی ها و آثار آن
تا اینجا گفتگوی ما درباره پرونده سیاه آثار استعمار در هند بود. حالا ورق را کمی برگردیم و نگاهی را به صفحه نورانی مقاموت هندی ها در برابر تهاجم های انگلیس هم بیندازیم. مقاومت هندی ها گونه های متنوعی داشت و از همان ابتدای پیشروی انگلیس در هند، یعنی از نیمه دول قرن هجدهم آغاز شد. لازم به ذکر است که همه مقاومت ها در تاریخ ثبت نشده اند و ما فقط می تواینم از طریق تحلیل ناکامی انگلیس در رسیدن به همه اهداف استعماری خود درباره برخی آنها حدس بزنیم.
پیش تر از مقاومت حاکمان بنگال و میسور (که اتفاقا شیعه هم بودند) یاد کردیم. اگر چه این مرحله از مقاومت با ارزش بود و انگلیسی ها را بعضا به چالش کشید، بیشتر در فضای تلاش حاکمان برای حفظ سلطه خود در مقابل دست اندازی های انگلیس بود. مقاومت بر مبنای ایدیولوژی را در واقع برخی از علمای جوان اهل سنت در سومین دهه قرن نوزدهم آغاز کردند که از آنها می توان از «سید احمد برولوی» و «شاه اسماعیل شهید» اینجا اسم برد. ولی به سبب برخی ناپختگی هایی مثل تمایل به تکفیر مسلمانان دیگر، شتاب در کلید زدن مرحله نظامی مقاومت، و درگیر شدن با حکومت منطقهای سیک ها بجای انگلیس، این حرکت، زود شکست خورد.
البته بقایای این نهضت در حرکت بعدی، یعنی خیزش بزرگ و عمومی مردم شمال هند در سالهای 1857 و 1858، نقش های مهمی را ایفا کردند. این قیام پایه های حکومت انلگیس را لرزانید و قسمت های بزرگ و استراتژیک کشور، یعنی شهرهای دهلی و لکهنو و مناطق اطراف آنها، را به مدت چند ماه یا بعضا بیش از یک سال، از سلطه انگلیسی ها خارج کرد. این دفعه انقلابیون سعی کردند بر هویت مشترک هندی در مقابل متجاوزان انگلیسی تاکید کنند و همچنین تلاش کردند حاکم ضعیف گورکانی را به عنوان محور وحدت و نماد اقتدار معرفی کنند. بد نیست اینجا ذکر کنیم که هم در دهلی و هم در لکهنو، چهره های تاثیرگذار شیعی در رده های بالای انقلابیون حضور فعال داشتند. اما به سبب نداشتن رهبریت واحد و نقشه راه مشخص، انگلیسی ها توانستند از گسترش این خیزش به مناطق دیگر هندوستان جلوگیری کنند و بالآخره با بکارگیری خشونتی عجیب و قتل عام ده ها هزار هندی، این قیام را نافرجام سازند.
این سرکوب آنقدر وحشتناک بود که پس از آن به مدت حدودا 50 سال هندوستان شاهد هیچ قیام خاصی نبود. آنهایی که توانستند در آن دوران اختناق و تهاجم شدید فرهنگی، بر یک مسیر انقلابی باقی بمانند، به کار فرهنگی زیرزمینی روی آوردند. سپس از دهه دوم قرن بیستم، فاز جدیدی از مقاومت ضد انگلیسی آغاز شد، فازی که در آن چهره های معروفی مثل گاندی، مولانا محمد علی جوهر، مولانا ابوالکلام آزاد، اقبال لاهوری و محمد علی جناه نقش های کلیدی را بازی کردند. این فاز بالآخره منتهی شد به استقلال هند و بوجود آمدن کشور جدید پاکستان در سال 1947.
اما این دستآورد مهم اولین دستآورد مقاومت هندی ها نبود. پیش از آن، در نیمه اول قرن بیستم و حتی قبل از آن در طول قرن نوزدهم، مقاومت های متعدد و متنوع هندی ها موجب شده بود انگلیسی ها به بسیاری از آرمان های استعماری خود دست پیدا نکنند. اینک به برخی آنها اشاره می کنیم.
علیرغم تلاشهای متعدد در طول 2 قرن استعمار، انگلیسی ها هیچ گاه نتوانستند از هند یک اقتصاد «پلانتیشن» درست کنند آنطور که اروپایی ها در آمریکای شمالی و لاتین بپا کردند. در این نظام کشاورزی مالکان اروپایی توسط بردگان، محصولات خاصی مثل پنبه، شکر و... را بر کشتزارهای عظیمی کاشت می کنند و سپس به بازار جهانی تحت سلطه غربی ها و به کارخانه های غربی عرضه می کنند. همچنین به سبب خشم هندی ها آنها مجبور شدند، بویژه پس از قیام سال 1857، جلوی فعالیت مبلغان مسیحی را بگیرند و لذا هند تنها کشور مستعمره اروپاییان است که در آن جمعیت مسیحیان بسیار اندک مانده است. مقاومت هندی ها جلوی استقرار جمعیت اروپایی در هند را نیز گرفت و لذا هند دچار آن سرنوشت نشده که تمدن های بومی آمریکا، استرالیا و... را از بین برد. همچنین پس از 1857 انگلیسی ها مجبور شدند از اجرای سیاست انحلال حکومت های محلی و انضمام آن ها به مستعمرات مستقیم بریتانیا دست بکشند. و از اوایل قرن بیستم، انگلیسی ها مجبور شدند برای هندی ها در مدیریت داخلی هند نقشی، ولو بطور نمایشی و تشریفاتی، تعریف کنند و دم از مزایای خودگردانی بزنند. در واقع مقاومت هندی ها انگلیسی ها را مجبور کرد همواره مقاصد خود را با کندی، نفاق و هزینه بیشتری دنبال کنند و سرانجام به فقط بخشی از آنها نایل گردند. و همانطور که از بایان بنده مشخص است، مسلمانان هند همواره نقش کلیدی را در مقاومت علیه استعمار ایفا کردند.
در پایان
امروز جوانان مسلمان هند و دیگر کشورهای شبه قاره بین گزینه های نا مطلوب و ناقص امثال پلورالیزم، ناسیونالیسم، تکفیر، ارتجاع، قومیت گرایی و... سرگردانند. دچار بجران هویتی هستند. دشمنی غرب و همدستان بومی غرب را هم احساس می کنند ولی نمی دانند چگونه با آن مقابله کنند. اگر جوانان ما با تاریخ پر حادثه و پر افتخار خود آشنا شوند و از آن پند گیرند می توانند به سوی سرنوشت نورانی که در انتظار آنهاست راهی پیدا کنند.
آینده شبه قاره هند نیز در دست مسلمانان است، البته به شرط اینکه رسالت خود را درست بشناسند. در ضمن یک سخنرانی در سال 1370 مقام معظم رهبری (نقل به مضمون) ایمان اسلامی مردم شبه قاره را از اکثر قریب به اتفاق کشورهای دیگر عمیق تر خواندند، زیرا با وجود آن حجم عظیم تلاش های انگلیسی ها برای دین زدایی در کشور مستعمره خود، هنوز مسلمانان شبه قاره در پایبندی به ظواهر اسلام در بین جوامع اسلامی ممتاز هستند. امروز نیاز این است که علاوه بر حفظ و تقویت این امتیاز ایمانی خود، جوانان مسلمان شبه قاره همت کنند و به باز تولید معارف و مفاهیم حیاتبخش نهضتی و تمدنی دست بزنند، و با برداشتن گامهای سنجیده و محکم، کشورهای خود را به سوی یک فاز جدید از مقاومت و مقابله با تفرقه، بی عدالتی و استثمار هدایت کنند.
تاریخ استعمار انگلستان در شبه قاره هند و تاثیرات آن – قسمت اول
تاریخ استعمار انگلستان در شبه قاره هند و تاثیرات آن – قسمت دوم
تاریخ استعمار انگلستان در شبه قاره هند و تاثیرات آن- قسمت سوم
تاریخ استعمار انگلستان در شبه قاره هند و تاثیرات آن - قسمت چهارم
تاریخ استعمار انگلستان در شبه قاره هند و تاثیرات آن - قسمت پنجم
تاریخ استعمار انگلستان در شبه قاره هند و تاثیرات آن - قسمت ششم
تاریخ استعمار انگلستان در شبه قاره هند و تاثیرات آن - قسمت هفتم
تاریخ استعمار انگلستان در شبه قاره هند و تاثیرات آن - قسمت هشتم