نامه امام(ره) به گورباچف خصوصا وقتی شوروری از بین رفت خیلی موثر افتاد. همه فهمیدند که امام(ره) چه عمق نظر و چه تیزبینی ای داشته است. هنوز هم که هنوز است کسی در ترکیه جرات نمی کند علیه امام(ره) حرفی بزند و او را متفاوت می دانند. واقعه طبس که رخ داد همه مردم آنرا به چشم یک معجزه و یک مدد الهی به انقلاب ایران دیدند
* محمد شاهین
تلاش کردیم تا انقلاب را کمونیست ها معرفی نکنند
من زمان انقلاب 20 ساله بودم و خیلی توی فضای مذهبی و سیاسی دغدغه داشتم. البته انقلاب ایران را دانشجویان ایرانی که اینجا درس می خواندند با ادبیات چپی و مارکسیستی معرفی کرده بودند و مردم فکر می کردند این یک انقلاب چپی است!
ما البته از طریق حاج آقا مهدی پور که امام جماعت مسجد والده خان – مسجد 300 ساله ایرانی ها در استانبول- بود مطلع شدیم که این انقلاب اسلامی است و رهبری آن به دست امام خمینی(ره) است. ایشان آمد و با هم نزد ملا صدرالدین یوکسل که از علمای بزرگ کرد بود رفتیم و مساله را توضیح داد و از آن پس حمایت اسلامگراها از انقلاب بیشتر شد. ما با دانشجویان ایرانی که مذهبی تر بودند همکاری می کردیم و شعارهای انقلاب و تصاویر امام را توی ترکیه نشر می دادیم. همزمان با دانشجوهای کمونیست هم درگیر بودیم. ما آنقدر تلاش کردیم که بعد اسلامی انقلاب معلوم شد و حتی چپ ها هم مجبور شدند از امام(ره) دم بزنند.
اسلامگراها تقریبا همگی حامی انقلاب اسلامی بودند و آن را احیای اسلام و عزت اسلام می دیدند. فقط اندکی بودند که سعی می کردند با ضریب دادن به مساله شیعه بودن ایرانی ها آن را مذهبی کنند و طوری مساله را طرح کنند که گویی آنها جزئی از دین اسلام نیستند!
سرودهای انقلابی ایران را حفظ بودیم
صحنه های گل دادن مردم به سربازها با وجودی که آنها را می کشتند خیلی روی ما تاثیرگذار بود. یکی از اقدامات ما برای گسترش انقلاب، تکثیر کاست سرودهای انقلابی ایران در بین مردم و خصوصا جوانان ترکیه بود. این سرودها شور و حال خاصی داشتند و به ما انرژی می دادند. ما در کل شعبه های آکنجیلر در ترکیه این اقدام را انجام می دادیم. همه سرودها را هم حفظ بودیم هر چند اوایل معنی آنها را نمی دانستیم ولی بعدا از برخی دوستان ایرانی بنام های بهروز و عباس خواستیم تا معنی آنها را به ما بگویند. این دو دوست ما بعدا به ایران برگشتند و در جنگ تحمیلی شهید شدند! متین یوکسل پسر ملاصدرالدین، سرود ایران ایران را خیلی دوست داشت و به یکی از بچه ها که صدایش خوب بود گفته بود این را حفظ کن و مدام برای ما بخوان! ایشان یک نقاشی کشید که در آن نشان می داد یک ایرانی در یک دستش قرآن است و در دست دیگرش تفنگ است که آنرا بر سر شاه کوبیده و پشت سرش هم عکس امام(ره) است. این نقاشی خیلی در ترکیه توزیع شد.
متین یوکسل شهید انقلاب اسلامی بود
ایشان در آنکارا یک سخنرانی کرد و در آن صریحا از امام(ره) و انقلاب اسلامی دفاع کرد. او واقعا عاشق امام(ره) شده بود ولی خب حیف که نگذاشتند زنده بماند و 20 روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی او را در صحن مسجد فاتح به شهادت رساندند!
ما توسط همان دوستان ایرانی مان با انقلاب اسلامی ارتباط خوبی داشتیم و اخبار دست اول را می گرفتیم و لذا به منابع سالمی متصل بودیم. حتی قرار شد که من و متین به دعوت آن دوستان که با پیروزی انقلاب به ایران رفته بودند به ایران برویم که بعد از سخنرانی متین در آنکارا، او در استانبول به شهادت رسید و این سفر هیچ وقت انجام نشد!
او براستی شهید انقلاب اسلامی است چرا که بخاطر دفاع صریح از امام(ره) و انقلاب در ترکیه ناجوانمردانه به شهادت رسید.
سفارت ایران را همزمان با ورود امام تسخیر کردیم
یک روز مانده به بازگشت امام(ره) به ایران، حاج آقا مهدی پور گفت:" که امام دارد بر می گردد و شایسته نیست که هنوز سفارت در اختیار تیم شاه باشد". ما هم آماده شدیم و صبح زود به انجا حمله کردیم و آنجا را اشغال کردیم. آنها توقع این اقدام را از سوی ما نداشتند لذا غافلگیر شدند. عکس های شاه را پاره کردیم و عکس امام(ره) را به جای آنها نصب کردیم! عصر آن روز دانشجویان چپ هم می خواستند حمله کنند که دیدند اسلامگراها زودتر این کار را کرده اند و برگشتند! پلیس هم فکر می کرد دانشجویان ایرانی بودند و اجازه ورود به سفارت را هم که نداشت لذا مشکلی برای ما پیش نیامد و اینطوری سفارت در اختیار انقلابی ها قرار گرفت.
در شهر ازمیر برنامه ای در دفاع از انقلاب بود که حاج آقا گفت:" بیایید از این برنامه حفاظت کنید". چون می ترسیدند چپ ها به آن حمله کنند. من و متین و چند نفر دیگر رفتیم و حفاظت از برنامه را بعهده گرفتیم.
طرح شبهه های مذهبی علیه انقلاب
همه اسلامگراها بخاطر اینکه بعد از قرنها حکومت اسلامی تشکیل شده بود خوشحال بودند. حتی یادم هست که یک روحانی متعصب بنام محمود افندی گفته بود من حاضرم خاک پای امام(ره) بشوم! محبت به امام(ره) در آن زمان واقعا عجیب بود. البته برخی اتفاقات باعث شد که برخی شبهات علیه انقلاب مطرح شود. مثلا وقتی حافظ اسد، معترضان اسلامگرا را در شهر حما سرکوب کرد و ایران هم رابطه خوبی با او داشت، این باعث ایجاد شبهه شد. مثل شرایط امروز آن زمان هم بود. می گفتند چرا از حکومتی که مسلمان ها را کشته حمایت می کنند و می خواستند علیه انقلاب ایران بدبینی ایجاد کنند.
برخیهم مساله وجود توهین به صحابه و زنان پیامبر(ص) در عقاید شیعه را مطرح می کردند که ما سعی می کردیم در لایه فکری به جنگ این شبهات برویم.
کودتا در ترکیه از ترس انقلاب اسلامی
چند ماه بعد از پیروزی انقلاب، مرحوم اربکان در شهر قونیه مردم را جمع کرد و سخنرانی خیلی انقلابی ای درباره قدس انجام داد. فکر می کنم روز قدس هم بود. در آن سخنرانی ده ها هزار نفر شرکت کرده بودند. تصاویر مسجد الاقصی و امام(ره) هم بود و شعارهای الله اکبر بلند و خلاصه همه چیز شور و حال انقلابی داشت. ده روز از این سخنرانی نگذشته بود که در ترکیه کودتا شد.
بنظر ما دولت وقتی این شور و حال در مردم را دید و آن تجمع بزرگ را مشاهده کرد از ترس اینکه انقلاب اسلامی در ترکیه هم تکرار شود دست به کودتا زد و خیلی از اسلامگراها را گرفت و زندانی و شکنجه کرد و دفاتر انها را هم بست.
تحمل پنج سال زندان
همان اوایل انقلاب چپ ها به من حمله مسلحانه ای کردند که من هم با سلاح از خودم دفاع کردم. بعد از کودتا من را به همین جرم گرفتند که من از سال 1980 تا 1985 توی زندان بودم! در این زمان خیلی از اسلامگراها توی زندان بودند و برخی شان هنوز هم توی زندان ها هستند!! بعد از خروج از زندان ما فعالیت مان را از سر گرفتیم. مجله ای بنام توحید راه اندازی کردیم و فکر اسلامی را گسترش دادیم. همزمان در افغانستان جهاد میان مسلمانان و شوروی وجود داشت ولی شرایط آنجا به گونه ای بود که هر کس به آنجا رفت گرایشات سلفی پیدا کرد. حال آنکه مردم ترکیه صوفی مسلک بوده و هستند. برخی هم در آن جنگ شهید یا مجروح شدند. بعدا هم عده ای در جنگ بوسنی شرکت کردند. می توان گفت که سه تا جریان اسلامی توی ترکیه آن روزها بود. یکی همین جریان سلفی، یکی خط امام(ره) که ماها بودیم و یکی هم اخوانی ها که به ما نزدیک بودند. اربکان هم چیزی بین خط امام(ره) و اخوانی ها بود.
برگزاری تظاهرات اعتراض آمیز متعدد بر روی موج انقلاب
با اینکه اوزال و مسعود یلماز که در ترکیه روی کار امدند شعارهای اسلامی هم می دادند ولی عملاّ سکولار بودند و حجاب نیز ممنوع بود. به قول امام(ره) یک اسلام آمریکایی حاکم بود. در این دوران برای اعتراض به سیاست های غیر دینی ترکیه و نیز وابستگی به امپریالیزم خیلی تظاهرات های بزرگی انجام می شد که ما محور آنها بودیم. خیلی ها جذب تفکر امام(ره) شده بودند و حتی بودند کسانی که رسماّ عضو احزاب ضد انقلاب بودند ولی مخفیانه با ما همکاری می کردند!
برگزاری مراسم روز قدس، برگزاری شب های شهدا و یادبود آنها و نیز تجمعات زنان مسلمان که بعضاّ در این مراسمات ده هزار نفر شرکت می کردند از جمله اقدامات متعدد ما بود.
به یاد دارم که برخی احزاب که اولین تظاهرات ما را تحریم کردند و گفتند اینها ایران گرا هستند بعداّ مجبور شدند بخاطر اینکه محبوبیت شان از دست نرود با ما همراهی کنند چون موج محبوبیت انقلاب خیلی قوی بود.
تخریب چاپخانه ای که می خواست کتاب سلمان رشدی را چاپ کند
پیام امام برای سلمان رشدی که رسید خیلی اتفاقات در ترکیه افتاد. خود ما از میدان بیاضت تا آکسارای که مرکز استانبول بود تظاهرات گسترده ای کردیم. ریختیم به دفتر روزنامه ای که گفته بود قصد دارد ترجمه استانبولی آیات شیطانی را چاپ کند را خراب کردیم. مترجم ترک این کتاب یعنی عزیز نسیم هم توی آتش سوزی هتلی که در شهر سیواس اسکان داشت مرد. البته این حادثه مشکوک بود چون درست است که مردم به صورت خودجوش بیرون ریختند و تظاهرات کردند ولی نمی خواستند هتل را بسوزانند. پس از آن حادثه پلیس بخشی از اسلامگراها را دستگیر کرد که هنوز هم پس از این همه مدت توی زندان هستند!
ما الان کمپینی در تشکل مان داریم به اسم "ما در زندان برادری داریم" که طی آن خواستار آزادی برخی زندانیان اسلامگرا هستیم.
تلاش برای شیعه نمایی انقلاب ایران
در زمان جنگ، برخی تبلیغ می کردند که این یک جنگ شیعه با سنی است و ما باید سمت عراق باشیم! که اکثر مردم به این حرف توجه نمی کردند و از ایران حمایت می کردند. حتی یادم هست می گفتند :"ایران خودش در حال سرکوب اهل سنت است!" مفتی زاده از اهل سنت کردستان ایران که زندانی شده بود را هم شاهد مثال می آوردند. البته این جریانات خیلی ضعیف بودند و مردم به انها توجه جدی نداشتند.
حمایت ایران از بوسنی خیلی تاثیر مثبتی داشت. از ترکیه هم خیلی ها برای جنگ به آنجا رفتند. خود من هم در آن جنگ حاضر بودم و با ایرانی ها همکاری داشتیم. البته نمی دانم چرا ایران در مساله چچن وارد نشد و متاسفانه اکثر آنها به سمت سلفیت سعودی گرایش پیدا کردند!
درگیری اسلامگراهای کرد و اثرات مخرب آن
یکی از اتفاقاتی که اثر منفی بر نگاه به انقلاب گذاشت درگیری دو جریان اسلامگرای علم و منزل در کردستان ترکیه بود. البته جریان علم به خیلی از گروههای دیگر هم حمله کرد! هر دوی اینها هم متاسفانه ادعای حمایت از انقلاب اسلامی را داشتند و ما که شعار امت واحد و رهبر واحد را می دادیم مورد سوال قرار گرفتیم که پس چرا دو جریان از شما با هم چنین جنگ خونینی به راه انداخته اند؟!
اگر آنها همدیگر را نمی کشتند امروز جریانات سکولار در کردستان ترکیه ضریب نداشتند. مردم کرد مذهبی بودند و از اسلامگرایی انقلابی حمایت می کردند که متاسفانه این فرصت، از دست رفت. از آنجا که اسلامگراهای کرد با دولت هم ارتباط داشتند هنوز هم به آنها به چشم نیروی دولتی نگاه می شود.
اعجاز انقلاب اسلامی که حجت را تمام کرد
نامه امام(ره) به گورباچف خصوصا وقتی شوروری از بین رفت خیلی موثر افتاد. همه فهمیدند که امام(ره) چه عمق نظر و چه تیزبینی ای داشته است. هنوز هم که هنوز است کسی در ترکیه جرات نمی کند علیه امام(ره) حرفی بزند و او را متفاوت می دانند.
واقعه طبس که رخ داد همه مردم آنرا به چشم یک معجزه و یک مدد الهی به انقلاب ایران دیدند. برخی که اصلا باورشان نمی شد وقتی تصاویر هلی کوپترهای سوخته آمریکایی در آن صحرا را دیدند ایمان آوردند و دل شان محکمتر شد.
پشیمانم که چرا برای ارتحال امام(ره) نیامدم
امام(ره) که فوت کرد من حالم بد شد. واقعا هنوز نمی توانم آن روزها را توصیف کنم. از بزرگترین حسرت های زندگی ام هم این است که چرا برای مراسم ارتحال ایشان نرفتم؟. البته من ممنوع الخروج بودم ولی می خواستم قاچاقی بروم که برخی دوستانم مانع شدند ولی حالا پشیمانم که چرا به حرف آنها گوش دادم. چون این اتفاق یک بار در طول عمر انسان می افتد و من آنرا از دست دادم. همان روز با دوستان مان جمع شدیم و عهد جمعی بستیم که راه امام(ره) را ادامه بدهیم و همین هم شد. البته مقداری نگران بودیم که آیا بعد از امام(ره)، ارزشهای او فراموش می شود یا خیر؟
اینجا مراسمات متعددی برای امام(ره) برگزار شد. نماز غیابی جنازه بر ایشان خواندیم و این مراسمات بود تا اینکه دولت در سال 2000 عملیات اوموت را اجرا کرد. طی این برنامه که با همکاری سیستم امنیتی ترکیه، گروه فتح الله گولن و نیز سازمان سیا انجام شد. علیه جریانات اسلامگرا فشارهایی آوردند که تضعیف و محدود شوند. طی آن عملیات خیلی ها دستگیر و شکنجه شدند. برخی از ترکیه فرار کردند و برخی هم در تبعیدند.
گله هایی از اقداماتی که نباید می شد و شد!
حرفهای آخرم بعنوان یک دلسوز انقلاب این است که باید یک سازمان در داخل ایران متولی همه امور جریان های اسلامگرا در جهان بشود تا هم اعمال سلیقه های متفاوت نشود و هم سوء تفاهم پیش نیاید و کارها هم بصورت واقعی و جدی انجام شود. در ماجرای درگیری اسلامگرایان کرد باید دخالت می شد تا مساله فیصله یابد. نباید بگذارند عده ای با پرچم گسترش تشیع، نمایندگی انقلاب اسلامی را بکنند. پولهای هنگفتی که برخی دارند و شبکه های ماهواره ای و... نشان از حمایت دارد و این در ذهن کسانی که این انقلاب را اسلامی می دانستند شبهه جدی ایجاد می کند. باید در همه جا مثل فلسطین عمل می شد.
محوریت مبارزه با غرب و نیز تقویت اصل اسلام که شعار امام(ره) بود باید همواره بعنوان محور اقدامات باقی بماند.