سلسله های صوفیه و مکاتب عرفانی از طریق اقطاب و کبائرشان، خود را به اهل بیت علیهم السلام متصل می کنند تا از این طریق به پیامبر اسلام(ص) متصل شوند. لهذا آثارشان می تواند در وحدت اسلامی مورد توجه قرار گیرد
* محمد افتخاری
عرفا و صوفیه در میان غالب اهل تسنن از جایگاه خاص و مورد احترامی برخوردار هستند، که این بسیار حائز اهمیت هست. زیرا یکی از معیارها و میزان های دستاوردهای معرفتی عرفا که اغلب از راه شهود و مکاشفه بدست می آید و از آن به میزان عام تعبیر می شود دین و شریعت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم می باشد. از این طریق واردات رحمانی و ملکوتی از خواطر و القائات شیطانی جدا می شود و از همین روی سلسله های صوفیه و مکاتب عرفانی از طریق اقطاب و کبائرشان، خود را به اهل بیت علیهم السلام متصل می کنند تا از این طریق به پیامبر اسلام(ص) متصل شوند. لهذا اگر آثارشان را مطالعه کنید خواهید دید جملاتی در مدح اهل بیت علیهم السلام نگاشته اند و گفته اند که می تواند در وحدت اسلامی مورد توجه قرار گیرد. برای نمونه چند مورد از نگاشته های این رهروان سیر و سلوک را در ادامه می آوریم:
اسماعیل مستملی بخاری:
فریدالدین عطار نیشابوری:
«یک روایت خوب از من گوش کن جام از ساقى کوثر نوش کن
نقل دارم از ثقات باصفا آنکه روزى حضرت خیر الورى
چونکه او برگشت از حجّ الوداع در غدیر خم مکان کرد آن مطاع
جبرئیل از حضرت عزّت رسید نزل از حضرت به پیش او کشید
پیش او از پیش حق آورد پیک آیه یا ایّها بلّغ الیک
گفت اى اصحاب دارم رازها رازها را گویم این دم برملا
هرچه مىکردم نهان ز اهل وعید من بگویم چونکه فرمان در رسید
.........
قال جل و علا: «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ»
رفت بر منبر رسول از پردلى بود همراهش در آن منبر على
گفت با اصحاب پیغمبر تمام این کلام خوش ادا و با نظام
با شما اى مردمان باوفا نیستم اولىتر از نفس شما؟
........
قال النبى صلى الله علیه و آله و سلم: «یا ایها الناس الست اولى بکم من انفسکم» قالوا بلى یا رسول الله قال: «من کنت مولاه فهذا على مولاه»
گفت هرکس را منم مولاى او پس على مولاى او باشد نکو
حیدر از فرمان ربّ کاینات شد ولى بر مؤمنین و مؤمنات
هرکه او در دین من باشد درست مهر حیدر در دلش باشد نخست
هر کرا باشد امیر و پیشوا بعد من باشد امیرش مرتضى
چون مرا دانى نبى از عاقلى پس بدانى ابن عمّم را ولىّ
چون خطاب آن شه بشیخ و شاب کرد روى خود بر جانب اصحاب کرد
چونکه بشناسید حیدر را مقام نعمت حق بر شما آمد تمام
آورید ایمان بشاه اولیا حق شود راضى ز اسلام شما
هرکه دارد در دل خود مهر من مهر حیدر بایدش در جان و تن
چون شما را مهر او در دل شود آن زمان دین شما کامل شود
......
قال الله تبارک و تعالى: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً»
من بگویم با تو راز سترپوش گر همى خواهى که دانى باده نوش
من بگویم هرچه دارم در زبان بشنو و در گوش گیر و خوش بدان
من بگویم قصه نوحت تمام زآنکه هستت کشتى معنى بکام
هر کرا من یار حیدر یار اوست دشمن او سرنگون بردار اوست
هر کرا او شاه شد از من بود دست او میدان که دست من بود
هر کرا او دوست من خود دوستش دشمنش را از غضب تو پوست کش
هرکه را او روز شد روشن بود هر کرا او شاه شد با من بود
.....
و قال علیه السلام: «اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله و العن على من ظلمه»
چون پیمبر کرد این معنى ادا دست خود برداشت از بهر دعا
گفت الهى دوستش را دوست گیر دشمنانش را بزن بر سینه تیر
یا الهى دشمنش را خار کن منزل آن دوزخى در نار کن
هرکه او را یار باشد یار باش هرکه یارش نیست زو بیزار باش
هرکه بگذارد تو هم بگذاریش هرکه بردارد تو هم برداریش
در ولایت چون على را برگماشت دست او بگرفت و پیش خود بداشت
چون دو سر بودند اندر یک بدن هردو بنمودند از یک پیرهن
لحمک لحمى بیان کرد از نخست دمک دمى عیان کرد او درست
.......
گفت یا اصحاب من مقبل شوید در مبارکباد او یکدل شوید
جملگى خوشحال گشتند آن زمان در مبارکباد بگشاده زبان
پس عمر برخاست گفتا یا على بر سر خلقان تو گردیدى ولى
هم بقول این شه آخر زمان گشتى آخر تو امیر مؤمنان
.........
بخبخ لک یا ابا الحسن اصبحت مولاى و مولا کل مؤمن و مؤمنة»2
مولانا جلال الدین بلخی:
«در تفسیر این خبر که مصطفى صلوات اللَّه علیه فرمود من کنت مولاه فعلى مولاه تا منافقان طعنه زدند که بس نبودش که ما مطیعى و چاکرى نمودیم او را چاکرى کودکى خلم آلودمان هم مىفرماید الى آخره
زین سبب پیغمبر با اجتهاد نام خود و آن على مولا نهاد
گفت هر کاو را منم مولا و دوست ابن عم من على مولاى اوست
کیست مولا آن که آزادت کند بند رقیت ز پایت بر کند
چون به آزادى نبوت هادى است مومنان را ز انبیا آزادى است
اى گروه مومنان شادى کنید همچو سرو و سوسن آزادى کنید»3
حکیم سنایی غزنوی:
«ذکر زوج البتول و ابن عم الرسول ابى الحسن و الحسین المبارز الکرّار غیر الفرّار غالب الجیش العرموم الجرّار سید المهاجرین و الانصار، قال النبى من احب علیا فقد استمسک بالعروة الوثقى الذى انزل اللّه تعالى فى شأنه: إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ، و قال اللّه تعالى: وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْکِیناً وَ یَتِیماً وَ أَسِیراً و قال علیه السلام یا على انت منى بمنزلة هارون من موسى الا انه لا نبى بعدى، و قال صلى اللّه علیه و سلم: اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله: و قال: من کنت مولاه فعلى مولاه، و قال جابر بن عبد اللّه الانصارى رضى اللّه عنهما: دخلت عائشة رضى اللّه عنها و عن ابیها على النبى صلى اللّه علیه و سلم فقال یا عائشة ما تقولین فى امیر المؤمنین على بن ابى طالب صلواتاللهعلیه فاطرقت ملیا ثم رفعت راسها فقالت بیتین:
اذا ما التبر حک على المحک تبین غشه من غیر شک
و فینا الغش و الذهب المصفى على بیننا شبه المحک
و قال النبى علیه السلام انا مدینة العلم و على بابها»4
پی نوشت:
1- مستملی بخاری، اسماعیل، شرح التعرف لمذهب التصوف، ج1، ص 462
2- عطار نیشابوری، فریدالدین، مظهرالعجائب و مظهر الاسرار،ص 162 - 167
3- مولوی، جلال الدین محمد، مثنوی معنوی، ص 986
4- سنایی، ابوالمجد مجدود بن آدم، حدیقة الحقیقه و طریقة الشریعة، ص 244