در حال بارگذاری ...

اروپایی ها اواخر قرن پانزدهم به هندوستان راه پیدا کردند. همان زمانی که آخرین حکومت مسلمین در اندلس را از پا درآوردند و به قول خودشان قاره آمریکا را «کشف» کردند، به هندوستان هم رسیدند. اول پرتغالی ها آمدند و در بعضی بنادر هند در تجارت شرکت کردند. طبق سبک تجارتی خود بعضی بندرگاه ­های کوچک را به زود تصرف هم کردند، ولی داخل خود سرزمین هندوستان نمی شدند

* سید عاکف زیدی

 

هندوستان از حمله مغول آسیب جدی ­ای ندید

در همان ابتدای سیطره مسلمین بر هند، مغول به ایران و مناطق اطراف آن حمله کرد ولی فقط به  مناطق مرزی شبه قاره رسید و داخل آن نشد. سیلی از نخبگان مسلمان از خرابه­های ایران­زمین  وارد هندوستان شدند زیرا تنها جایی که فرهنگ ایرانی­ اسلامی بدون آسیب در آن ماند هندوستان بود. این مهاجرت ­ها نقش مهمی در تعمیق تمدن اسلامی در هند داشتند و هند آن زمان به مهمترین پناهگاه این تمدن تبدیل شد. حتی می­توان ادعا کرد این فرهنگ پس از خوابیدن فتنه مغول دوباره از هندوستان به خود ایران صادر شد.

در نیمه قرن شانزدهم در هندوستان سلسله حکومتی مسلمان جدید مقتدر و مهم به نام «گورکانیان» روی کار آمد. حاکمان این سلسلمه تا اوایل قرن هجدهم اقتدار عظیمی داشتند. آخرین پادشاه مقتدر آن اورنگ زیب بود که در آن زمان مقتدرترین سلطان جهان به شمار می­ رفت. یعنی حتی از پادشاهان عثمانی و صفوی قدرتمندتر بود. جریان تاریخ نگاری انگلیسی شاید به همین جهت دشمنی خاصی با او دارد. اما از اوایل قرن هجدهم گورکانیان اقتدار گذشته را نداشتند ولی تا نیمه قرن نوزدهم از لحاظ رسمی به عنوان حاکم کل هند شناخته می ­شدند، تا بالآخره انگلیسی ها بساط گورکانیان را رسما جمع کردند.

در زمان حکومت مسلمانان هندوستان یک دور طولانی رشد صنعتی و علمی را دید. جمعیت هند رشد زیادی داشت. تعداد شهرها و کیفیت شهرنشینی افزایش یافت. ارتباطات تجاری هند با جهان افزایش پیدا کردند. مشکلاتی وجود داشتند ولی به طور عمده هندوستان یکی از بزرگترین قدرتهای اقتصادی و سیاسی دنیا محسوب می شد. بنابر برخی گزارشها، یک چهارم تولیدات صنعتی کل جهان و یک سوم صادرات جهان مربوط به هندوستان بود.

اکثریت هند مسلمان نشد. چرا؟

یک ویژگی منحصر به فرد هندوستان این است که علیرغم اقتدار سیاسی مسلمانان و پیشرفت­هایی که هند در دوران طولانی سلطه مسلمین شاهد آنها بود، اکثریت جمعیت هندوستان اسلام نیاورد. اینجا یک «چرا؟» مهمی وجود دارد. هیچ جای دیگر دنیا اتفاق مشابهی نداشتیم. مثلا مورخان می­ گویند که در ظرف سه قرن اکثریت مردم اندلس هم مسلمان شده بودند و بعدها با زور و کار فرهنگی  از اسلام برگردانده شدند. در مورد هند، هنوز جواب کامل و قانع کننده ای برای این سوال پیدا نشده است.

پاسخ هایی داده شده که به نظرم همگی فقط بخشی از جواب هستند. بعضی گفته­ اند این اسلام آوری ناقص به این دلیل بوده که مسلمین در هند خیلی دغدغه تبلیغ اسلام نداشتند و صرفا دنبال حکومت کردن بودند. شاید در برخی موارد این استدلال درست باشد. ولی سوال اینجا این است که آیا مسلمانان هند تافته جدا بافته بودند نسبت به سایر بلاد؟ مگر آن شاخه اموی که بر اندلس حکومت می­ کرد اساسا دنبال حکومت و لذت­های مادی خود نبود؟ بعضی دیگر گفته ­اند مسلمان شدن مردم هند به زمان بیشتری نیاز داشت. ولی بیش از 600 سال زمان کمی نیست!

در این میان جواب دیگری هم هست که به نظرم مورد غفلت اغلب تحلیلگران واقع شده، اگر چه برخی مورخان مثل «ریچرد ایتن» به آن عنایت داشتند. داخل جامعه هندوستان یک گروه و مکتب استعماری بومی وجود دارد با قدمت چند هزار ساله. این مکتب بسیار متنفذ عامل مهمی در اغلب اتفاقات بزرگ هند است، من جمله در اسلام نیاوردن اکثر هندی ­ها. هنوز اسم گذاری درستی روی این مکتب نشده و لذا آن را با اسم «برهمنیسم» یاد می­کنم چون فعلا اسم بهتری را سراغ ندارم.

برهمن­ها گروهی از هندی­ها هستند که در کل کشور پخشند و کمتر از 5 درصد جمعیت را تشکیل می دهند. با این حال نزدیک به 3 هزار سال است آنها به طور سازمان­ یافته نهادهای دینی، سیاسی، اجتماعی، علمی و اقتصادی جامعه را در دست دارند. البته همه برهمن­ها در این نظام استعماری مشارکت نمی کنند، مضاف بر اینکه بعضی غیر برهمن­ها هم در کنار آنها مشارکت می­کنند. اما مدیریت اصلی این نظام با برهمن­هاست.

مسلمانان که وارد هند شدند برهمنیسم آسیب جدی دید و برهمن­ها جایگاه قبلی خود را در جامعه از دست دادند. اما فقط 2 الی 3 قرن پس از آن اینها سمت­های بالای نظام را دوباره در دست گرفتند و نفوذ قوی­ای در همه دربارهای حاکمان مسلمان پیدا کردند. این واقعیت تاریخی نمی ­تواند بی­ارتباط با این مطلب باشد که هیچ موقع بیش از 30 درصد جامعه شبه قاره هند اسلام نیاورد. البته جزئیات مسئله نیاز به تحقیق و تبیین بیشتری دارد.

اینجا جا دارد کمی توجه به یک مطلب بکنیم: از خلاهای مهم هندشناسی که در بین دانشمندان مسلمان چه در هند و چه در ایران یا جاهای دیگر وجود دارد، عدم توجه به و ضعف شناخت پدیده «برهمنیسم» است. لازم است روی این پدیده همان کار علمی شود که پژوهشگران مسلمان اخیرا درباره پدیده صهیونیسم شروع کرده­ اند.

اروپایی ها از راه دریا وارد هند می شوند

برگردیم به بحث. اروپایی ها اواخر قرن پانزدهم به هندوستان راه پیدا کردند. همان زمانی که آخرین حکومت مسلمین در اندلس را از پا درآوردند و به قول خودشان قاره آمریکا را «کشف» کردند، به هندوستان هم رسیدند. اول پرتغالی ها آمدند و در بعضی بنادر هند در تجارت شرکت کردند. طبق سبک تجارتی خود بعضی بندرگاه ­های کوچک را به زود تصرف هم کردند، ولی داخل خود سرزمین هندوستان نمی شدند.

قدرت های مسلمان در آن زمان نیروی دریایی نداشتند و خیلی به مسائل دریایی اهمیت هم نمی دادند. چون اقتدار و درآمد آنها از محصولات کشاورزی و زمین بود و مسائل تجاری دریایی در حاشیه بود. به همین دلیل نسبت به ورود اروپایی ها به بندرگاه ها حساس نشدند و حتی با آنان روابط تجاری برقرار کردند. آن زمان اصلا چیزی به عنوان نقشه استعماری اروپاییان مطرح نبود و مسلمانان تصوری از این مسئله نداشتند. خیلی طول کشید تا مسلمانان متوجه نیات اروپاییان شدند.

مهمتر از چند بندرگاه کوچک، اروپایی ها به زودی بر راه های دریایی بین هند، غرب آسیا، شرق آفریقا و شرق آسیا مسلط شدند. در نتیجه این راه­ها ناامن شدند زیرا علاوه بر باجگیری از تجار و کشتی­ ها، از همان اول اروپاییان جنایت می­ کردند. مثلا فردی به نام «واسکودوگاما» که امروز قهرمان ملی پرتغالی ها محسوب می شود و اولین فردی است که از راه دریا وارد هندوستان شده، دنبال این است که جنایتی انجام دهد تا هندی ها را مرعوب کند. لذا وقتی یک کشتی بزرگی پر از حجاج هندی را غارت می کند همه 400 نفر سرنشین آن همراه را با کشتی می سوزاند و کشتی را غرق می کند! همراهان واسکودوگاما مشاهدات خود را از این قضیه نوشته ­اند. می گویند حجاج التماس می کردند که اجازه بدهید برگردیم به ساحل، ما ثروتی که داریم در اختیار شما می گذاریم. لااقل بگذارید کودکان به ساحل برگردند. اما توجهی به این التماس ها نشد. غرق شدن کامل کشتی چند روز طول کشید و در تمام این روزها واسکودوگاما تماشا می­ کرد. اگر کسی می خواست فرار کند همان جا او را می کشتند! حکومت­های هندی قوی بودند ولی اقتدار دریایی نداشتند.

حدود 150 سال بعد از این جنایت در دوران شاه مقتدر اورنگ­زیب یک دزد دریایی انگلیسی به نام «هنری اوری» یک کشتی دیگر حجاج را غارت می کند که برخی بستگان اورنگ زیب نیز در آن بودند. دزدان کشتی را از نزدیکی یمن دنبال می کنند تا در نزدیکی ساحل هند به آن می رسند. کشتی غارت می شود و سرنشینان آن کشته می شوند. دزدان تعداد زیادی از زنان و کودکان را هم همراه خود می برند و هیچ وقت سرنوشت آنها مشخص نشد. بعد از این اتفاق تجار انگلیسی از تجارت ممنوع شدند ولی چون هیچ سندی مبتنی بر رابطه آنها با این دزد دریایی در دست نبود، پس از مدتی این ممنوعیت لغو شد.

 

تاریخ استعمار انگلستان در شبه قاره هند و تاثیرات آن – قسمت اول

تاریخ استعمار انگلستان در شبه قاره هند و تاثیرات آن – قسمت دوم

تاریخ استعمار انگلستان در شبه قاره هند و تاثیرات آن- قسمت سوم

تاریخ استعمار انگلستان در شبه قاره هند و تاثیرات آن - قسمت چهارم

تاریخ استعمار انگلستان در شبه قاره هند و تاثیرات آن - قسمت پنجم

تاریخ استعمار انگلستان در شبه قاره هند و تاثیرات آن - قسمت ششم

تاریخ استعمار انگلستان در شبه قاره هند و تاثیرات آن - قسمت هفتم

تاریخ استعمار انگلستان در شبه قاره هند و تاثیرات آن - قسمت هشتم

 




نظرات کاربران