در حال بارگذاری ...

همین که به پاراچنار می گویند «ایرانِ پاکستان» نشان از عمق نفوذ انقلاب اسلامی در این منطقه دارد. نفوذی که از پاراچناری ها انقلابیون سرسخت ساخته که شاید خود ایرانی ها هم به گرد پای شان نرسند! سید صادق حسین طاهری از طلاب پاکستانی حوزه علمیه قم است که در مصاحبه با ما از بازتاب های انقلاب اسلامی ایران در پاکستان و بخصوص پاراچنار گفت.

همین که به پاراچنار می گویند «ایرانِ پاکستان» نشان از عمق نفوذ انقلاب اسلامی در این منطقه دارد. نفوذی که از پاراچناری ها انقلابیون سرسخت ساخته که شاید خود ایرانی ها هم به گرد پای شان نرسند! سید صادق حسین طاهری از طلاب پاکستانی حوزه علمیه قم است که در مصاحبه با ما از بازتاب های انقلاب اسلامی ایران در پاکستان و بخصوص پاراچنار گفت.

به پاراچنار می گویند «ایرانِ پاکستان»!

من سید صادق حسین طاهری از پاراچنار پاکستان هستم. در زمان پیروزی انقلاب اسلامی ایران در دبیرستانی در پاراچنار تحصیل می کردم. انقلاب ایران مثل نور همه جا درخشید ولی در پاراچنار درخشش بیشتری داشت.

من یک سال بعد از انقلاب به حوزه علمیه منطقه خود رفتم. شهید علامه عارف الحسینی استاد ما بود. ایشان در پاراچنار در مدرسه جعفریه مشغول تدریس بودند.

فکر کنم اهالی پاراچنار نسبت به انقلاب اسلامی از خود ایرانی ها داغ تر بودند! شدت انقلابی گری آنقدر بود که در خود پاکستان به پاراچنار «ایرانِ دوم» یا «قمِ پاکستان» می گفتند. این باعث شد که دشمن تمام تلاش خود را روی پاراچنار متمرکز کند.

روستا به روستا فیلم های انقلابی را پخش می کردیم

قائد شهید (عارف الحسینی) همیشه سعی داشت که برنامه های انقلابی را هم در پاراچنار و هم در شهرهای دیگر پاکستان برگزار کند. ما هم زیردست ایشان بودیم. از جمله برنامه هایی که داشتیم این بود که یک پروژکتور را روستا به روستا و محله به محله می بردیم و فیلم هایی از تظاهرات های ایران، سخنرانی های حضرت امام، شهید بهشتی، شهید مطهری و ... برای مردم پخش می کردیم. معمولا هر شب جمعه دعای کمیل برگزار می کردیم که جمعیت بسیاری جمع می شد. بعد از دعای کمیل فیلم ها را پخش می کردیم. بعضی اوقات آنقدر جمعیت زیاد بود که حسینیه یا مسجد پر می شد و باید در فضای باز فیلم ها را پخش می کردیم.

در ایامی که حضرت امام در نجف تبعید بود خیلی ها اصلا جرات نمی کردند به ایشان نزدیک شوند. چون هم از حزب بعث می ترسیدند و هم از رژیم ایران. ولی قائدشهید از همان وقت شاگرد امام بود و با انقلابیون ارتباط داشت.

قائد شهید اصرار داشت که ما حتما به حوزه علمیه قم برویم. با اینکه مدیر مدرسه مان مخالفت می کرد که ما به حوزه برویم، قائدشهید با اصرار شدید ما را به قم فرستادند.  

کمک صدبرابری سفیر سعودی به مدارس اهل سنت!

همان اوایل انقلاب سفیر ایران به گلگت در مناطق شمالی پاکستان سفر کرد. در این سفر هم با شیعیان دیدار داشت و هم با اهل سنت. ایشان به حوزه علمیه اهل سنت رفت و ده هزار روپیه به این مدرسه کمک کرد. ده هزار روپیه پول زیادی نیست. یک هفته از این ماجرا نگذشته بود که سفارت سعودی فهمیده بود سفیر ایران چنین کاری کرده است. سریع سفیر سعودی صدبرابر این پول را به همان مدرسه کمک می کند!

قائد شهید علمدار وحدت در پاکستان بود. همان طور که شیعیان به ایشان عشق می ورزیدند، اهل سنت هم به ایشان علاقه داشتند. قائد شهید به همراه تعدادی از شیعیان به مساجد اهل سنت می رفت و پشت سر امام جماعت آنها نماز می خواند.

قائد شهید علمدار وحدت در پاکستان بود. همان طور که شیعیان به ایشان عشق می ورزیدند، اهل سنت هم به ایشان علاقه داشتند. قائد شهید به همراه تعدادی از شیعیان به مساجد اهل سنت می رفت و پشت سر امام جماعت آنها نماز می خواند.

در پاکستان چنین اتفاقی خیلی نادر است ولی قائد شهید آن را انجام می داد. این باعث شد که بعضی از اهل سنت هم به مساجد شیعیان بیایند. حتی در بعضی از مراسمات اهل سنت شهید قائد را جلو می بردند که به ایشان اقتدا کنند. به این نکته هم باید اشاره کرد که اکثریت اهل سنت پاکستان پیرو مکتب بریلویه هستند و خیلی به اهل بیت «ع» علاقه دارند.

در پاراچنار آسمان پر از گلوله شد

بعد از اینکه در تهران سفارت آمریکا اشغال شد مردم در پاراچنار جشن گرفتند. در جشن های پاراچنار با اسلحه شلیک هوایی می کنند. آسمان پر از گلوله شده بود! کلا اتفاقات ایران در منطقه ما بازخورد پیدا می کرد. حتی اتفاقاتی که ربط مستقیم به ایران نداشت. مثلا وقتی که شهید صدر توسط حزب بعث عراق به شهادت رسید، منطقه ما سیاه پوش شد و تظاهرات اعتراضی انجام گرفت.

رادیو بی بی سی بین مردم پاکستان خیلی نفوذ داشت. رویکرد بی بی سی هم طبیعتا مخالفت با انقلاب بود. مشخصا درباره اینکه حضور ایران در پاکستان به ضرر پاکستان است خیلی تبلیغ می کردند. اما همواره سیاست بی بی سی این بوده که ژست بی طرفی می گرفته است. خودشان می دانستند که اگر مخالفت علنی بکنند دیگر کسی به رادیو آنها گوش نمی داد.

15 – 16 ساعت در راه بودیم تا از آیت الله طاهری خرم آبادی استقبال کنیم

اوایل انقلاب آقای ولایتی که وزیرخارجه ایران بود به پاکستان آمده بود. ما همراه با شهید عارف الحسینی به استقبال ایشان در پیشاور آمدیم. هنوز آقای ولایتی وجهه خوبی بین مردم دارد و مردم به ایشان علاقه مند هستند.

حضرت امام آیت الله طاهری خرم آبادی را به عنوان نماینده خودشان به لاهور فرستادند. در آن زمان قائد شهید اصرار داشتند که ما حتما باید به دیدار ایشان برویم. ما از پاراچنار تا پیشاور حدود 15 – 16 ساعت در مسیر بودیم تا ایشان را ببینیم.

وقتی که حضرت آقا به پاکستان آمدند من در قم بودم و مشغول تحصیل. ولی بسیاری از مردم عازم اسلام آباد و لاهور شدند تا از ایشان استقبال کنند.

وقتی که حضرت آقا به پاکستان آمدند من در قم بودم و مشغول تحصیل. ولی بسیاری از مردم عازم اسلام آباد و لاهور شدند تا از ایشان استقبال کنند.

البته بعضی از شخصیت های انقلاب خیلی محبوب بودند ولی بعضی نه. مثلا وقتی آقای منتظری به قائم مقام رهبری منصوب شد، امام جماعت مسجد منطقه ما می گفت که این بنده خدا به درد رهبری نمی خورد!

خود سفیر برای مان غذا درست کرد!

آقای ابوشریف زمانی سفیر ایران در پاکستان بود. ایشان که به پاکستان آمده بود ما به استقبال ایشان رفتیم. آن زمان این اشرافی گری ها و تجمل گرایی ها نبود. ما مسیر خیلی طولانی را از پاراچنار تا اسلام آباد آمده بودیم و وقتی رسیدیم خیلی گرسنه شده بودیم. خود ابوشریف شروع کرد به درست کردن غذا! البته تا ایشان غذا را درست کند شب شده بود و ما از گرسنگی بی تاب شده بودیم!

فیلم های ایرانی ترجمه و توزیع می شد

خانه های فرهنگ جمهوری اسلامی ایران بیشتر فعالیت شان را روی اهل سنت متمرکز می کنند. کار خوبی هم هست. در همان اوایل انقلاب برای معرفی انقلاب اسلامی از طرف خانه فرهنگ کسانی در سخنرانی ها و کنفرانس ها شرکت می کردند. اینها یک پروژکتور 16 میلیمتری داشتند که از پروژکتور ما بزرگ تر بود و با آن فیلم های انقلابی را برای مردم پخش می کردند. یا اینکه کتابهای شهید مطهری را توزیع می کردند. مجله ای هم داشتند به نام وحدت اسلامی که هم در میان اهل سنت و هم شیعیان مخاطب داشت. خانه های فرهنگ فیلم های ایرانی را به زبان اردو ترجمه می کردند و در مناطق مختلف توزیع و پخش می شد.

شهید رحیمی در شهر مولتان و لاهور در خانه های فرهنگ ایران فعالیت می کرد. وقتی دشمن دید که اینها در کارشان موفق هستند، افرادی را اجیر کردند که به خانه فرهنگ ایران در مولتان حمله کنند و ایشان را به شهادت رساندند. در خانه فرهنگ لاهور نیز همین اتفاق افتاد. وقتی آقای خاتمی به ریاست جمهوری رسید فعالیت های خانه های فرهنگ خیلی کم شد.

پدیده ای به نام «ذاکرها»

ما در پاکستان با پدیده ای مواجه هستیم به اسم «ذاکرها». ذاکرها شبیه مداح های ایران هستند ولی کمی تفاوت دارند.

بعضی از ذاکرها فقط مرثیه خوان هستند و مداحی می کنند. ولی بعضی های دیگر علاوه بر مداحی، منبر هم می روند در حالی که اکثرشان تحصیلات حوزوی ندارند! اینها قرآن را به غلط تفسیر می کنند، بین شیعه و سنی اختلاف می اندازند

بعضی از ذاکرها فقط مرثیه خوان هستند و مداحی می کنند. ولی بعضی های دیگر علاوه بر مداحی، منبر هم می روند در حالی که اکثرشان تحصیلات حوزوی ندارند! اینها قرآن را به غلط تفسیر می کنند، بین شیعه و سنی اختلاف می اندازند

، علیه علما صحبت می کنند، در حق امیرالمومنین «ع» غلو می کنند و ایشان را تا حد خدایی بالا می برند و به همین خاطر از نظر شرع مشرک هم هستند و ... من یک سخنرانی از اینها دیدم که در آن نه تنها اهل بیت «ع» را تا حد خدایی بالا می برد، بلکه مقام خدا را هم پایین می آورد! می گوید وقتی که حضرت زهرا «س» گفتند که لباسی که برای حسنین «ع» به خیاط سفارش دادند آماده است، میان ملائکه اختلاف بود و هرکدام می گفتند من باید لباس را برای حسنین ببرم. بعد خداوند گفت من خودم باید ببرم! خدا لباس حسنین را از بهشت برد دم در خانه حسنین و پشت در ایستاد و اجازه گرفت و لباس را تقدیم کرد!

متاسفانه تعداد اینها در میان شیعیان پاکستان زیاد است و استعمار از این افراد یارگیری می کند. اینها اعتقاد مردم به ولایت فقیه و مجتهدین تقلید را سست می کنند. بعضی ها کلا تقلید از مراجع را زیر سوال می برند.

 




نظرات کاربران