تحذیر به اینکه عده ای درباره امام علی علیه السلام دچار افراط و عده ای دچار تفریط خواهند شد از جمله نکاتی است که امام در زمان حیات شان، در دو دسته دوستداران و نیز مخالفان خود می دیده اند لذا تلاش کرده اند پیشگیری کنند و تذکر دهند که هر دوی این راهها غلط است. طبعا برای ما بطلان دشمنی با ایشان واضح است ولی ما مذهبی ها معمولا درباره افراط در قبال ائمه کمتر سخن می گوییم
علیرضا کمیلی
امیرالمومنین مولا علی علیه السلام در خطبه 127 نهج البلاغه سخنانی را پیرامون خودشان بیان می دارند که می توان آنرا ملاکی بسیار اساسی برای شناخت تکلیف دانست:
«و سَیَهْلِکُ فِیَّ صِنْفَانِ مُحِبٌّ مُفْرِطٌ یَذْهَبُ بِهِ الْحُبُّ إِلَى غَیْرِ الْحَقِّ وَ مُبْغِضٌ مُفْرِطٌ یَذْهَبُ بِهِ الْبُغْضُ إِلَى غَیْرِ الْحَقِّ وَ خَیْرُ النَّاسِ فِیَّ حَالًا النَّمَطُ الْأَوْسَطُ فَالْزَمُوهُ وَ الْزَمُوا السَّوَادَ الْأَعْظَمَ فَإِنَّ یَدَ اللَّهِ مَعَ الْجَمَاعَةِ وَ إِیَّاکُمْ وَ الْفُرْقَةَ فَإِنَّ الشَّاذَّ مِنَ النَّاسِ لِلشَّیْطَانِ کَمَا أَنَّ الشَّاذَّ مِنَ الْغَنَمِ لِلذِّئْبِ أَلَا مَنْ دَعَا إِلَى هَذَا الشِّعَارِ فَاقْتُلُوهُ وَ لَوْ کَانَ تَحْتَ عِمَامَتِی هَذِهِ»
ترجمه: به زودى دو دسته درباره من به هلاکت می افتند: یکى دوستی که در دوستی غلو کند و افراطش او را به راه ناحق برد، و دیگرى دشمنى که تجاوز از حد کند و دشمنى بی حدّش او را به غیر راه حق برد.بهترین مردم درباره من مردم معتدل هستند. پس ملازم راه میانه باشید و با سواد اعظم (اکثریت جامعه) همراه شوید که دست خدا بر سر جماعت است و از تفرقه بپرهیزید که یکسو شده از مردم بهره شیطان است چنانکه گوسپند دور از گله افتاده طعمه گرگ است. هان هر که به این شعار (تفرقه) دعوت کند او را بکشید حتی اگر زیر عمامه من باشد!
آنقدر این جملات عمیق و پرنکته اند که جای دارد کتابی در شرح آن نوشته شود ولی در این مجال اندک فقط به برخی از نکات شفاف و ملزومات این سخن اشاره می نمائیم:
♦ تحذیر به اینکه عده ای درباره امام علی علیه السلام دچار افراط و عده ای دچار تفریط خواهند شد از جمله نکاتی است که امام در زمان حیات شان، در دو دسته دوستداران و نیز مخالفان خود می دیده اند لذا تلاش کرده اند پیشگیری کنند و تذکر دهند که هر دوی این راهها غلط است. طبعا برای ما بطلان دشمنی با ایشان واضح است ولی ما مذهبی ها معمولا درباره افراط در قبال ائمه کمتر سخن می گوییم. کسی که ایشان را براستی دوست دارد باید سعی کند که این نکته را درباره خودش تمرین کند و تبعیت عملی از دستورات ایشان که از جمله مهمترین آنها، در ادامه حدیث آمده را اجرا نماید و بعبارتی کاتولیک تر از پاپ نشود!
♦ ایشان همراهی با اکثریت جامعه را در کنار پوییدن خط اعتدال آورده اند گویی که این همراهی با اکثریت جامعه، خود جزئی از خط اعتدال است و توجه به این عامل که باید به ملزومات زندگی با مردمان یک جامعه توجه شود یک اصل محوری است. ایشان تاکید می کنند که سعی کنید در جایی که اکثریت جامعه هست باشید چرا که دست خدا با جماعت است. برخی از ما بدلیل طرح مساله حق و حقانیت، روحیه جمع گریزی و جمع ستیزی پیدا کرده ایم و از آنجا که الزاما اکثریت ملاک حقانیت نیست همراهی با جامعه را نیز ملاک نمی دانیم. طبعا امام نیز بیش از ما دغدغه حق دارد ولی در اینجا به این نکته مهم که مدد خاص خداوند در جایی است که جماعت بیشتری باشند اشاره دارند تا اهمیت مساله وحدت جامعه را به ما متذکر شوند.
♦ تحذیر درباره تفرقه از دیگر فقره های مهم این حدیث گرانسنگ است. مثالی که امام در افراد جدا و متفرق ذکر می کنند به خوبی بیانگر مساله «عزت و قدرت» در سایه حفظ وحدت است. کسانی که متفرق اند ضعیف می شوند و براحتی توسط دشمن از بین می روند یا مورد تعرض واقع می شوند از همین روست که مسلمانان باید حداکثر تلاش خودشان را برای حفظ اجماع در جامعه اسلامی بکنند. این «تلاش حداکثری برای حفظ وحدت» همان چیزی است که ما در سیره علمای بزرگ اسلام دیده ایم و براحتی نمی توان و نباید آنرا با توجیهات مختلف از بین برد!
♦ مساله حفظ وحدت جامعه که در حقیقت حفظ عزت و قدرت آن جامعه است آنقدر مهم است که ایشان خیلی صریح بیان می کنند که اگر کسی دم از تفرقه زد و شعار جدایی را بلند کرد حق دارید او را بکشید! براستی اگر فقط همین یک جمله در باب لزوم حفظ وحدت جامعه اسلامی می بود کفایت می کرد که کسانی که خود را مدعی پیروی از این امام همام می دانند مهمترین مساله خودشان را حفظ وحدت مسلمین بدانند.
♦ از آن مهمتر اینکه ایشان تاکید می کنند که اگر کسی تفرقه اندازی کرد حتی اگر زیر عمامه من بود با او همین برخورد شدید را داشته باشید. سیره وحدت گرای حضرت خود، نمونه عالی عمل به همین ملاک محوری و مهم است. حال چطور می شود که کسی با وجود شنیدن این سخن بسیار صریح، خدای نکرده دفاع از آن امام را عامل و بهانه ای برای اختلاف افکنی قرار دهد؟! واقعا چه توجیهی می تواند این صراحت در کلام و ظهور در سخن را زیر سوال ببرد؟! آیا جز این است که حماقت یا خباثت ریشه برخی رفتارهایی است که به نام آن دفاع از آن حضرت، تفرقه افکنی می کنند؟!